بسم الله الرحمن الرحيم

جامعيت فراموش شده


داقدمي رو به جلو درگسترش تاريخ نگاري واقعي دفاع مقدس به جبهه خانمها است. به عقيده من خاطرات خانمها را جز خانمها بطور كامل، دقيق و واقعي نمي توانند ثبت كنند. اين به روحيات، تعاملات، صميميتهاي بيشتر بين خانمها، جزئي نگريها و ... برمي گردد. بي شك زواياي ذهني يك خانم را جز خانمي البته هم دل و همزبان و همفكر بااو نمي تواند بطور كامل درك كند. ازقضا اين تقارن مبارك در دا به خوبي اتفاق افتاده است. همين موضوع يعني استخراج جزئيات بسيار زيادكه به هيچ عنوان ملال آور نيست، دا را به خاطره اي شبه رمان تبديل كرده است. خاطره اي كه به اندازه يك رمان جزئيات دارد،‌ اما پيچيدگيها و چندبعديهاي يك رمان را ندارد. يعني دا چيزي بالاتر از يك خاطره نگاري ساده و مرحله اي پايينتر اما بسيار واقعي ترو شايد تأثيرگذارتر از يك رمان است. اين پرداخت به جزئيات درمقايسه با اثر مؤفقي مثل خاطرات عزت شاهي، درمراتب بسيار بالاتري قرار مي گيرد. يكي ازدليل مرتبه،  همان فرق خاطره نگاري يك مرد ازيك مرد با ثبت خاطرات يك زن بوسيله زني ديگراست.

***************

اينكه شنيده مي شود بسياري از روشنفكراني كه ميانه اي با دفاع مقدس ندارند و حتي ضد جنگند، ازاين اثر تمجيد كرده اند، نگرانيهايي را پيش ازخواندن دا بوجود مي آورد. نگراني تعادل. تعادل درخاطره گويي يك زن كه بايد جايگاه زن مسلمان را تبيين كرده و حفظ كند. اما دا با كامل خواندنش، اين نگراني را برطرف مي كند. كتاب با خاطرات زهرا حسيني از روزهاي كودكي شروع مي شود. رابطه عاشقانه پدر و مادر، دريك بستر مذهبي كه با همه سختيها، شيرين و خاطره انگيز است. به تدريج كه به فاجعه نزديك مي شويم، شخصيت حسيني نيز كاملتر مي شود. اما روندشكل گيري وتكامل شخصيت آنچنان نيست كه با پايان درگيريها و مجروحيت او و خارج شدنش ازمنطقه جنگي پايان بيابد. زهرا حسيني بعد از مجروحيت، تولدي تازه مي يابد. ازاينجاست كه نقشهاي مهمتر يك زن به تدريج به چشم مي آيند. همسر و مادر بودن، وظايفي است كه كتاب ازشخصيتش منفك نمي كند. ما زهرا حسينيي را مي بينيم كه بهترين حامي يك رزمنده است و حالا كه اضطرار حضور خانما درجنگ ازبين رفته است، او رزمنده اي تمام عيار را حمايت مي كند. درك اين اضطرار درانجام كارهاي مردانه توسط زنان همان نكته نامفهوم براي تفكرات فمينيستي است. تفكري كه مفهوم اضطرار را براي زن درمقايسه بامرد برنمي تابد و زني را پسنديده مي بيند كه لباس مردانه بپوشد، مردانه سخن گويد، مردانه كار كند و مردانه فساد كند.

اما در دا انفكاك اين خصوصيات و نقش و اهميت دادن به يك همسر و مادر درمقابل زني رزمنده، به خوبي رعايت شده است. نويسنده مي توانست انتهاي كتاب را پايان مجروحيت خان حسيني قرار دهد،‌ اما به درستي خاطره نگاري را ادامه مي دهد و بازهم به دليل خصوصيت هماهنگي زنانه، اين بخش را نيز بسيار با حس و حال تدوين مي كند. 

***************

درك رابطه فردو اجتماع و تقابل ايندو، يعني حفظ فرديت دراجتماع و حفظ حضور اجتماعي با وجود قليان احساسات فردي از مهمترين خصوصيات دا است. ورعايت همين نكته، نقطه تمايز آثار مكتوب و تصويري و شايد يكي از معدود برتريهاي ادبيات نسبت به سينماست. توان ترسيم درونيات شخصيتهاست. خاطره نگار با درك درست از خصوصيات يك زن و با صرفه نظر نكردن از جزئياتي هرچند به ظاهر بي اهميت، توانسته درون نگاري خوبي از شخصيت زهرا حسيني به عمل آورد. جملات حزن انگيز و تكان دهنده اي كه برزبان حسيني هنگام شهادت پدر و برادر جاري شده، آنقدر شگفت انگيز است كه جاي سنگينترين روضه ها را براي خواننده پر مي كند. توان قلمي كردن اين احساسات دروني كه با توجه به خويشتن داري آن روزهاي حسيني ازبين رفته تصور مي شد، اين عمق و قدرت را به كتاب داده است كه دربيان همه اين احساسات به شعارگرايي و خود ستايي منجر نشود. بارها اين جمله را دركتاب مي بينيم كه :«دختر تو چقدر صبر داري؟ تو كوه صبري؟ و ...» اما احساس وجود غرور به ما دست نمي دهد. اين البته به خصوصيات الهي و خالصانه خانم حسيني نيز برمي گردد كه اين جملات را با تمام وجود بيان كرده و حب جاه و مال درآنها نداشته است. اينطور است كه يك كتاب دفاع مقدسي در كمتر از يك سال به چاپ بيش از60 مي رسد.

***************

دا نمونه خوبي براي خاطره نگاري از يك رزمنده عادي است. زهرا حسيني فرمانده،‌ مسؤول و حتي رئيس بيمارستان و حتي يكي ازآدمهاي اصلي تصميم گيرنده جنگ نبوده است. يك دختر نوجوان كه ديده هايش به اندازه كارهايش ارزش دارد. دا بخشي ازگنجينه دست نخورده خاطرات پس ازانقلاب اين كشور را عيان مي كند. دوره اي كه حدود 400 هزار شهيد، 700 هزارجانباز، به همين ميزان آزاده و چند برابر اين آمار رزمنده دارد. اگر از بخش ابتدايي يعني خاطره نگاري شهدا و خاطرات جانبازان به غلط گذر كنيم و خاطره نگاري آزادگان رانيز به سبب كارهاي خوب انجام شده اولويت ندانيم، بخش انتهايي يعني ميليونها رزمنده انقلاب و جنگ، روز به روز درحال كاسته شدن اند. به يادمي آورم كه چند سال پيش درقالب مجله اي مسجدي، خاطرات چند فعال مشهدي انقلاب اسلامي را ثبت مي كرديم كه همه از افراد عادي بودند. شاخصترين اين افراد، پيرمردي بود كه دردوره اي رانندگي فولكس مقام معظم رهبري را بعهده داشت. خاطرات ايشان ثبت شد و شايد يك هفته پس ازچاپ، ايشان به رحمت خدارفت.

***************

دا برخلاف جامعيتش دربرخورد با يك زن، نتوانسته اين جامعيت را درتاريخ حيات او نيز رعايت كند. يعني حركت طولي را خوب انجام داده، ‌اما ازحركت عرضي دربرخي برهه هاي زماني، عمداً يا سهواً طفره رفته است. همين ضعف باعث نوعي تقدس زدايي و فروكاست معنويت دركتاب و نقص شخصيت پردازي درمصاحبه شونده شده است. برخي برهه هاي زندگي خانم حسيني كه پيوندي ناگسستني با تاريخ ما دارد، بسيار كمرنگ است. برهه اي كه از پيش ازپيروزي انقلاب شروع شده و تا ابتداي شروع جنگ و حتي بعد ازآن ادامه دارد. انقلاب اسلامي، حلقه مفقوده دا ست كه جاي پرداخت بيشتر و دقيقتر و كنكاش مو شكافانه تر مصاحبه گر را مي طلبيد. اين ضعف البته درديگر آثاردفتر ادبيات مقاومت نيز ديده مي شود. دوستي تعريف مي كرد، درجلسه اي از عزت شاهي درباره انجمن حجتيه پرسيديم و او چند خاطره ناب ازآنها گفت. اما اين خاطرات دركتاب خاطرات عزت شاهي نمودي ندارد.