به خيرتو اميد نيست،‌ شرمرسان - نگاهي به رويكرد فيلم هاي جشنواره فجر 1391 به افغانستان

بسم الله الرحمن الرحيم

به خيرتو اميد نيست،‌ شرمرسان

يادداشتي درباره فيلمهاي با موضوع افغانستان در جشنواره فيلم فجر 1391

 درجشنواره فيلم فجر امسال چهار فيلم به نوعي موضوع اصلي يا فرعي خود را افغانستان قرار داده بودند. فرشتگان قصاب، يك، دو، سه ... پنج، خاك و مرجان، گام هاي شيدايي درباره اين فيلم ها به چند نكته اشاره مي كنم تا شايد بخشي ازمظلوميت مردم افغانستان را بازتاب داده باشم.

1-  هرچهار فيلم تحقيق ناقصي نسبت به فضاي افغانستان دارند. يعني نويسنده و كارگردان يا به افغانستان نرفته اند و يا كوتاه، توريستي و باذهنيت رسانه هاي داخلي و خارجي رفته اند. اينكه درهرچهار فيلم موضوع طالبان درمحور كانوني قرار دارد و ازفرهنگ، ادبيات،‌اشتراكات، علم، دين و ... درافغانستان صحبتي نمي شود، اتفاقي نيست و احتمالاً به همين دليل است.ازاين بين فقط فيلم خاك و مرجان درخد افغانستان تصوير برداري شده و سه فيلم ديگر حتي  زحمت سفر به افغانستان را به خود نداده اند. درخاك و مرجان هم موضوع كشتار و طالبان و تروريست و بمب و قاچاق و ... بعنوان كليد واژه هاي مشهور افغانستان شناسي ما ايرانيان آنقدر پررنگ است كه جايي براي موضوعات ديگر نمي ماند.

2- به همان دلايل اول اشتباهات متني و فرامتني دراين فيلم ها آنقدر فراوان است كه درصورت نمايش براي مردم افغانستان جز خنده، تمسخر، ناراحتي و چه بسا كينه به دنبال نخواهد داشت. فكر كنيد خود ما با ديدن نگاه رسانه هاي غربي به ايران كه جز تروريسم، ساخت بمب هسته اي، توحش، بي فرهنگي، سياهي و ... نمي بينند چه حالي مي شويم.

3- جز خاك ومرجان به همين دليل عدم سفر به افغانستان رو به فضاهاي روستايي،‌ بيابان ها و كوه ها و دشتها بعنوان بستر قصه خود رو آورده اند كه هم كم هزينه تر است و هم امن تر و احتياج به سفر به افغانستان هم ندارد. اما غافل ازاينكه استفاده ازاين فضاهاي باسمه اي، به باور پذيري فيلم ها به شدت لطمه زده و موجب مضحكه تماشاگران را فراهم مي آورد.

4- درادبيات سياسي ورسانه اي دو نگاه غلط به مسأله حضور نيروهاي چند مليتي درافغانستان وجود دارد.

 نگاه اول افغانستان را كشوري اشغال شده،‌محروم، ‌ازپا افتاده، قابل ترحم، ويران، گرفتار تروريسم و ازدست رفته مي داند وسعي دارد  همه اين مسائل را به آمريكا و نيروهاي چند مليتي نسبت دهد.

نگاه دوم نه تنها نيروهاي چند مليتي را اشغال گر و متجاوز نمي داند كه اعتقاد دارد ملت و مسؤولان افغانستان خود ازآمريكا وهم پيمانانش دعوت كرده اند به افغانستان بيايند و امنيت را براي مردم آن به ارمغان بياورند.

درهردو اين نگاه هاي غلط، قرباني مردم مظلوم افغانستان اند كه دراولي به فقر وجهل و دردومي به ظلم پذيري و حقارت متهم شده اند. درصورتي كه هيچ يك ازاين نگاه ها همه واقعيت و حقيقت نيست. آن چه من ازبارها سفر به افغانستان وساخت مجموعة مفصل هم زباني و بي زباني شهادت مي دهم اينست كه آمريكا و هم پيمانانش درشرايط اضطرار مردم افغانستان، بازور ونه با ميل باطني آنها به اين ديار لشكر كشيدند. اما مردم ظلم ديده ازحكومت جور طالبان - كه خود دست پرورده آمريكاييها بودند- ازاين تغيير استقبال كردند. اما اين استقبال به معناي رضايت از حضور بيگانه نيست. ازطرف ديگر افغانستان كشوري پهناور، با پيشينه و غناي فرهنگي بي نظير و با مردمي غيور، مظلوم و مبارز است و اين مردم امروز هم درتلاش و كوشش براي دست يافتن به كشوري مستقل و پيشرفته اند و با تلاش ها و مقاومت هاي جوانان غيور و بسياري ازمسؤولان ضد استكباري افغانستان، به تدريج نيروهاي  چند مليتي درحال خروج ازآن ديارند. هيچ يك ازآثار به نمايش درآمده با موضوع افغانستان درجشنواره فيلم فجر به اين تحليل منطقي كه مي تواند مايه اصلي نزديكي دو ملت باشد، كمكي نمي كند.

5- ازمسؤولان سينمايي كشور، سرمايه گذاران اين فيلم ها وهركسي كه دست اندكار ساخت آثاري اينچنين است خواهش مي كنيم، ازهرگونه دسترسي مردم افغانستان به اين فيلم ها جلوگيري كنند و اين آثار را محترمانه بايگاني كنند و دست از سر مردم مظلوم افغانستان اين هم زبانان دوست داشتني بردارند.

يادداشت هاي جشنواره فجر1391 - یادداشتی برای فيلم تنهاي تنهاي تنها

بسم الله الرحمن الرحيم

صداي ملت

یادداشتی برای فیلم تنهاي تنهاي تنها – احسان عبدي پور

1- رنجروي تنهاي خيال پرداز، شخصيت شگفت سال نوي سينماي بي حالِ تهران زدة ايران است. صداي  شور،‌خروش و مظلوميت ملتي كه درسينماي خود سانسور ايران انكار مي شوند و دائم داد وا سانسورا  مي شنوند. تحليل شخصيت رنجرو مي تواند ما را به درك درستي ازفيلم برساند. تصوير شجاعت با پوشيدن لباس هاي نظامي، خبال پردازي و خوش فكري درديدن بشقاب پرنده و تعمير وسايل برقي همسايه ها، جسارت درمسافرت تنها به سازمان ملل، مهرباني و احساساتي بودن دررابطه با اولگ، شوخ طبعي و شيرين زباني و كوشش براي كسب معرفت دربريدن روزنامه ها. رنجرو مي تواند نمونه خوبي ازجامعه ايراني باشد كه مشهور به اين خصوصيات اند. مشابه چنين شخصيتي را پيش ازاين درمجموعه درخشان قصه هاي مجيد ديده بوديم.

2- تنهاي تنهاي تنها فيلمي جسور،‌خوش آهنگ و باموضوعي بكر و درفضايي بكر تر است. دوستي يك پسر بچه ايراني با بچه اي روسي؛ به صورتي كه به هيچ عنوان انفعالي نيست وعزت را مي توان ازلحظه لحظه اش استشمام كرد. سكانسي كه رنجرو  به دليل كارشكني روسها درراه اندازي نيروگاه بوشهر، با اولگ قهر مي كند، ازشيرين ترين لحظات فيلم است.

3- تنهاي .... يك فيلم كاملاً محلي است. بيشتر عوامل فني و هنرپيشه ها بوشهري هستند و شگفت كه صدا و سيماي بوشهر متولي ساخت اين فيلم است. به نظر من همين يك فيلم به كل چند صد تله فيلم چند صد ميلياردي صدا و سيما مي ارزد و نشان مي دهد كه نقد ها و تقاضاها ازصدا و سيما براي دورشدن از روشنفكر بازي و سانسور ايرانيان كاملا بجاست.

4-  ومهمترين نكته اي كه درباره فيلم به نظرم مي رسد، زمان شناسي بي نظير آنست كه درس فرزند زمان خويش بودن را به بعضي پرمدعاها كه فقط پزش را مي دهند مي آموزد. اوج مذاكرات هسته اي، تحريم ها و فشارهاي بين المللي و فيلمي كه مظلوميت همه ايرانيان را به رخ مي كشد و درمخاطب خارجي هم قطعا احساس همذات پنداري ايجاد خواهد كرد.

يادداشت هاي جشنواره فجر1391 - یادداشتی برای فیلم فرشتگان قصاب

بسم الله الرحمن الرحيم

فرهنگ دربرابر فرهنگ

یادداشتی برای فیلم فرشتگان قصاب – سهيل سليمي 

فرشتگان قصاب باوجود موضوع بسيار خوبش يعني قاچاق اعضاي انسان توسط آمريكاييها، فيلم ضعيفي است. چه ازنظر فيلم نامه و كارگرداني وچه فضا، لوكيشن و بازي ها. درباره اين فيلم به يك نكته بسنده مي كنم. نمي شود با شيوه آمريكايي با فرهنگ آمريكايي مبارزه كرد. اگر خشونت را يكي ازپايه هاي اصلي ليبرال سرمايه داري و هاليوود با به مثابه پيشاني فرهنگي آن بدانيم، استفاده ازخشونت افراطي دريك فيلم، بازي كردن درزمين آمريكايي هاست و چه بسا آسيب چنين آثاري به فرهنگ رحماني اسلام بيش ازنفعش باشد و بجاي ناراحتي، آمريكاييها راخوشحال نيز بكند. اين مشكلي است كه در فيلم قبلي دوستان مؤسسه شهيد آويني شكارچي شنبه نيز مشهود بود.

يادداشت هاي جشنواره فجر1391 - یادداشتی برای فیلم روز روشن

بسم الله الرحمن الرحيم

قصه روان اجتماعي

یادداشتی برای فیلم روز روشن – حسين شهابي

فقر فيلم هاي خوب اجتماعي خوب، فقط حرف امروز سينماي ما نيست. درسينماي قبل ازانقلاب كه جز موارد بسيار معدودي مثل گاو، اثري ازاين گونه مهم سينمايي نمي توان يافت و پس ازانقلاب هم اين كمبود تا آنجا نمود دارد كه شهيد آويني ازفيلمي مثل نرگس1 حمايت مي كند. دراين سال ها هم كه سينماي ايران را رصد مي كنم، فيلم هاي اجتماعي خوب بسيار انگشت شمار بوده اند. روز روشن ازجمله فيلم هاي خوب اجتماعي است. رئال، روان و واقعي و باور پذير، خالي ازانتزاع روشنفكري و نيش و كنايه هاي شبه روشنفكري و البته بدون ادعا و سرو صدا. مهمترين نقطه روشن روز روشن قصه است. چيزي كه درسينماي ايران بسيار كيمياست. هنر قصه گويي كه درايرانيان قدمتي به تاريخ اين سرزمين دارد و متون ادبي و هنري ما مالامال ازقصه هاي خوب است، به دليل فاصله گرفتن نويسنده ها و فيلم سازان ازعينيات زندگي مردم و دوري ازتاريخ و فرهنگ و ايدئولوژي آنها، به گوهري كمياب درسينماي ايران تبديل شده است. روز روشن قصه روان و  روشني دارد. شخصيت ها مثبت و منفي،‌اتفاق، كشمكش و نتيجه گيري خوب ويك پايان نسبتا قابل قبول. مگر ازسينما جز اينها چه توقعي داريم؟ البته نبايد ازاين نكته گذشت كه شكستن قبح روابط زن و مرد كه دربيشتر فيلم هاي جشنواره امسال ديده مي شود، ازآن خطراتي است كه با سينما به خانواده هاي ما وارد مي شود. اينكه خانم فرهودي لحظاتي پس ازآشنايي با رانند آژانس بدون منطق سينمايي ازصندلي عقب به صندلي جلو منتقل مي شود، ممكن است به ظاهر بي اهميت جلوه كند، اما قبول اين مبنا انتهايش فيلم هايي مثل سعادت آباد و قاعده تصادف و ... است. يقين دارم بيشتر فيلم سازاني كه روابط زن و مرد را درفيلم هايشان اينگونه طرح مي كنند، اگر كسي تقاضاي رابطه اي اينچنين با همسر و دختر خودشان را داشته باشد، ممانعت مي كنند ويا لااقل ازاين موضوع ناراحت مي شوند.



[1] -  محصول 1370 به كارگرداني رخشان بني اعتماد

يادداشت هاي جشنواره فجر1391 - یادداشتی برای فیلم گهواره اي براي مادر

بسم الله الرحمن الرحيم

دخترطلبه يا مادريك دختر طلبه؟

یادداشتی برای فیلم گهواره اي براي مادر – پناه برخدا رضايي

اينكه تا بحال درسينماي ايران فيلم داستاني با موضوع دختران طلبه ساخته نشده است، دليل نمي شود كه فيلم آقاي رضايي را اولين فيلم بدانيم. گهواره اي براي مادر را حداكثر مي توان فيلمي متوسط درستايش مقام مادر در 15 دقيقه انتهايي اش دانست و نه بيشتر. بنده كه خود فيلم خانم طاها1 را ساخته ام، ذره اي شباهت بين مدرسه علميه خواهران فيلم با مدارس واقعي و طلبه هاي دختر اين فيلم با طلاب دختر واقعي نمي بينم. چند درصد ازطلبه هاي دختر مجرد سراسر كشور ممكن است مثل اين خانم طلبه اصلاح كرده باشند؟ چند طلبه خانم مي شناسيد كه بيرون خانه با چادر باشند اما در ايوان آپارتماني كه ازهمه جهت مشرفي دارد، با لباس داخل خانه و بدون حجاب ظاهر شوند. و ازاين قبيل جزييات كه ثابت مي كند، تحقيق فيلم نامه نويس وكارگردان ناكافي و يا نامربوط بوده است.2 ازطرف ديگر تدوين شل ووارفته فيلم كه كندترين و بدترين شيوه ممكن براي توالي نماها را به نمايش مي گذارد. بعنوان مثال من به شيوه ذهني سكانس شروع فيلم را براي شما تدوين مي كنم.

    • نماي كرين عمومي مدرسه كه تيتراژ برآن ظاهر مي شود ( اين پلان درحدود دقيقه 10 نمايش داده شد)
    • قطع به پاهايي كه درايوان مدرسه علميه درحال رفتن اند. كفش هاي زنانه صدا مي دهد و دستي آنهارا بيرون مي آورد

·       قطع به نرگس كه دركوچه هاي قديمي يزد روي سكويي نشسته يا به ديواري تكيه داده و درحال خواندن نامه پذيرش تبليغ است.

به نظر من اين يك دقيقه مي تواند جايگزين 5 دقيقه كند و كشدار و بي مورد ابتداي فيلم شود و هيچ لطمه اي به قصه وارد نشود. بيشتر سكانس هاي فيلم را مي توان به همين شكل تدوين كرد و حاصل يك فيلم نيمه بلند 40 -50  دقيقه اي مي شود كه اين قصه كشش بيش ازاين راندارد.



[1] - مستند خانم طاها محصول 1384 كه به زندگي ومبارزات خانم فاطمه خاموشي ( طاهايي) و خدمات او درتأسيس مدرسه علميه حضرت نرجس(س) مشهد مي پردازد

[2] - ازفيلم نامه نويس فيلمي مثل مستهجني مثل هيچ توقعي بيش ازاين نيست.

يادداشت هاي جشنواره فجر1391 - یادداشتی برای فیلم تابستان طولاني

بسم الله الرحمن الرحيم

درآروزوي قصه

یادداشتی برای فیلم تابستان طولاني- علي خزاعي فر

به رسم خراساني بودن و تقديرتلاش براي ساخت يك فيلم ارزشي بايد به تابستان طولاني پرداخت. موضوعي خوب، تصاوير چشم نواز، لوكيشن روستاي زيباي كنگ يا ماسوله خراسان، بازي هاي روان و لهجه هاي بسيار دل پذير و بي نظير تا امروز درسينماي ايران درخدمت فيلمي است كه عنصر اصلي هر درام يعني قصه را باخود ندارد. و صد افسوس كه تعمق بيشتري درفيلم نامه براي بوجود آوردن قصه اي منسجم انجام نگرفته است. خرده داستان هايي كه بعضي جذاب و برخي بي دليل هستند،‌ توان انسجام بخشي به يك فيلم بلند را ندارند. به گمانم اين فيلم البته باقصه اي متناسبِ سينماي مستند، مي توانست يك مستند بازسازي بسيار خوب از موضوع روستايي كه همه مردانش درزمان دفاع مقدس به جنگ رفته اند و فقط زن ها و پيرمردها باقي مانده اند؛ باشد. البته با اين موضوع مستندي با نام شير آباد، حدود يك سال پيش  بوسيله برادر عزيزمان حجت احمدي زر ساخته شده و بعيد نيست كه آقاي خزاعي فر نگاهي هم به آن مستند داشته اند.

يادداشت هاي جشنواره فجر1391 - یادداشتی برای فیلم آسمان زرد كم عمق

بسم الله الرحمن الرحيم

قاب نهيليسم 

 یادداشتی برای فیلم آسمان زرد كم عمق

همه فيلم هاي توكلي از منظومه فكري خاصي برخوردارند و به دليل اين چهارجوب بندي هويتي خاص،‌ شخصيت ها اجازه جَوَلان اجتماعي مناسبي پيدا نمي كنند و مجبورند با دست و سرو پاي قطع شده، رفتارهايي متناسب قاب ساختة كارگردان بخود بگيرند. به همين دليل است كه فيلم هاي توكلي به شدت جامعه گريز و انزوا طلبند. هر4 فيلم پابرهنه دربهشت، پرسه درمه، اينجا بدون من و اين يكي آسمان زرد كم عمق، نگاه و قالب بندي محتوايي مشابهي دارند. اومانيستي، سياه نما و نهيليستي. يعني پايه هاي اصلي شكل دهنده سينماي شبه روشنفكري غرب زدة پس ازانقلاب اسلامي. آسمان زرد كم عمق البته فيلمي است دور ازانتظار ازتوكلي وبا فاصله زياد ازسه اثر قبلي حتي ازنگاه فني. قصه اي ازهم گسيخته و بدون انسجام دروني درفضايي سردو هولناك. خانة متروك فيلم به نظر نمادي از جامعه است. جامعه اي كه جوان هاي امروزش رواني و له شده و جوان هاي ديروزش، بايد فقط براي مرگ به آن بازگردند. به همين دليل شايد به نظر تماشاگر برسد كه همه اجزاي اين خانه، نمادهايي براي القاي اين فكر است. اما به نظر من فيلم كوچكتر از آنست كه تا اين اندازه بها بگيرد. ازتصوير برداري نه چندان دلچسب و دوربين روي دست هاي بي مورد گرفته تا برف هايي تصنعي درحياط كه نشانه اي دردرخت هاي بك گراند همان نما ندارند. ازمضمامين مشابه اين چهار فيلم برمي آيد كه بهرام توكلي قدم درراه يك نهيليسم مضمن نهاده كه پيش ازاو موجب خودكشي صادق هدايت1 ها  وغزاله عليزاده2 ها شد. دردو فيلم آخر توكلي دو ديالوگ كاملاً مشابه با همين مضمون به چشم مي خورد. دراينجا بدون من و پس از فشار آوردن مشكلات به خانواده، درسكانسي كه خانواده دور ميز غذا جمع شده اند، مادر – يا يكي ديگر كه الآن به خاطر نمي آورم – بدون زمينه سازي و هر مقدمه و مؤخره اي به بقيه مي گويد نظرتون چيه كه شير گازو باز كنيم و همه راحت بشيم. درسكانس مشابه فيلم آسمان زرد كم عمق،‌ مهران بازهم بدون دليل و منطق داستاني، درماشين به غزل مي گويد. دارم شك مي كنم اون تصادفي كه همه خانوادت كشته شدن،‌ يك اتفاق بود يا خودت به عمد فرمونو پيچوندي!؟




[1] - ازنويسندگان ضد دين ايراني، صاحب اثرمشهور بوف كور. متولد۱۲۸۱ در تهران، مرگ در اثر خودکشی با گاز  ۱۹  فروردین  ۱۳۳۰  در آپارتمان اجاره‌ای مکرر، خیابان شامپیونه.

[2] - فاطمه (غزاله) علیزاده  متولد بهمن ۱۳۲7  درمشهد، نویسنده رمان مشهور خانه ادریسی‌ها ست. او که از بیماری سرطان رنج می‌برد، بعد از دو بار خودکشی ناموفق، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت  ۱۳۷۵ در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلق‌آویز کرد.

سلام دوباره با جشنواره فيلم فجر1391

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم درايام جشنواره فيلم فجر با برداشت هايي كوتاه ازفيلم هايي كه مي بينم، درخدمت دوستان هستم. اميدوارم بعد ازجشنواره بتوانم همچنان زمبور را بروز كنم. التماس دعا