زنده باد مؤافق من- برای فیلم پایان نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

زنده باد مؤافق من

مشکل بزرگ دوستان جنبش سبز ازابتدا این بود که صداقت رارها کردند و با تزویر به جنگ انقلاب آمدند. به ارزشهای دینی توهین کردند و دم ازدین داری و رنگ سبززدند. عکس امام را سوزاندند و دم ازامام زدند. ضد انقلاب عمل کردند و شعار دادند والله اکبر گفتند. ریشه رفتارهای هیستریک تماشاگران فیلم پایان نامه در برج میلاد و سکوت همانها هنگام پخش فیلم سیانس بعد همان سالن یعنی شش نفر زیر باران را باید درهمین مسأله جست. دوستان شعار زنده باد مخالف من سرمی دهند و تحمل یک فیلم 90 دقیقه ای را ندارند. با شروع فیلم نچ نچ کردن ها و کف زدن های بی مورد شروع می شود. یک نفر کنار من است.نسبت به هرپلان فیلم، بدون استثنا واکنش نشان می دهد و صدای انواع حیوانات را تقلید می کند. میو میو، هاپ هاپ، صدای پلنگ و بعضی حیوانات ناشناخته!! شبیه این صداها راازهمه جای سالن می توان شنید. درست مثل شب شمارش آرا که بعضی ها را جو گرفت و خود را برنده قطعی انتخابات دانستند، جمعیت توی سالن هم به شکل سازماندهی شده تصمیم به خراب کردن جو سالن و کاستن ازتأثیر فیلم دارند. شاید هم جو گیر شده اند و فکر می کنند 1000 نفر توی سالن، همه 80 میلیون ایرانی هستند. اما دلیل واقعی این واکنش ها حرص و عصبانیت است وعقده ها و توهم های خود ساخته رهبران این جمع بی نوا. عزیزان یک کارگردان یک فیلم ساخته که ازبیشترآثار احمقانه سینمای ایران قوی تر است. ادعانمی کنم فیلم عالی و بی نقص است. اما مگر اینجا جشنواره اسکار است. یک نفر وسط فیلم با تمام قوت فریاد می زند تصویر فلو است. مگر فیلم های دیگر نماهای فلو نداشتند؟ بیشتر نما های بسته فیلم آقای مهرجويی فلو بود و کمترفیلمی بدون این اشکالات فنی بود. دوستان درده روز60 فیلم می بینند و ککشان هم نمی گزد و انتهای همه فیلم ها کف می زنند. چند ثانیه به پایان فیلم، یکی چند ردیف پشت سر من که همه فیلم فریاد کشیده است، بلند می شود ومثل رهبربزرگ یک جنبش مردمی! با این پز که یعنی فیلم ارزش دیدن ندارد، فریاد می زند: بچه ها بریم بسه دیگه! یک ساعت بعد فیلمی درست مخالف با پایان نامه درحال نمایش است. ضعیف تر، بدون قصه تر، لوس تر و با چند برابر اشکال هایی که پایان نامه داشت. یک کولاژ نامؤفق ازتصاویری کج و معوج با بازیهای بسیار ضعیفتر ازفیلم پایان نامه و دیالوگهای صد برابر شعاری تر ازآن به این چند دیالوگ دقت کنید :

ماخیرخواه بودیم کردنمون معاند وتو انتخابات بستنمون به باتوم و چماق و به ما گفتن دروغ گو

شروفتنه وقتیه که حق رو ناحق کنیم و به دروغ بگیم راست

ما آتیش زیرخاکستریم، خوراکش یه فوت، دم بدی گرفتیم

(سردارنیروی انتظامی فیلم  با لحجه اصفهانی، خطاب به گروگانگیرها) اگر بخوای به فتنه خودت ادامه بدی، ماهم می دونیم چطور با فتنه شما برخورد کنیم

(فرزاد حسنی به سردار) شماسردارا که همتون آن دارین، سردار خاقان، سردار رادان، سردار....

(فرزاد حسنی به سردار) آقای امنیت اجتماعی

(سردار به حسنی) قانون این قابلیت رو داره که بعضی وقتا بنا به مصلحت عوض بشه

اینها بخش کوچکی ازدیالوگهای تابلوی فیلم است. انصافاً این دیالوگها خنده دار تر است یا دیالوگهای پایان نامه؟ روابط احمقانه فیلم شش نفر زیرباران مضحک تر است یا فیلم پایان نامه؟ پس چرا دوستان منتقد منصف قانون گرای مصلح زنده باد مخالف من!!!!!!!!!!!! موقع دیدن این فیلم جیک نزدند و تا آخرش را لم دادندو راحت بلعیدند. آقای باغ وحش کناری من، چند دقیقه پس ازشروع شش نفرزیر باران، شروع به چرت زدن می کند و لحظاتی بعد به خوابی خوش فرو می رود.

ورود فمینیسم ممنوع - درباره فیلم ورود آقایان ممنوع

بسم الله الرحمن الرحیم

ورود فمینیسم ممنوع

بهترین خصوصیت ورود آقایان ممنوع دوربودن ازاداهای روشنفکری و معناگرا و تلاش برای رسیدن به یک فانتزی هدفمند و سر و شکل دار است. ضمن اینکه قصه گوست و فضاهایی که انتخاب کرده عینی و ملموس و فضای دبیرستانش بکر و جذاب است. درانتخاب شخصیتها هم این هوشمندی وجود دارد که همه را همسان ندیده و به لایه های مختلف اجتماعی درعین حفظ طنزِ کاریکاتوری پایبند بوده است. مثلا بین چهار دختر یکی چادری است. یا اینکه همه پولدار نیستند و چند نفری متوسط اند. اما لذت بخش ترازطنز روان و ساده فیلم که با اقبال مخاطب نیز مواجه خواهد شد، کاراکتردارابی است. یک ضد مرد که خودنیز نمی داند فمینیست است. فقط فکر کنید اگر پلان های خانم دارابی را کنار دیالوگ های شعاری فیلم یکی ازمادونفر میلانی بگذاریم، طنزی خواهد شد جذابتر ازاصل فیلم. به دلیل همین تمسخر فمینیسم، فیلم به نهاد خانواده وفادار است و برخلاف خیلی ها که فکر می کنند پایان فیلم حتماً باید مبهم باشد، پایان ورود آقایان ممنوع روشن و شفاف و یک هپی اند به تمام معناست. البته فیلم زیاده رویها و صحنه های زردی هم دارد. مثل سکانس طولانی توی ماشین و دیالوگهای بین دارابی و جبلی که می توانست کوتاه ترومنسجم تر باشد. درمجموع تا اینجای جشنواره یکی ازبهترین فیلم هایی که دیدیم، همین فیلم بود.

سفرروشنفکری - نقد فیلم سفرسرخ

بسم الله الرحمن الرحیم

نگاهي به فيلم سفر سرخ

سفرروشنفکری

سفر سرخ، ضد جنگ شروع و پيش مي رود و با يك ميتينگ سياسي نه چندان باشكوه به پايان مي رسد. به محض شروع فيلم و تركيب بندي شخصيت ها، يك رزمنده اخمو، يك پرستار ، يك بروكرات بريده و چند جانبازخاموش، آدمهايي از مقاومت خرمشهر معرفي مي شوند. اما روند فيلم درست قلب واقعيات جنگ، طرح شك بجاي يقين و ناديده گرفتن جهان بيني، ايدئولوژي، تاريخ و معنويات جنگ است. نماينده بچه هاي جنگ دراين فيلم دو نفرند. يك نفر ميانسال كه ادعاي روشنفكري دارد :«يعني هركي مثل تو ادعا نداره، مسلمون نيست؟» به اضافه مقادير قابل توجهي شعار و نصيحت ديگر. رزمنده ديگر، فردي سرخورده است: «من ازبچگي يه شاكي تنهام، آمدم اينجا يه چاره اي براي تنهاييم پيدا كنم.» اگر قبول كنيم درفيلمنامه يكي ازشخصيتها بيان كننده درونمايه قصه است و بايد اورا نماينده تفكر مستقيم كارگردان دانست، وحيد مي تواند همين نماينده باشد. البته پس ازاين هم بايد منتظر ساخت فيلم هاي تهاجمي زيادي عليه جنگ ازطرف قاعدين رميده ازجنگ، زخم خورده ها و آسيب ديده ها باشيم.

این مطلب در روزنامه کیهان 24 بهمن به چاپ رسید.

 

چه کسی اسب است؟ نقد فیلم اسب حیوان نجیبی است

بسم الله الرحمن الرحیم

چه کسی اسب است؟

منتظر بودیم که مدعیان معنا گرایی مثل اسلافشان، یکی یکی گوش مسؤولان فرهنگی جمهوری اسلامی را ببرند وفیلم پورنو بسازند. البته آقای کاهانی مسیری که مخملباف ازدوچشم بی سو، تا فریاد مورچه ها در25 سال و پس ازیک دو جین فیلم طی کرده بود، درچهارسال پیمودند و ازآدم به اسب... رسیدند. مطمئنم که اگر شرایط فراهم شود وجمهوری اسلامی ظالمی هم درکار نباشد، ازکارگردان چنین فیلمی، پورنوساختن هم برخواهد آمد. به نظر من تشریح قصه و صحنه های فیلم ترویج فحشاست. اما باحیایش این است که یک دزد که لباس پلیس پوشیده، شروع به رشوه گرفتن ازعده ای می کند. دزد بودن پلیس را ما درانتهای فیلم می فهمیم و ازابتدا مجبوریم به این پلیس رشوه گیر، دائم نچ نچ کنیم. پلیس از جوان عرق خوری گیر تقاضای رشوه می کند. مسعود پول ندارد، با پلیس به خانه دوستش می رود تا پول قرض کندو این زنجیر قرض کردن به چند دوست دیگر هم کشیده می شود. اما این نیمچه ماجرا درحاشیه رابطه یک به دو ویک به سه و یک به ... دوستان مسعود و دوست دخترها و همسرانشان، باقی می ماند. گویا این ماجرا خلق شده که تصویرروابط حیوانی خارج ازچهارچوبِ هرعقیده ای را در حلق مخاطب فروکند. جالب اینکه درفیلم آقای کاهانی، رابطه فقط با زنان شوهردار مجاز است وجالبتر جوان هم جنس بازِ دوست مسعود است که شوخیها و لحن صحبتش آنقدروقیح است که دلت می خواهد زیر صندلی سینما پنهان شوی. کاش این دوستان پرده تزویر را کنار بزنند و مردانه عصای بودجه های دولت را اززیربغلشان بردارند و منصفانه به سؤال چه کسی اسب است فکر کنند و کاش مدیران فرهنگی که همیشه دنبال معنی هستند، فقط یک بار این فیلم را ببینند. همینجا اعلام می کنم، اگر هریک ازمدیران فرهنگی جمهوری اسلامی حاضر شدند، با خانواده به تماشای این فیلم بروند، من هم حاضرم اسب حیوان نجیبی است رایک بار دیگر ببینم.

این یادداشت را هیچ رسانه ای چاپ نکرد.

آب گوشت و منار- درباره فیلم برف روي شيرواني داغ

بسم الله الرحمن الرحیم

 آب گوشت و منار

كاش درسينماي ايران هركسي درجاي خود قرارداشت.اكشن ساز اكشن اش را مي ساخت و شبه روشنفكر، تراوشات دروني اش را-البته با پول خودش نه بيت المال- اما وقتي جاي همه چيز عوض مي شود و يك فيلم ساز كاسب كار هوس ساخت فيلم به اصطلاح معناگرا به سرش بزند، نتيجه فاجعه آن «برف روي شيرواني داغ» خواهد شد. كاش آقاي كريمي همان تم «امشب شب مهتابه» را ادامه مي داد. آنجا لااقل عشق يك پدر و فرزند كه درسينماي ايران حكم كيميا را دارد تصوير شده بود.

فيلم بدون قصه است. عده اي از شاگردان استاد چپ سابق و توبه كار امروز بعد از مرگش دور جنازه جمع مي شوند. قصه بيش از اين پيش نمي رود و بقيه فيلم فلاش بك هاي خسته كننده اي است كه قرار بوده به تماشاگر بقبولاند استاد خواب نما و اهل كرامت شده و نشانه هاي اين دين دار شدن، كمي سكوت و تفكر است و بيماري و آش رشته و يك كتاب دعاي محتوم و كمي كار خيريه! سرنوشت سينماي شبه معناگرا كه مي خواست دين كامل را به چند بخش كم خطر تقسيم كند و خود را درسايه آن پنهان كند، بايد هم اين بشود.البته با دقت بيشتر در فيلم مي فهميم اين استاد خواب نما مي تواند نمونه اي درست از هنرمندان شبه روشنفكر اين سرزمين باشد. آنها كه ذات هنر را در قطع رابطه با دين معني مي كردند.

همه اين ها به كنار، هرچه فكر كرديم، فلسفه سوزاندن جسد را نفهميديم. چند نفر از دوستان منتقد چيزهايي مي گفتند كه بماند...

این مطلب در روزنامه کیهان شنبه۲۳ بهمن به چاپ رسید.

نقد فیلم فرزند صبح - بهروز افخمی

بسم الله الرحمن الرحیم

طلا را كه مس كرد، ديگر ندانم

حالا با ديدن فرزند صبح مي توانيم دليل تاخير چند ساله در نمايش فيلم و معناي نامه چند روز پيش افخمي به دبير جشنواره فجر را بهتر درك كنيم. به اين عبارات مغشوش و همراه با دست پاچگي توجه كنيد: «در اخبار منتشره مخصوصا تاكيد شده است كه اين فيلم را من (بهروز افخمي) كارگرداني كرده ام.» يا «اميدوارم ديگران از دروغ هاي حيرت انگيز را از قول آقاي شرف الدين جعل كرده باشند وگرنه بايد از قول حافظ به خودمان دلداري بدهيم كه: تو عمر خواه و صبوري كه چرخ شعبده باز / هزار بازي از اين طرفه تر برانگيزد» و در ادامه مي نويسد: «براي چندمين بار تاكيد مي كنم كه تدوين، صداگذاري، موسيقي و دوبلاژ «فرزند صبح» را تاييد نمي كنم و يقين دارم كه فيلم «فرزند صبح» در تمام جنبه هاي صدا و گفتار و تدوين و تصوير ضايع و خراب شده است. تصوير فيلم هم به دليل فيلم برداري سوپر 35 ميليمتري با قاب كامل قابل چاپ در ايران نيست و هر لابراتوري كه اين فيلم را براي نمايش چاپ كند مسلما قاب هاي ناقض و تركيب بندي هاي مخلوط و زشتي را از آنچه ما فيلمبرداري كرده ايم تحويل خواهد داد» و در آخر نامه به كلي از خود سلب مسئوليت مي كند «من اجازه نمي دهم كه از نامم به عنوان كارگردان در تيتراژ اين فيلم سو استفاده شود و از شما به عنوان دبير جشنواره فيلم فجر درخواست مي كنم در جهت جلوگيري از سرقت نام و آسيب رساندن به حيثيت حرفه اي اينجانب اقدام فرماييد. از طرف ديگر به شما هشدار مي دهم كه شنيده ام نتايج كار آقايان شرف الدين و ارگاني به هيچ وجه در شان امام(ره) نيست چنان كه ممكن است خداي نكرده وهن شخصيت آن عزيز و حتي تمسخر لهجه و رفتار مردم خمين به حساب آيد.»

وقتي نامه را خواندم، فكر كردم همه اينها كه شما در نامه ذكر كرده ايد فقط اشكالات فني است و يك فيلم در صورت داشتن سوژه، درون مايه و به طور كلي محتواي مناسب، با همه اين اشكالات كه مي تواند بعدها رفع شود هم ديدني خواهد بود. آن هم فيلمي كه درباره يكي از بزرگ ترين مردان تاريخ، برپادارنده بزرگ ترين انقلاب بشري پس از پيامبر و يك اسطوره به تمام معنا ساخته شده است. اما آقاي افخمي، سوژه فيلم را هم آقاي شرف الدين در ذهن شما كاشته بود؟ فيلم نامه را هم بدون اطلاع شما، ديگران نوشته بودند؟ شخصيت پردازي امام عزيز ما را هم ديگراني كه ما و شما نمي دانيم انجام داده بودند؟ تراولينگ و گيره سوسماري توي نقطه طلايي تصوير و تيرهاي چراغ برق بك گراند تصاوير را هم آقاي شرف الدين توي فيلم گذاشته بود؟ چرا مخاطب را احمق فرض كرده ايد؟ خود را به ناداني زده ايد يا ... شخصيت امام فيلم شما هيچ ربطي به امام خميني ندارد. مي توانيم با خيال راحت فرض كنيم هنوز هيچ فيلمي درباره امام ساخته نشده است. جواب دو ميليارد تومان هزينه فيلم هم با شما و كرام الكاتبين! اما كاش از اين اتفاق درس مي گرفتيد. كاش قبول مي كرديد كوچك تر ازآن هستيد كه درباره امام فيلم بسازيد. البته در اين گناه نابخشودني، تهيه كننده فيلم هم شريك است. شما و ايشان چه بخواهيد و چه نخواهيد حيثيت عمر كاري تان را با اين فاجعه به باد داديد. در آخر توصيه مي كنم اين شعر شاعر گرانقدر يك محمدكاظم كاظمي را كه وصف حال شماست بارها بخوانيد:

مريز آبروي سرازير ما را

به ما بازده نان و انجير ما را

خدايا! اگر دستبند تجمل

نمي بست دست كمانگير ما را،

كسي تا قيامت نمي كرد پيدا

از آن گوشه كهكشان تير ما را

ولي خسته بوديم و ياران همدل

به ناني گرفتند شمشير ما را

ولي خسته بوديم و مي برد طوفان

تمام شكوه اساطير ما را

طلا را كه مس كرد، ديگر ندانم

چه خاصيتي بود اكسير ما را

این مطلب درروزنامه کیهان 21 بهمن به چاپ رسید.

درباره فیلم سوت پايان نيكي كريمي

بسم الله الرحمن الرحیم

سه درس فيلم خانم بازيگر

زرشك مسين و نه حتي زرين بدترين صدابرداري سينماي ايران را مي توان پيشكش خانم بازيگر كرد. به قول مجيد مجيدي، صداهاي فيلم آنقدر چرك، گوش خراش و از هم گسيخته است كه جز محتوا، از سر و صداي فيلم هم سردرد مي گيري. به اين اضافه كنيد، تصاوير پرتكان و شلخته فيلم كه سردرد را مضاعف مي كند. حالا فكر كنيد فيلمي با چنين صدابرداري و صداگذاري افتضاحي، وقتي قصد پيام سياسي دادن با صدا داشته باشد، چه شاهكاري از آب درمي آيد. دو جا در نئورئاليستي ترين سكانس هاي مثلا اشك آور فيلم، صداي اخبار را مي شنويم كه درباره طرح هدفمندي يارانه ها صحبت مي كند. ما كه فهميديم، نتيجه هدفمندي يارانه ها، زندگي سگي است كه در فيلم مي بينيم. تا كر شود هر آن كه نتواند شنيد. از اين كه بگذريم، فيلم خانم بازيگر سه درس مهم دارد:
درس اول: اين درس را به ما پايين شهري ها مي دهد كه يك روشنفكر وقتي به اجبار ساخت يك فيلم فلسفي توي جامعه مي آيد، از جشن ميلاد يكي از ائمه شيعه، فقط رقص چراغ هاي رنگارنگ را مي بيند و بي سليقه و يا با هدف سياه نمايي رنگي! قصه قتل و تجاوز و نظر سوء و گريه و زاري را با درخشش نورهاي رنگي يك جشن ديني در شيشه ماشين تصوير مي كند. پس ما پايين شهري ها مي فهميم كه جز هدفمندي يارانه ها، دين و مذهب و اعتقادات هم باعث همين هايي مي شود كه در فيلم مي بينيم.

درس دوم: اين درس را به زوج هاي فيلم ساز بالاشهري مي دهد كه اگر مي خواهيد زهر خودرا به دين و اعتقادات مردم بريزيد، در قصه اي كه قرار است براساس احكام همان دين ، مادري دلسوز را به گناه كشتن يك مرد ظالم اعدام كنند، حتما بايد خانواده مقتول بي فرهنگ، متجاوز و ظالم را مذهبي، چادري، ريش دار و پاپتي و فقير و بي فرهنگ نشان دهيد- بدون توجه به اين نكته كه در قصه تان دختر مورد تجاوز و مادرش براي كارگري به خانه همان مقتول فقير بي فرهنگ رفته اند.

درس سوم:حتما و حتما اگر مي خواهيد درانتهاي فيلم تان به كلي پنبه دين را بزنيد، چرا راه دور مي رويد.از هاليوود كه فاخرترين سينما را دارد وام بگيريد و مثل جن گير كه با صداي اذان شروع مي شد و منشأ هرشري را دين اسلام مي خواند، درنماي اعدام مادر بي گناه، صداي ناخوشايند مكبر نماز جماعت زندان را روي نماي زندان بگذاريد كه همه به دين بگويند بد بد بد.

این مطلب درروزنامه کیهان 20 بهمن به چاپ رسید.

درباره فیلم خانه امن است - ناصر رفاعی

بسم الله الرحمن الرحیم

جاي خالي تاريخ و جغرافيا (درباره خانه امن است)

جمله اي از شهيدآويني را به خاطر مي آورم- نقل به مضمون- كه بعضي ها سينما را با ديگر هنرها اشتباه مي گيرند. بعضي فيلم ها، موجوديت كامل يك فيلم سينمايي را به نمايش نمي گذارند. نقاشي هستند يا گرافيك، موسيقي و يا...

مشكل اصلي «خانه امن است» را بايد از اين زاويه بررسي كرد. يك سوژه خوب كه سعي دارد به زور دفاع مقدسي باشد. فيلم بيشتر يك تله تئاتر است تا فيلم سينمايي و اين از ضعف هاي كارگردان و بهتر است بگوييم ضعف هاي سينماي ايران در بازسازي درست فضاهاي تاريخي است. البته اين تنها مشكل فيلم نيست. تئاتر يا تله تئاتر متكي به درام است ولوكيشن محدود، كه عدم تنوعش را با درام، موسيقي، بازي و... جبران مي كند. اما فيلم از اساس مشكل قصه دارد. قصه يك فيلم بايد متكي به شخصيت باشد و يك ماجراي واحد كه خرده داستان ها آن را كامل مي كنند. اما در«خانه امن است» حاشيه جاي متن را گرفته و خرده داستان ها و خرده شخصيت ها جاي اصل را و فيلم نه شخصيت اصلي دارد و نه قصه محوري.

اين خانه... يك فيلم تاريخي است اما تاريخ ندارد. چند ديالوگ توصيفي و چند نشانه سطحي و كليشه اي از درياي تاريخي دهه شصت مثل ممنوعيت ويدئو، دست كاري شناسنامه، آژير قرمز و سفيد و ممنوعيت دختر بازي، كميته اي ها و... نمي تواند بازتاب تاريخي مناسبي براي آن برهه باشد. البته اين ناكافي بودن بيشتر از آن جاست كه فيلم جز تاريخ، جغرافيا هم ندارد. يك مكان بسته، بدون ارائه هيچ نشانه بيروني، درترسيم فضاي دهه شصت. نتيجه البته معلوم است. پلان هاي كشدار انتهايي و بسياري شخصيت ها و اتفاقات مضحك.

این مطلب درروزنامه کیهان 20 بهمن به چاپ رسید.

جشواره فیلم فجر 1389

بسم الله الرحمن الرحیم

ازفردا که جشنواره فجر شروع می شود، امیدوارم بتوانم مطالب بدرد بخوری ازدیده ها و شنیده های

آنراتقدیم کنم. التماس دعا

استراحت پس ازمرگ

بسم الله الرحمن الرحیم

استراحت پس ازمرگ

هیچ حواسمان هست دراین ماههای اخیر، چند نمودار سینوسی سیاسی را برمحور تغییر و تحولات منطقه شاهد بوده ایم؟

روی کار آمدن دولت شیعه نوری مالکی درعراق / اعلام استراتژی دفاعی آمریکا درافغانستان که درآن شروع خروج نیروهای آمریکایی سه سال جلو افتاده است / تحولات سیاسی لبنان و پیروزی حزب الله درکارزار دموکراتیک آن / رسیدن پیروزمندانه کاروان آسیایی به غزه / تجزیه سودان درهمه پرسی که قرار است نتیجه اش روزهای بعد اعلام شود / و ازهمه مهتر انقلاب اسلامی و مردمی تونس و سونامی این انقلاب به دیگر کشورهای آفریقایی و عرب.

همه اینها که یکی به نفع استعمارگران و یکی به نفع مظلومان است؛ نشان دهنده جنگ حق و باطل، فقر و غنا، اسلام ناب و اسلام آمریکایی و ... است. یعنی برادران انقلابی، بدانیم با عبور از 9 دی، فتنه تمام نشده است. با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی، انقلاب بیمه نشده است. با یک پیروزی، همه پیروزی ها بدست نیامده است. وقت خواب و استراحت نیست. به قول یکی ازفرزندان نسل اولی خمینی، پس ازمرگ وقت برای استراحت بسیار خواهد بود. و به قول حاج سعید خدا مارا برای اقدام آفریده است. درراستای این افاضات شورانگیز، چند پیشنهاد برای انقلاب تونس دارم :

به تقاضای جنبش عدالت خواه دانشجویی جهت کمک پاسخ بدهید.

راه انداختن جنبش وبلاگی به زبان ها فارسی، عربی و انگلیسی

امکان سنجی برای راه انداختن تجمع، راه پیمایی، تجمع و هر حرکت علنی دیگر.

تماس چند وب گرد حرفه ای با همکاری چند زبان دان حرفه ای با جریان دانشجویی تونس، جهت انتقال اطلاعات ازدو طرف، انتقال تجربیات انقلابی، روحیه دادن و درصورت امکان و لیاقت، هدایت.

تحت فشار قرار دادن مسؤولان به موضع گیری شفاف، حمایت و تقدیر ازعمل انقلابی - اسلامی تونسیها.

 برگزاری جلسات توجیهی محتوایی برای ایجاد فکر عمیقتر دردانشجویان انقلابی دراین موضوع.

لطف بفرمایید لیست پیشنهادات را کامل نموده، برای دیگران نیز ارسال فرمایید.