زمین خوارِ شاه عبدالعظیم

بسم الله الرحمن الرحیم

زمین خوارِ شاه عبدالعظیم

بدینوسیله به مردم انقلابی و همیشه درصحنه اعلام می شود. روز گذشته بازرسان دادگاه ویژه زمین خواری تهران، شمیرانات و اسلام شهر درعملیاتی رعد و برق آسا یکی اززمین خواران مشهور را دستگیر کردند. طلبه سیرجانی

 

 

 

 

 

 

علیرضا جهان شاهی فردی سیاه چرده، لاغر، ساکت و مرموز که خود را طرف دار ولایت فقیه و نظام اسلامی معرفی کرده و  اقدام به زمین خواری گسترده نموده بود؛ دراقدامی انقلابی دستگیر شد. او ازیک سال قبل درشهر ری ازتوابع تهران و درکنار اماکن مقدسه، اقدام به برپایی داربستی به ابعاد 3 در5 متر نمود و به تدریج، به بهانه بارندگی با کشیدن نایلون هایی شبیه نایلون کشاورزی، اقدام به مسقف نمودن این مکان متصرفه نمود. یاد آور می شود اقدام بعدی این زمین خوار، تجهیز کردن این مکان قصبی به 5 تخته پتو، چهار بالش، بخاری، تلویزیون، وسایل چای، دو زیلو و تعدادی کتاب نمود. این دادگاه پس از شناسایی های گسترده و برقراری گشت شبانه روزی متوجه شد این فرد تصمیم دارد، به بهانه گرما یک  دستگاه پنکه به اقلام موجود اضافه کرده و با ایجاد رفاه نسبی، حلقه زمین خواری هایش را گسترش بخشد. به این ترتیب این دادگاه با گذشت یک سال ازشروع رأفت و رحمت اسلامی، این زمین خوار زمین های شاه عبدالعظیم را دستگیر و به نقطه معلومی فرستاد.

طلبه سیرجانی

 

 

 

 

 

 

 

لازم به ذکر است. این دادگاه درانتها حق اعتراض به دستگیری این زمین خوار را برای همه طلاب عدالتخواه تهران، شمیرانات و اسلام شهر محفوظ می دارد.

دادگاه ویژه زمین خواری ات  

افغانستان مظلوم

بسم الله الرحمن الرحیم

افغانستان مظلوم

سفری داشتیم به افغانستان، 35 روز تولید فیلم، درپی 15 روز سفر تحقیقاتی. فیلمی با موضوع مسائل فرهنگی افغانستان امروز، ازنگاه نخبگان، هنرمندان، متفکران و مسؤولان فرهنگی افغانستان. چند نکته ای را بعنوان برداشت های شخصی ازاین سفر قلمی می کنم وحرف های بیشتر را به دیدن فیلم واگذار می کنم.

1- افغانها مردمی مظلوم، سلحشور، مقاوم، قانع، پرتلاش، باهوش، فرهنگ دوست و دوستدار اسلام و ایرانیها هستند.

2- فضای سوء تفاهم فرهنگی بین دو ملت روز بروز درحال افزایش است. این، حاصل غفلت های فرهنگی مسؤولان ما، عدم تدبیر درست سیاسی، عدم حل صحیح و به موقع مسأله تردد اتباع دو کشور و عدم صدور ویزا برای افغانها، تحقیر و عدم احترام متقابل افغانها ازطرف ایرانیها، رویکرد غلط و وادادگی صدا و سیما و رسانه های ما، حضور پرقدرت، هدفمند وبابرنامه رسانه های غربی، موش دوانی دشمنان، عدم رشد یافتگی فرهنگی و سطح پایین سواد درمیان عامه مردم افغانستان و... است.

3- افغانستان کشوری بسیار نزدیک به ما ازنظر فرهنگی است. زبان مشترک فارسی با تفاوت مختصر لهجه، دین مشترک یعنی اسلام، مرزمشترک هزار کیلومتری، پیشینه تمدنی مشترک چند هزار ساله و...

4- درادبیات عامه مردم ، مسؤولان و رسانه های ایران، واژگان و جملاتی وجود دارد که باعث کدورت و موضع گیری افغانها می شود. - بدون توجه به تحلیل و درست و غلط بودن این جملات - مثل اینها: "افغانستان روزی جزو ایران بوده است" " افغانستان اشغال شده است" "افغانستان کشوری عقب مانده و درحال جنگ است" "افغانیها کارگر ما بوده اند و حالا آدم شده اند" و...

5- مسأله حضور خارجیها درافغانستان جزو مسائل چالش برانگیز دررابطه دو کشور است. ما نیروهای خارجی را دشمن می دانیم و عقیده داریم که حضور آنها درافغانستان باعث ایجاد ناامنی و درگیری درمنطقه است. همچنین ما همه تلاشمان را بکارمی گیریم که نیروهای خارجی ازافغانستان خارج شوند. این تفکر و سیاست رسانه ها و بخشی ازمسؤولان ایران حلقه مفقوده ای درکنار خود دارد که کلید حل سوءتفاهمات دو ملت است. نگاه درست و ایجابی به مسائل فرهنگی افغانستان و توجه به این مسأله که سیاست مقابله گرایانه ما نباید باعث قربانی شدن مردم افغانستان شود.

6- مهاجرت بیش از3 میلیون افغان درسالهای پس ازانقلاب به ایران یک فرصت مغتنم برای نزدیکی دوملت است. فرصتی که به دلیل عدم مدیریت صحیح، به یک تهدید بدل شده است. برخوردهای نامناسب پلیس ایران، تحقیر افغانها بوسیله مردم، جمعیت بسیار زیاد مهاجرین و... عقده ها و شبهاتی را ایجاد کرده و درسالهای اخیر به دلیل نگاه بالا به پایین رسانه های ما تلاشی جهت رفع این شبهات انجام نگرفته است. اعدام افغان های مجرم، مسأله تابعیت کودکان با ملیت دوگانه، تردد مهاجران و اقوام آنها و ... نمونه هایی ازاین شبهات است.

6- افغانستان امروز که حدود 9 سال پس ازسقوط طالبان را تجربه می کند، کشوری نوپا درهمه زمینه هاست. اقتصاد ضعیف، فرهنگ و مدنیت عقب نگه داشته شده، فقر، بی کاری، فساد اداری، غرب زدگی رسانه ها، آزادی بی حد و حصر لیبرالی و ... اما نسل جوان افغانستان جمعی با اراده برای ساختن کشوری برآمده ازجنگ های سالهای گذشته است. به نظر، کلید خروج خارجیها و ایجاد امنیت پایدار درافغانستان و دست یافتن به کشوری مسلمان و مقتدر درهمسایگی ایران، توجه بیشتر به تحصیل و آگاه سازی این نسل مظلوم است.

7- دریکی ازمصاحبه های فیلم که درمسجدی انجام می شد، خادم مسجد که پیرمردی لاغر اندام بود به ما نزدیک شد و سرصحبت را بازکرد" یادم می آید سالها پیش، تهران در کارگاهی کفاشی کار می کردم. صبح که رفتیم سرکار،رادیو خبر فوت امام خمینی را اعلام کرد. همه مادست ازکار کشیدیم و پایین آمدیم. رئیس سراسیمه جلو آمد و گفت چه خبرشده؟ گفتیم امام خمینی فوت کرد است. گفت به شما افغانیها چه مربوط؟! بروید سرکارتان. گفتیم امام ایرانی و افغانی ندارد. او امام همه مسلمان هاست. یک کلمه دیگر بگویی، دهانت را جر می دهیم. کوتاه آمد. یک هفته کار را تعطیل کردیم و درمراسم ارتحال امام شرکت کردیم."

تعطیلات زمستانی زمبور

بسم الله الرحمن الرحیم

تعطیلات زمستانی زمبور

برای سفری دو هفته ای عازم افغانستان و نایب الزیاره همه دوستان هستم. انشاء الله سعی می کنم حدود دو هفته دیگرمطلبی درباره عزاداری محرم درافغانستان بنویسم. التماس دعا

 

مهد کودک به روایت اسناد

بسم الله الرحمن الرحیم

مهد کودک به روایت اسناد

گزارش مربی مهد؛ 14/1/1362 :


اولین پیامبر و آخرین پیامبر ما مسلمانان را یاد دارد.

زندگی فلسطینی و چه کسی با آنها جنگ دارد را یادگرفته است.

دختر حضرت محمد و... کاملاً می داند.

درباره نماز و روزه و وضو گرفتن را کاملاً یاد دارد.

شعار و آرم جمهوری اسلامی و پرچم ایران را یاد دارد.

سه سوره حمد، توحید و اذاجاء را کاملا بلد است.

نقاشی آزاد زیاد بلد نیست.

گزارش مربی مهد؛ 21/2/1362 :

  

دراین ماه سوره والعصر را کاملا یاد گرفته است.

سه سرود نماز- ای کودک مسلمان و ای بچه خوب و تمیز را بخوبی بلد است.

درمورد شهید کیست و نام رهبر و رئیس جمهور و نخست وزیر کامل بلد است.

مشاغل مختلف ( خیاط - خلبان - ناخدا - معلم - ماهیگیر - نجار - بنا ) را می شناسد.

فعالیتهایی که درمسجد انجام می شود را یاد دارد.

 

 



 

نمي خواستيم فقط پامنبري باشيم

بسم الله الرحمن الرحيم

 انتظار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اشاره وبلاگی : این مطلب حاصل مصاحبه با یکی ازبچه های پرکار، باانگیزه و انقلابی مشهد است و بازتابهای مثبتی هم داشت. مطلب درشماره 6+30 مجله راه به چاپ رسید و تماسها زیادی ازنقاط مختلف کشور را درپی داشت که می خواستند این مجموعه را بشناسند و درراه توزیع دفاتر، یاریشان کنند. ازطولانی بودن مطلب عذرخواهی می کنم.

 

نمي خواستيم فقط پامنبري باشيم

 

اشاره:

 كار فرهنگي و كالاهاي فرهنگي آنقدر متنوعند كه برنامه ريزي و ورود به همه آنها، كارهمه است و د رتوانايي عده اي و يا حتي دولت و حكومت نيست و اصولاً قرار نيست همه بنشينند تا حكومت برايشان كارفرهنگي كند. اين جملات را توي مصاحبه با مرتضي تقوايي خوب درك كردم. آشنايي با بچه هایی باانگیزه وپرتلاش كه اين دو را با اخلاص جمع كرده اند و البته كارشان اقتصادي است و پيشرو...

ادامه نوشته

نکات کتابی - نمایشگاه بی حجاب

بسم الله الرحمن الرحیم

نمایشگاه بی حجابنمایشگاه بی حجاب

 

 

 

 

 

 

اوج درگیریهای مسؤولان وشخصیتهای مختلف برای حجاب بود. یکی دفاع می کرد، دیگری رد و آن یکی، دیگری را فحش می داد. همه عجیب به پرووپای هم پیچیده بودند. ازتهران به مشهد می آمدم. دور میدان راه آهن، روبروی نانوایی، توی پیاده رو یکی ازنمایشگاههای داربستی شهرداری تهران توجهم را جلب کرد. بالای نمایشگاه با درشتترین اندازه ممکن نوشته بود: " نمایشگاه عفاف و حجاب و آسیبهای اجتماعی " نمی دانم خوشحال شدم یا ناراحت. چند فکر همزمان به ذهنم رسید. آفرین به شهرداری تهران که توی این دعواها شروع به کار فرهنگی برای حجاب کرده است. باز فکر کردم نکند شهرداری تهران طرفدار عدم برخورد انتظامی با حجاب است؟ جواب دادم مؤافق یا مخالف، چه ربطی به شهرداری دارد! بالاخره کمی خوشحال شدم. جلو رفتم. جوانی تنها پشت میز بود. اول نگاهم به او افتاد و بعد به کتابهای روی میز. سریع چشم دواندم. کتابها بیش ازحد آشنا بود. همان کتابهای نمایشگاهها شهری که اطراف حرم، توی مشهد می فروشند. فال قهوه، کتابهای جنسی، کتابهای پزشکی، کتاب داستانهای حسنی، تعبیر خواب، جن زدگی و احضار روح و شاید اگر بیشتر می گشتم، گنجهای معنوی!!!!!!!

ازجوان پرسیدم : پس  " نمایشگاه عفاف و حجاب و آسیبهای اجتماعی " کجاست؟ گفت همینجا! گفتم : کتابهای مربوط به حجاب کجاست؟ گفت نمی دانم. به ما همینها را داده اند. عقب آمدم. می خواستم عکس بگیریم. هنوز عکس چند خانم بی حجاب روی جلد کتابها، توی ذهنم بود.

عاشقانه اي براي جشنواره ملي جوان ايراني

بسم الله الرحمن الرحيم

عاشقانه اي براي جشنواره ملي جوان ايراني

پدر، دستش را رها كرد. نگاهي به دستها انداخت. حالا آنها جلوي صورت مادر را سد كرده بودند. كنجكاو شد. فرصت خوبي بود. جستي زد و ازدرخت كجي كه كنار خيابان بود بالا رفت. ازآن بالا همه چيز جور ديگري ديده مي شد. چشمهايش را چرخاند. پادشاه با لباسهاي جديد و عصاي مخصوص وسط خيابان را گرفته بود و مي رفت. مردم با تعجب اورا نگاه مي كردند. مردهاي ديگري را ديد كه دستشان را جلوي صورت زنها گرفته بودند. سربازها زير چشمي اندام شاه را نگاه مي كردند. ازانتهاي شهر، دو خياط حقه بازنگاهي به سياهي جمعيت كردند و با پوزخندي پشت تپه مخملي ناپديد شدند. يادش آمد. پدرگفته بود پادشاه هماني است كه عصا دارد و باسربالا جلوتر ازبقيه راه مي رود.همه قدرت صداي تيزش را درگلو انداخت و فرياد زد : نگاه كنين... پادشاه لخته!


لشكر هيچها درمشهد

بسم الله الرحمن الرحيم

لشكر هيچها درمشهد

اول بگويم كه اين مطلب نه به جهت مهم انگاري جرياناتي مشابه فيلم هيچ و عوامل آن است (كه استقبال مخاطب عام ازفيلم و مقايسه اش با آثار تأثير گذار اين سالها، خود گوياي اهميت آنست) دراين مختصر قصد انتقال هشداري به فضاي فرهنگي – سينمايي مشهد رادارم. دو هفته پيش و به فاصله چند روز، كارگردان، فيلمنامه نويس و تدوينگر فيلم هيچ، ميهمان دو جمع به ظاهر مذهبي و انقلابي بودند. آقاي فيلمنامه نويس ميهمان سوگواره عاشورايي دفتر تبليغات اسلامي خراسان و دو نفر ديگر ميهمان بسيج دانشجويي يكي ازدانشكده ها! هرچه فكر كردم كه هيچ و عواملش چه ارتباطي با اين دو مجموعه پرادعا دارند، نفهميدم! ازگزارش يكي ازدوستان ازجلسه بسيج دانشجويي، چند جمله براي شما نقل مي كنم :

«كارگردان اواسط جلسه، جمله زير را كه گفت جمعيت به شدت تشويقش كردند : زن در جامعه ما مظلوم واقع شده و دارد در این مملکت به زنان ظلم می شود. حق پیشرفت و آزادی از زنان گرفته شده و آنان نمی توانند آن طور که می خواهند زندگی کنند » با اين جمله يكي ازحضار پشت پيدا مي كند،‌ بلند مي شود ومي گويد: « چرا زن و مرد را در یک خانه با پوشش و روسری نشان می دهید؟ مگر در واقعیت عینی و خارجی، زن از شوهر خود رو می گیرد؟» و كارگردان اينطور پاسخ مي دهد: «متأسفانه این چیزها در کشور ما هست و ما نمی توانیم فضای ناتورالیستی فیلم ها را به درستی به تصویر بکشیم و امیدوارم روزی بشود که این گونه موانع هم از سد راهمان برداشته شود!»

دربخشي ديگر ازگزارش اين دوست حاضر درجلسه مي خوانيم :

« اززیرکی های ديگر کاهانی در «هیچ»  کمک گرفتن از تخیل بیننده برای مسائل مبتذل است. اگر فیلم ساز، مسائل جنسی را به تصویر بکشد، مخاطب محکوم است که سلیقه و میل کارگردان را ببیند. اما تخیل این امکان را به مخاطب می دهد كه آنگونه خودش می خواهد صحنه ها را ترسیم کند. صدای شستن عمه خانم در حمام، رفتن نادر و عفت به اتاق خواب و بيرون كردن پسرک. فیلم ديدن نرم مردان خانه و...»

بنده كاري با فيلم ندارم؛ هيچ بي مايه تر و روتر ازآنست كه حتي برايش نقد نوشت. فقط  اين سؤال را مطرح مي كنم كه دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم و بسيج دانشجويي، افراد مناسبتري براي دعوت سراغ نداشتند؟ جاي عوامل فيلمهاي طلا و مس، نفوذي، كودك و فرشته، به كبودي ياس، فرزند خاك و دهها فيلم ارزشمند ديگر درمناسبات سينمايي آقايان كجاست؟

وقتي فهميدم فكر آويني قشنگتر از صدايش است!

بسم الله الرحمن الرحيم

 

شهيد آويني متفكر...

 يا...

وقتي فهميدم فكر آويني قشنگتر از صدايش است

 

منهم مثل خيلي هاي ديگر فقط با صداي گفتار متن روايت فتحي آشنا بودم كه دردوران كودكي حتي نمي دانستم به اين شيوه از تصويربرداري جنگ، مستند مي گويند. بعدهافهميدم كه آويني بجز گوينده، كارگردان، تدوينگرونويسنده آن برنامه هاي مستند بوده است. خانواده ما شبهاي جمعه مشتاقانه منتظرپخش روايت فتح بود. مادرم با شنيدن صداي حزن انگيز و پرحماسه سيد مرتضي، اشك مي ريخت و من آرزو مي كردم كه كاش بزرگتر بودم

●●●●●●●●●●●●

بسيج دانشجويي، دوره هايي گذاشته بود با عنوان آموزش تكميلي – كفايتي، براي دانشجوهاي بسيجي دردانه نظام. يك ماه دروس تئوري و يك ماه اردوي آموزشي تا موقع اعزام به خدمت سربازي از دوره آموزشي معاف باشند. دوره تئوري درمشهد، باهمه فراز و نشيبش گذشت. اعلام كردند اردوازابتداي فروردين درگناباد شروع خواهد شد...

چند كيلومتر دورتر از گناباد، پادگاني بود محصور درصحرايي حاشيه بيابان. با بوته هاي نيمه بلند و نيمه سبز كه بخشي از سرنوشت آينده مرا رقم مي زد. كلاسها و نظام جمعها و خوابهاي سر كلاس عقيدتي و غذاهايي كه بعد معلوم شد گوشتش تاريخ ده سال پيش را دارد. مي گذشت...

●●●●●●●●●●●●

كم كم، با امير، بسيجي كوتاه قامتي كه لباسهاي گشاد سربازي نتوانسته بود آرامش و وقارش را تغيير دهد، رفيق مي شدم. كلاه خود را كه روي سر مي گذاشت، بايد براي ديدن ما سرش را عقب مي داد. باريش انبوه و حزب اللهي و لبخند هميشگي. اينها يعني به شدت نور بالا مي زد. هميشه كتاب دستش بود. يكي از كتابها با جلد كرم - قهوه اي و نقوش درهم و برهمش توجهم را جلب كرده بود. اسمش را به سختي خواندم. «حلزونهاي خانه بدوش» - سيد مرتضي آويني. از امير پرسيدم : «اسم آويني برايم آشناست» توضيح داد اين همان آويني است كه صدايش را توي روايت فتح شنيده اي. «مگر آويني كتاب هم مي نوشته؟» خبر شهادت سيد مرتضي آويني، حضور آقا درتشييع جنازه، سيد شهيدان اهل قلم و... را شنيده بودم،‌ اما به راحتي همه مرگها و زندگيهاي ديگر از كنارش گذشته بودم. اميرتوضيح داد كه بيشتر كتابهاي سيد، حاصل جمع آوري مقالاتش درنشريات مختلف مثل اعتصام و سوره است. ازامير خواستم كه كتاب را درزمان اردوبه من امانت بدهد. عذر خواهي كرد و گفت : «كتاب را لازم دارم، اما مي تواني براي من كاري انجام بدهي» و كتاب «توسعه ومباني تمدن غرب» را به من داد. «بسيج دانشجويي دانشكده رياضي دانشگاه فردوسي مشهد كه من مسؤولش هستم، قرار است به مناسبت ششمين سال شهادت سيد مرتضي آويني نمايشگاهي برگزار كند، ما تصميم گرفته ايم، خلاصه اي از آثار شهيد آويني را انتخاب كنيم. خلاصه كردن توسعه و مباني ... با تو.

●●●●●●●●●●●●

كتاب را كه جلد مشابهي با حلزونها... داشت، گرفتم و با ولع شروع كردم به خواندن و همزمان قطعاتي از كتاب را انتخاب مي كردم. درآن چند روز، بعضي مقالات كتاب را خيلي سريع چند بار خواندم. وكتاب را تحويل دادم. اميرچند روز مانده به انتهاي اردو، به خاطرنمايشگاه ترخيص شد و رفت و من ماندم و كتاب آئينه جادو، جلد2. كتاب عجيبي بود و هنوز پس از ده سال و بيش از ده بار خواندنش عجيب است وخلوص و شجاعت از هركلمه اش بيرون مي زند. با خواندن ايندو كتاب،‌ جواب سؤالهاي زيادي را بدست آوردم. علاوه بر اينكه آئينه جادو، آتش خاكستر شده علاقه به سينما را دوباره درمن زنده كرد...

●●●●●●●●●●●●

 برگشتيم مشهد. چندروزبعد با تلفن امير، رفتم نمايشگاه. بزرگ بود و آبرومند. با برزنتي خاكي رنگ كه روي داربست كشيده بودند. جلوي در ميز كوچكي قرارداشت كه تعداد كمي از كتابهاي آويني را كه آنزمان ناياب بود، فقط براي نمايش آورده بودند. چند قسمت از مستندهاي روايت فتح هم به همين شكل نمايشي روي ميز قرار داشت. سرچرخاندم. روي ديوارها تابلوهايي به چشم مي خورد. جلوتر رفتم. همان جملات برگزيد، روي ديوارها به چشم مي خورد. نمي دانم تابلوي چندم بود. جمله اي از كتاب توسعه و مباني... نور بالا مي زد. خيلي خوشحال شدم. فكر كردم كارمهمي انجام داده ام. نمايشگاه نسبتاً شلوع بود. دانشجوهايي را مي ديدم كه لحاظاتي طولاني جلوي تابلوها مي ايستند و متنها را شايد چند بارمي خوانند. انتهاي مسير تابلوها، غرفه اي براي نمايش فيلم قرار داده بودند. منكه رسيدم، فيلم انفجار اطلاعات درحال پخش بود. فيلم را نگاه كردم. فكر مي كردم اين فيلم هم جزو كارهاي شهيد آويني است و بعدها كه مقاله را ديدم، فهميدم كه مقاله را تصوير سازي كرده اند. عكسهاي شهيد هم جاي جاي نمايشگاه قرار داشت. حالا كه به گذشته فكر مي كنم، ويژگي مهم آن نمايشگاه را توجه به محتواي آثار شهيد آويني مي بينم. نمايشگاهي كه دراين سالها، هنوز نظيرش را دردانشگاههاي مشهد نديده ام.

●●●●●●●●●●●●

از آن به بعد ديگر كارم شده بود جستجوي آثار شهيد آويني درجاهاي مختلف. قسمتي را دراردوهاي راهيان نور خريدم. چند تايي راهم با امانت گرفتن خواندم. حتي يك بار كه به تهران آمده بودم، پرسان پرسان فروشگاه نشر ساقي را پيدا كردم و چند كتاب ديگر را خريدم. آنها هم بعضي كتابها را نداشتند. كلي هم انتقاد كردم كه چرا كتابهاي آويني را توزيع سراسري نمي كنيد؟ اما آنهاهم نمي دانستند. مثل اينكه كار ازجاي ديگري خراب بود.‌ وهنوز هم وضعيت چاپ و توزيع آثار شهيد آويني به همان شكل است.

●●●●●●●●●●●●

هنوز هم پس از ده سال، امير روز شهادت آويني را به من تسليت مي گويد.

اين مطلب قرار بود مطبوعاتي باشد اما...

 

چراغي را كه ايزد بر فروزد/هرآنكس پُف كند ريشش بسوزد

بسم الله الرحمن الرحيم

چراغي را كه ايزد بر فروزد/هرآنكس پُف كند ريشش بسوزد

چند شب پيش، شبكه 4 سخنراني حسن رحيم پور ازغدي درمراسم بزرگداشت شهيد آويني با عنوان روياي بيداري را پخش كرد. الحق كه حسن آقا مثل هميشه قبراق و سرحال موشكافي خوبي درآرا و افكار سيد شهيدان اهل قلم انجام داد. سخنراني تمام شد. لحظاتي بعد، روشنفكران لانه كرده درصدا و سيما، مستندي درباره فيلم نارو ني ساخته سعيد ابراهيمي فردرسال 1367 را پخش كردند؛ كه شهيد آويني فقط دركتاب آيينه جادو جلد3، شانزده بارازآن نام برده و ازجهات مختلف اين فيلم را مورد نقد قرار داده است.

درنظر آويني ناروني به سينمايي روشنفكر زده و غربگرا و سانتيمانتال تعلق دارد و نه تنها كمكي به نشر ارزشهاي ملي و ديني نمي كند كه چون سمي، جلوي رشد سينماي مطلوب را مي گيرد. مثل اينكه هنوز خاطره جنگ آويني با صدا وسيما درجريان مستند خنجر و شقايق كه منجر به استعفاي محمد هاشمي رياست وقت سازمان شد؛ خاطر حضرات را مي آزارد، كه اينچنين درپي انتقام كشي ازتفكر شهيد زنده هنر انقلاب اسلامي هستند!! چند جمله ازنگاه شهيد سيد مرتضي آويني به فيلمهايي نظير ناروني را برايتان نقل مي كنم:

«هامون، مادر، آب باد خاك، ناروني، نقش عشق، دوفيلم با يك بليط، پرده آخر و... عموم فيلمهاي مطرح و برگزيده نقادي رسانه اي، داراي همين نگرش و ذائقه جشنواره اي هستند. سينمايي كه آنروزها زير سايه توجهات خاص ملكه هنردوست رشد مي كرد، امروز به داربستي كه مابرايش زده ايم تكيه داده است[1]

« ... دسته اي را تصور كنيد كه براي مقابله با دسته هاي عزاداري سنتي به راه افتاده است؛ جماعتي ازروشنفكران تحصيل كرده غرب با كلاه سيلندر ولباس تشريفات و پاپيون و پوشِت و تعليمي و ... با نظمي كامل راه مي روند. سردسته آنها مي گويد : موسيو يزيد موسيو حسين رو كشته و ديگران با هم مي گويند : چه اشتباهي كرده، چه اشتباهي كرده! ... نگاه فيلم نارو ني و نقش عشق به فرهنگ ملي ايران... همين قدر كه گفتم بيگانه و توريستي است[2]

«حرف بنده اينست كه نگاه فيلمهاي نقش عشق و ناروني و هامون به ايران و ايراني گري نگاهي توريستي و استشراقي است و اصالت ندارد... [3]»

«توريست فقط قالي و گليم ما و نقشهاي آنرا دوست دارد. ديدي كه نارو ني و نقش عشق دارند اينچنين است؛ يك مقدار اشياي ايراني را به شما نشان مي دهند، ولي درپشت آن فرهنگ ايراني نيست... علتش هم اينست كه اينها دريك فرهنگ ديگر بار آمده اند و به آن معنا اصلاً متعلق به ايران نيستند...[4]»

«وقتي ما مي گوييم مي خواهيم به وسيله سينما فرهنگ ايران را صادر كنيم، ايا اينكار را مي خواهيم با ناروني و نقش عشق و آب، باد، خاك انجام بدهيم؟ فرهنگ ايران كه به اين طريق صادر نمي شود. لازمه صدور فرهنگ اينست كه شما اولاً مخاطب عام داشته باشيد؛ لازمه تحول فرهنگي اينست...[5]»



[1] - آيينه جادو جلد 3- مقاله سينما و مردم

[2] - همان

[3]  - آيينه جادو جلد 3 – مقاله سينما، مخاطب

[4]  - آيينه جادو جلد 3 – مقاله سينما هنر محض نيست

[5]  - همان

تجربه هایی برای اصلاح الگوی مصرف درخانه

بسم الله الرحمن الرحیم

تجربه هایی برای اصلاح الگوی مصرف درخانه

خانه ما ازنظراتلاف انرژی نمونه ای درجهان است. با کمترین دیوار و بیشترین پنجره هایی که حالا پس از30 سال ازساختش، انگار که وجود ندارند و بجای ذخیره، انرژی را هدرمی دهند. البته این مسأله همانقدر که درزمستانها گرما را هدرمی دهد؛ درتابستانها استفاده ازکولرراکم می کند. اما امان اززمستانها. اولین سالی که به این خانه رفته بودیم؛ با وجود روشن بودن بخاری تا آخرین درجه، خانه گرم نمی شد. ازسال بعد تصمیم گرفتیم، فکری برای این مشکل بکنیم. راه حلی ساده و بسیار کم هزینه، مصرف گاز درخانه مارا نصف و گرمایش را دو برابر کرد. اینکار و چند تجربه مفید دیگر را دراختیار شما می گذارم. شما هم با نوشتن تجربه هایی دیگر دربخش نظرات، مطلب را پربارترکنید.

ساختن پنجره های دولایه : پنجره ها را اندازه گرفتیم و به مقدار لازم نایلون عریض کشاورزی شفاف + چسب نواری پهن خریدیم. نایلونها را یک لایه کرده و دهانه پنجره های بزرگ خانه را با آن پوشاندیم. هزینه نایلون و چسب درآن زمان، حدود 4 هزار تومان و صرفه جویی گازسوبسید دار درسال اول حدود 20 هزار تومان شد.

باقیمانده چسب نواری : درب اصلی و پنجره هایی را که بازوبسته می شوند نمی توان دائم بست. درزهای این پنجره ها و درب اصلی خانه را با چسب نواری پهن پوشاندیم. حتی درز زیر دری را که باز و بسته می شد، با چسب دو طرفه پوشاندیم و پتویی جلوی در آویزان کردیم. با این کارها حتی درسرمای 27- دو سال پیش، خانه ما گرمای را حفظ کرده و لوله های آب یخ نزد.

باقیمانده نایلون : دریچه های کولر را با تکه های نایلون باقیمانده و چسب نواری پهن باید پوشاندیم. بیش از30 درصد گرمای خانه ازطریق دریچه های کولر هدرمی رود. این اولین، مهمترین و ساده ترین راه صرفه جویی درمصرف انرژی است.

اولویتهای مصرف انرژی : درمنزل باید حتی الامکان انرژی را به ترتیب گاز، سوختهای مایع و برق مصرف کرد. هرکدام ازاینها به ترتیب، هزینه استحصال و تبدیل بیشتری دارد. البته ازنظرسازگار بودن با محیط زیست، برق پاکترین انرژی است؛ اما تا زمانی که صرفه جویی ما درمصرف انرژی به حدکشورهای دیگر برسد، گازمقرون به صرفه ترین انرژی است. بااین تفکر مصرف سماورگازی بربرقی و چای ساز و قهوه جوش و ... بخاری گازی بربخاری برقی، اجاق گاز برماکروفر و سرخ کن و توستر و ساندویچ ساز و...!!! اولویت دارد.

سرچراغ : خانمهای قدیمی رسم داشتندکه ازصبح به کارهای خانه برسند و سرشب که شوهر به خانه می آید؛ پای هم بنشینند و گل بگویند و گل بشنوند. اما حالا که خانمها با مردها ازخانه بیرون می روند و باهم می آیند، بایداین توصیه تکراری را بکار برد که ازیک ساعت به اذان مغرب تا حدود 4 ساعت پس ازآن اوج مصرف است. درخانه ما این قاعده سفت و سخت رعایت می شود. حتی پسر کوچکم این ساعت را یادگرفته است.

لامپها : لامپهای کم مصرف شکلها، رنگ نورها و اندازه های مختلفی دارند. مصرف و گرمایشان هم بسیار پایین تر و عمرشان بیشتر ازتنگستنهای قدیمی است. البته خانه ما ازقدیم با مهتابی روشن می شده و لامپ کمتر استفاده می شود.

شومینه مادربزرگ : همه کسانی که مثل مادربزرگ من باکلاسند و منزل اجاره ایشان شومینه دارد، ازهمان نایلونها به شومینه بچسبانند و ازبخاری استفاده کنند. شومینه چند برابر انرژی مصرف کرده و حرارت بسیار کمی تولید می کند. قبض گاز شومینه مادربزرگم درآن سال سرما بیش از30 هزار تومان برای یک ماه شد.

بخاری چن منظوره: بچه که بودیم و مادرم به ستاد کمک رسانی جبهه ها می رفت، هفته ای یکروز، توی ماهیتابه کدوی حلوایی می گذاشت و آنرا روی بخاری نفتی اتاق میگذاشت و وقتی بازمی گشت؛ غذاحاضر بود. بخاری ازآن وسایلی است که کارهای زیادی می توان با آن کرد. تأمین رطوبت خانه بوسیله کتری، دم کردن برنج، پختن لبو و شلغم و ... درزودپز، هواپز کردن تخم مرغ، گرم کردن نان، خشک کردن لباس و... وهمه کارها بدون هزینه انجام می شود. پس هیچوقت بخاری درحال سوختن را خالی نگذارید.

لباسشویی : بیشتر خانه ها امروزه مجهز به لباسشوییهای اتوماتیک است. بهترین روش استفاده ازاین وسیله استفاده ازحداکثر ظرفیت، به جهت صرفه جویی درآب و برق است. البته این مورد را خانمم اجرا کرده و من فقط دیده ام.

نان : کم خریدن، خنک کردن نان درنانوایی، قرار دادن بلافاصلة حتی یک لقمه ازنان باقیمانده درفریزر. این سه کار دورریز نان مارا بسیار بسیار کم کرده است. بیشتر این دورریز هم مربوط به سوخته و خمیر نان آقای نانوا است.

تجمل گرایی و اسراف : دربیشتر موارد تجمل گرایی و اسراف لازم و ملزوم یکدیگرند. استفاده ازوسایل پیشرفته، گرانقیمت و لوکس که بیشتر هم خارجی اند( بخشی ازاینها را درمقاله دین بخور و بخواب بخوانید) هزینه های جاری، استفاده ازانرژی، بیماریهای ناشی ازکم تحرکی، حسرت فقرای جامعه، خروج بی رویه ارز، عدم دسترسی به استقلال اقتصادی و ... را باعث می شوند.

«سفارش مى‏كنم كه به خدا متكى باشيد و براى هميشه زير بار شرق و غرب نرويد. مردم بايد تصميم خود را بگيرند: يا رفاه و مصرفگرايى و يا تحمل سختى و استقلال. و اين مسئله ممكن است چند سالى طول بكشد، ولى مردم ما يقيناً دومين راه را، كه استقلال و شرافت و كرامت است، انتخاب خواهند كرد» صحيفه امام، ج‏21، ص: 233

 

التماس دعا

بسم الله الرحمن الرحيم

در سفر لبنان هستم. درروزهاي آينده خدمت مي رسم. التماس دعا

 

گربه زيبا و دختر پشمالو

بسم الله الرحمن الرحيم

گربه زيبا و دختر پشمالو

آكواريومهاي مختلف، ازهمان ابتدا چيده شده اند. چند متر جلوتر، يكي ازغرفه ها آكواريومي باريك مثل قاب عكس دردو اندازه تبليغ مي كند. با 50 يا100 هزارتومان، عكس بچه تان را پشت چند قلپ آب چاپ كنيد. اينجا كه حوض گرد و آبي فيلم بچه هاي آسمان نيست كه ماهيها خودبه طواف پاهاي خسته و مجروح كودكي فقير بروند. اينجا بالاي شهر مشهد، نمايشگاه بين المللي حيوانات كوچك و خانگي است. بايد ماهيها را به ضرب دگنك مجبور كنيد دور عكس دلبندتان بگردند و زود به زود تلف شوند. بيشتر نمايشگاه ماهيها و آكواريومهاست. انسان مدرن تحمل حتي صدايي كوچك و مزاحمتي جزيي راهم ندارد و حيوانات خانگيش را هم از ميان بي سرو صداها و ايزوله ها انتخاب مي كند. درهمه نمايشگاه حتي يك خروس هم نديدم.

رديف غرفه هاي سمت راست، به انجمن حمايت از حيوانات ختم مي شود. چند خانم به شدت دوستار حيوانات!! با يك كامپيوتر و چند عكس و بنر به حمايت از حيوانات مشغولند. يكي ازخانمها به مردي مي گويد: توي منطقه تان با چند رستوران صحبت كنيد و پولي بدهيد تا غذاهاي اضافي روي ميزها را توي پلاستيك تحويل دهند. شما هم اين غذا ها را فقط توي بيابان بريزيد. طرح خوبيست. مي شود با هتلها و رستورانهاي بزرگ شهر قرار دارد بست و پولي داد كه غذاهاي دروريزشان را براي... درست روبروي اين غرفه، دوست صميمي خانم حامي، دندان نشان مي دهد. سلاحهاي شكاري مختلف كه تماشاچي را ياد اسلحه فروشي  هاي فيلم مايكل مور مي اندازد. به اضافه وسايل ماهيگيري و تله و تور و ... درهمسايگي اين غرفه، سازمان حفاظت محيط زيست قرار دارد. داخل غرفه تارهاي عنكبوت هم هنوز نبسته اند. غرفه خاليست. مثل اينكه تغيير و تحولات دولت به اينجا هم رسيده است. تازه از اينجا نمايشگاه جان مي گيرد. كنار غرفه شكارچيها، چند فروشنده كه ازحيوان فروشيشان هم عجيبترند، ميان جمعيت متراكم غرفه گم شده اند. زن فروشنده شبيه جادوگر شهر اُز است. شايد به همين خاطر است كه خيلي راحت پشت گردن همسترها (فكر كنم نوعي موش يا خوكچه هندي كه حيوان خانگي محبوبي درغرب است.) را مي گيرد و به خانمهاي عجيب و غريب خريدار نشان مي دهد. اصلاً همه چيز اين غرفه عجيب و غريب است. قفسهاي 42 هزار توماني همسترها كه لوله هاي پيچ درپيچي شبيه موجهاي آبي دارد، گردونه هاي قفسها كه شبيه عصاريهاي خودمان است، همسترهاي آبستن و همسترهاي مادركه بچه هاي بي شمارشان دورشان ولو هستند. روي ديوار غرفه تبليغي براي غذاي مخصوص همستر ديده مي شود. افزايش شيردهي، افزايش باردهي و ... اين قاعده بي آزار و كم سرو صدا بودن، اينجا هم رعايت مي شود. گويا همستر بسيار بي آزار است و به اندازه موش هم غيرت گاز گرفتن ندارد. يادم رفت بگويم كه هر همستر، بين 9-12 هزار تومان قيمت دارد.غرفه كناري مخصوص حيوانات خونسرد است. پيتون زرد رنگ توي قفس شيشه اي محبوس است. توي شيشه كناري، يك آفتاب پرست خوشكل!! ديده مي شود. اين جمله آخري را دختر نوجواني مي گويد و از آقاي خونسرد مي خواهد آفتاب پرست را بياورد. آفتاب پرست هم بي آزار است. پيش ازاين تنها چيزي كه خيلي كليشه اي از آفتاب پرستها شنيده بودم، تغيير رنگشان بود. آقاي خونسرد به بازديد كننده خانمي كه به پيتون اظهار علاقه مي كند، مي گويد : ازاين نوع پيتون خوشكل!! شايد 5 تا بيشتر توي دنيا نباشه. پشت سر آقاي خونسرد، يك پسربچه كه از حصار جلوي درگذشته، مشغول كلنجار رفتن با يك طوطي بزرگ است. از ديگر جوان خونسرد كه موهايش را مدل آفتاب پرستي زده مي پرسم: قيمت اين مرغهاي كوچك چند است؟ مي گويد اينها مرغ حسيني است. مي پرسم توي قفس توليد مثل هم مي كنند؟ مي گويد نه اينها فقط شانس مي آورند. جلوي غرفه دختري پشمالو، گربه اي زيبا...!! ببخشيد، دختري زيبا، گربه اي پشمالو را روي دست انداخته و قرار است يا جاي شال گردن يا بالش ازآن استفاده كند. دختر طوري به گربه نگاه مي كندكه قرار است گربه، همان شب به تكه گوشت بيرون آمده از يخچال سايد باي سايد نگاه كند!! آخرين غرفه ختم همه غرفه ها و علاقه مندان حيوانات است. همه بايد محبتها و عشقها و نازكردنهايشان براي حيوانات را كنار بگذارند و غذاهاي دريايي را دريابند. شايد هم بتوان يك ماهي را ازغرفه اول گرفت و اينجا كباب كرد...

گزارشي ازيك فعاليت فرهنگي - اقتصادي

بسم الله الرحمن الرحيم

اين مصاحبه درشماره 30+6 مجله راه به چاپ رسيد

نمي خواستيم پامنبري باشيم

اشاره:

 كار فرهنگي و كالاهاي فرهنگي آنقدر متنوعند كه برنامه ريزي و ورود به همه آنها، كارهمه است ود رتوانايي عده اي و يا حتي دولت و حكومت نيست و اصولاً قرار نيست همه بنشينند تا حكومت برايشان كارفرهنگي كند. اين جملات را توي مصاحبه با مرتضي تقوايي خوب درك كردم. آشنايي با بچه هایی باانگیزه وپرتلاش كه اين دو را با اخلاص جمع كرده اند و البته كارشان اقتصادي است و پيشرو...

   

یکی از دغدغه های ما درمجله راه، اتصال مجموعه اجزايي است، كه قرار است فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی را بسازند. خرده کارهایی که ممکن است ظاهرشان کوچک باشد اماآثارشان بسیاربزرگ است. به بزرگي جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي. از تشکلتان و از بوجودآمدن فکر این کار بگوئيد.

 از سال 1379 باجلسات نهج البلاغه و دین شناسی شروع کردیم و4سال پیش به این نتیجه رسیديم که با این روند تبديل به يك پامنبری می شویم. تصمیم گرفتیم تشکلی تأسیس کنیم بنام «در راه حق». تشکل ما 6 هسته دارد. فرهنگی، هنری، اقتصادی، هماهنگی، تبلیغات واجتماعی که زیرمجموعه اين هسته سه بخش ورزشی، تفریحی وانفاق وجود دارد. ما در خیابان صیادشیرازی مشهد، مسجدحسینیه امام حسین فعال هستیم و الان به صورت موسسه درآمده ایم.

حدود 4سال پیش توی یکی از جلسه ها بحث محصولات باربی مطرح شد. این جرقه باعث شد که بچه ها شروع به تحقیق اینترنتی کنند. نتیجه این تحقیقات در نشریه داخلیمان عطش به چاپ رسید. اینها انگیزه ایی شد که بچه ها برای تاثیرگذاری بیشتر، به سمت توليد دفتر رفتند.

چرا دفتر؟

باربی 200 قلم جنس دارد. کیف، مداد، خودکار، عروسک، حوله، ظرف غذا و... ما دیدیم نمی توانیم در همه اقلام وارد شویم. ديديم دفتر رسانه بسیار وسیعي است ومثل رادیو وتلویزوین ورسانه های اینچنینی به داخل خانه ها نفوذ می کند. ما تحقيق كرديم و فهميديم؛ یک بچه دبستانی حدود 1250 بار در طول سال دفترش را می بیند و درصورت زيبايي دفتر به شدت باآن انس مي گيريد...

ادامه نوشته

صندوقي براي عدالتخواهان

بسم الله الرحمن الرحيم

سالهاست كه از شروع و فراگير شدن حركتهاي عدالتخواهانه مي گذرد. حركتهايي كه شروعش در دورانهاي سازندگي و اصلاحات بود و محركش سخنان پرشور رهبري  و گفتمان سازي اساتيدي كه با سخنانشان راه فكري و شورو شوق لازم براي حركت را هموار مي كردند و جنبش عدالتخواه دانشجويي با همه فراز و نشيبهايش بوجود آمد كه سازماني منسجم، هويتمند و پرقدرت، حركتهاي عدالتخواهانه دانشجويان و طلاب را سازماندهي كرده و راندمانش را افزايش دهد. اما دراين ميان حلقه اي فراموش شده سالهاست حركتهاي عدالتخواهانه و با پشتوانه مردمي (بدون پشتوانه دولتي و حزبي و جناحي ) را تحت تأثير قرار داده است. حلقه اي كه درانقلاب با پيوند بازار – مراجع، بازار – مردم و بازار -  مبارزين پرشده بود. اين حلقه كه كمبودهاي مالي حركتهاي عدالتخواهانه است، با دستگيري حجت الاسلام جهانشاهي بيشتر نمود پيدا كرد و با اين اتفاق، اين فكر بوجود آمد كه پشتوانه مالي حركتهاي اينچنين كه كم هزينه هم نيستند چيست؟

درصورت دستگيري جهانشاهيهاي بعدي، چه كسي از خانواده آنها حمايت خواهد كرد؟

هزينه منشورات عدالتخواهانه درسراسر كشور از چه راهي تأمين خواهد شد؟

هزينه ساخت آثار فرهنگي و هنري جبهه عدالتخواهان را بايد از چه راههايي تأمين كرد؟

و موارد متعدد ديگري كه مي توان گفت و كند شدن و انجام نشدنشان را به خاطر مشكلات مالي برشمرد.

براي پاسخ اين سؤال شايد بتوان راههاي مختلفي را پيشنهاد كرد. يكي ازآنها تأسيس صندوقي با عنوان " صندوق حمايت از حركتهاي عدالتخواهانه " يا نامي مشابه براي سازماندهي بهتر كارهاست. اين صندوق را مي توان تحت مديريت مجموعه اي مانند جنبش عدالتخواه يا هر مجمع مورد اعتماد ديگر و با هيئت امنايي شناخته شده و امين شكل داد. اين صندوق خواهد توانست بجز كمكهاي بلا عوض به شهداي زنده عدالتخواهي و خانواده هايشان، كمكهاي قابل برگشت به پروژه ها و حركتهاي راكد مانده انجام دهد.

اين مطلب، درجواب فراخوان دوست فرهيخته ام دروبلاگ پلخمون و براي آقاي جهانشاهي نوشته شد. البته طرحي خام و بيشتر براي طرح موضوع است. لطف كنيد پيشنهاداتتان را بنويسيد و فقط خواننده نباشيد.

شهداي غريب

بسم الله الرحمن الرحيم

ازحرم به پنجراه پايين خيابان مي رويد. از آنجا به طرف بولوار مصلي. به صد متري كه رسيديد، از اولين بريدگي سمت راست دور مي زنيد، از زيرگذر و پمپ بنزين عبور مي كنيد. دور ميدان، به سمت جاده سرخس مي پيچيد. اينجا ابتداي شهرك شهيد رجايي يا همان قلعه ساختمان است. اولين چهارراه تابلوي سبزي نصب شده كه با فلش سمت چپ را نشان مي دهد. «گلزار شهداي اول انقلاب » ابتداي بازه شيخ هستيد. سردوراهي به راست مي پيچيد. كوچه اول سمت راست، بوستاني ديده مي شود. مركز اين بوستان سه شهيد غريب مربوط به واقعه دهم دي ماه 1357 مشهد دفن شده اند. زيارت قبول...


طرح مرحله اي تحريم کالاهاي استعمارگران

سم الله الرحمن الرحيم

مواد لازم : گروهي پاي کار از نوع پنجاه و هفتي يا گروهي احساس خطر کرده مثل اواسط دوم خرداد . (براي سهولت درنوشتن٬ دراين طرح نوشابه کوکاکولا بعنوان شاهد مثال درنظر گرفته مي شود.)

مراحل انجام طرح :

1- هرگروه عمل کننده فقط روي يک محصول مثل کوکا کولا تمرکز کرده و آنرا هدف قرار مي دهد.

2- گروه به اماکن توزيع نوشابه مثل سوپرمارکتها٬ رستورانها٬ ساندويچ فروشي ها٬ مدارس٬ ادارات دولتي و خصوصي٬ قهوه خانه ها و... مراجعه مي کند. اولويت با فروشگاههاييست که نه خيلي بزرگ و مهم باشند که کار به پروسه هاي وقت گير اداري بيفتد و نه آنقدر پرت و دورافتاده که اثر بخشي طرح را کم کند.

3- گروه با مستندات و مدارک کافي از صاحب محل مورد نظر مي خواهد که فروش کو کاکولا را قطع کرده و نوشابه ديگري را جايگزين آن کند. اين مدارک و مستندات در بدو امر نبايد حول مسائل اقتصادي و وعده کمکهاي مالي و تبليغي باشد. چيزي که مهم است همراهي معنوي صاحب مکان است. زيرا انگيزه هاي اقتصادي با کوچکترين تهديد يا تطميعي بازمي گردند٬ اما انگيزه هاي معنوي نه.

4- اين رايزنيها مي تواند با توجه به توان گروه از تعداد کمي مکان تا تعداد بالا انجام شود.

5- اولويت مکاني در شهري مثل مشهد٬ خيابانهاي اصلي منتهي به حرم و مثلا در تهران٬ خيابانهاي منتهي به دانشگاه و در شهرهاي ديگر به همين شکل است.

6- پس از موافقت توزيع کننده٬ پوستر يا استند يا بنري که از قبل آماده شده است را دربهترين نقطه مکان قرار مي دهيم. اين تبليغ بهتر است با شکل و طراحي واحد درکشور و يا شهر باشد. ذکر اين جمله يا جملات مشابه با همين مفهوم دراين طراحي الزامي است : « مردم٬  اين فروشگاه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطين٬ فروش کالاي صهيونيستي کوکاکولا را تحريم کرده و محصول مشابه غير صهيونيستي را جايگزين آن کرده است. خواهشمنديم با خريد ازاين فروشگاه زيانهاي مالي احتمالي را جبران فرمائيد. البته اجر واقعي اين عمل خداپسندانه با خداوند است.» (جمله بايد ساده ترين ادبيات را داشته باشد و ازهرگونه شعار و کلمات حساسيت برانگيز مثل امت حزب الله٬ صهيونيسم خون آشام٬ بذل عنايت و...درآن پرهيز شود.)

7- روند اجرايي طرح و اسامي توزيع کننده هايي که به اين طرح پيوسته اند بايد بطور مرتب٬ همراه با نام٬ آدرس و تلفن مکان درنماز جمعه و ساير اجتماعات هرشهر اعلام شود.

8- همين روند اجرايي بايد به اطلاع مقامات هر شهر مثل امام جمعه٬ استاندار٬ شهردار و مسؤولان کارخانه خوشگوار برسد.

9- پس از اينکه تعداد قابل توجهي به اين طرح پيوستند٬ جشن يا يک گردهمايي بزرگ و مردمي دريکي ازنقاط کليدي هر شهر برگزار مي شود و ازاين افراد با اهداي لوح و حتي جوايز نقدي(درصورت پيدا شدن باني) تقدير به عمل مي آيد و دوباره ازمردم مي خواهيم از اين افراد خريد کنند.

10- حالا مي توانيم براي فرونشاندن خشم انقلابي دوستان٬ مقداري از شيشه هاي کو کاکولا را دراين جشن به آتش بکشيم. 

لطفاً اگرمطلبی برای کاملتر شدن طرح دارید ویا به هرشکلی طرح را واجد اشکالاتی می دانید، در بخش نیش به زمبور اعلام فرمائید.

 

وحدت حوزه و دانشگاه

بسم الله الرحمن الرحيم

برادر دو قلوي عدالتخواه

تشكيل و ادامه حيات جنبش عدالتخواه دانشجويي – باهمه قوتها و ضعفها و فراز و فرودها – بيش از اينكه حاصل يك فكر منسجم تشكيلاتي باشد، حاصل يك نياز نه چندان فوري و جمعي از طرف طيفي از دانشجويان سراسر كشور بود. اين جمع كه تعداديشان در زمان تشكيل پيدا بودند و تعداد بسيار بيشتري ناپيدا، ذيل گفتمان رهبري و بزرگان ديگر در جاي جاي كشور و با شروع خرده حركتهاي عدالتخواهانه دور هم جمع شدند. خرده حركتهايي كه بعضي خام و ناپخته و برخي ديگر تأثير گذار و جريان ساز بودند. تشكيل جنبش انسجام بيشتر و خبر رساني بهتر اين حركتها را باعث شد. البته از همان ابتداي تشكيل جنبش دانشجويي عدالتخواه و حتي در اساسنامه جايي براي حضور طلاب عدالتخواه د رشوراي مركزي و فعاليتها ديده شد و البته طلاب زيادي در اين سالها جنبش را همراهي كرده اند و شايد هجرتهاي بعد از دانشگاه به حوزه تعدادي از بچه ها ما حصل اين مراودات وحدت جويانه بوده است. اما حركت حجه الاسلام جهانشاهي به همه و خصوصاً دوستان طلبه ثابت كردكه تا امروز حتي اندكي از پتانسيلهاي حوزه براي كمك به جريان عدالتخواهي فعال نشده است. اين موضوع مي تواند دلايلي داشته باشد كه در حد توان تعدادي از آنها را برخواهم شمرد:

1-   ضعف محتواي دروس مي تواند يك عامل مهم باشد. اينكه يك طلبه در جريان رسمي حوزه بسيار دور از قرآن و نهج البلاغه و ساير متون اصلي دين، به صرف مسائل ادبي، فلسفي، كلامي بپردازد، ناخودآگاه اين آسيب را به همراه خواهد داشت كه از جامعيت دين و سيره معصوم دور مي شود. در اين شيوه درسي – كه مقام معظم رهبري نيز در سخنرانيهاي متعدد بارها به آن اشاره كرده اند- اخلاق، معنويت و عدالت در درجه دوم اهميت قرار گرفته و حوزه بايد به تك خالهايي مثل جهانشاهي اكتفا كند.

2-   وابستگي بيش از حد مالي طلاب در سامانه رسمي حوزه براي طلبه ها نوعي وابستگي ايجاد خوهد كرد و وابستگي به همراه آورنده مصلحت انديشي و محافظه كاري است. و اصولاً نزديك شدن نظام حوزه به شيوه بورسيه هاي تحصيلي دانشگاهي مي تواند جزو مخاطرات باشد.

3-   عدم اتحاد حوزه با دانشگاه و اين نگره كه دانشجو، طلبه را موجودي متحجر و دور از مردم و طلبه، دانشجو را بي دين و غرب زده و سطحي مي داند. در همين جريان آقاي جهانشاهي، اتحاد دانشجو و طلبه را به خوبي شاهد بوديم. چه در مراحل اوليه پيش از زندان كه فعاليتهاي دانشجويي جند بار اجراي حكم را به تأخير انداخت و چه در جريان پياده روي اعتراض آميز اخير ايشان.

4-   عدم وجود تشكلي مستقل جهت پيگري حركتهاي عدالتخواهانه طلاب، كه مي تواند به شكل برادر دو قلوي جنبش دانشجويي عدالتخواه تشكيل شده و عمل كند. اين تشكل كه شايد تشكيلش سخت به نظر برسد، همه بركات تشكيل جنبش دانشجويي عدالتخواه را خواهد داشت. انسجام و نظم در حركتهاي اينچنين، وجود يك پشتوانه فكري براي حركتهاي عدالتخواهانه، وجود يك پشتوانه حقوقي قابل اتكا براي حمايت از اينگونه حركتها كه زندان رفتن آقاي جهانشاهي انشاءالله دوباره تكرار نشود.

لازم به ذكر است كه در تشكيل اين تشكل، باز هم مهاجرين از دانشگاه به حوزه رفته مي توانند نقشي مهم و بي بديل ايفا كنند.

جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي

بسم الله الرحمن الرحيم

 سيرو في الارض

-     مي گويند مرحوم آل احمد بجز شهرهاي كشور و چندين سفر خارجي كه رفته بود در تعداد زيادي از روستاهاي ايران شب را اقامت كرده بود. او ريشه داستانها و قلم خارق العاده اش را در همين ارتباطات اجتماعي سينه به سينه مي جست و همينهابود كه جلال را به يكي از بزرگترين داستان نويسان ايراني بدل كرد.

-     چرا راه دور مي رويم. يكي از سرفصلهاي زندگي رهبر انقلاب، از دوران نوجواني، سفر بوده است. مي گويند ايشان را بعنوان طلبه اي كه بيشتر اوقات در سفر بود مي شناسند. اثر اين شيوه زندگي، امروز در مقبوليت و نوع مراوده مردم با ايشان در سفرهايشان ديده مي شود.

اما خطابم ابتدا با خود و بعد با همه رفقاي حزب اللهي، مسجدي،‌ هيئتي، سياسي، اداري، مذهبي، عدالتخواه، مطالبه گر و... است.

-          آيا مي توانيد نام 5 روستاي شهرهايتان را سريع بگوئيد؟

-          تابحال به چند روستا سفر كرده ايد؟

-          روستاهاي استانهاي ديگر پيشكشتان؟

-          نام 2 شهر از هر جهت ايران را كه به آن مسافرت كرده ايد،‌ نام ببريد؟

-          كشورهاي اطراف و جهان اسلام و جهان كفر و... پيشكشتان؟

-     چطور ما ادعاي همه القاب بالا را داريم، در حالي كه اولين نياز فعاليتهاي اجتماعي -  فرهنگي، يعني شناخت محيط اطراف و مردم و در مرحله بعد مستضعفان جامعه خويش را نداريم.

-          چرا بيشتر زندگي ما رفت و آمد بين خانه و محل تحصيل و محل كار و محل فعاليت شايد فرهنگي است؟

ممكن است دوستان شروع به بهانه گرفتن كنند.

-          ما بارهاباخانواده اينا شمال رفته ايم و اصفهان و قم جمكران و تازه جاي رفته ايم كه هيچ كس نرفته است(شيراز).

-          بابا دلت خوشه،‌ شهريه دانشگاهمان را به زور از بابا مي گيريم.

-          خوب كه چي؟ حالا گيرم سفر رفتيم. ما كه نمي خواهيم مثل جلال داستان نويس شويم و رهبر هم كه عمراً... نخواهيم شد.

جواب آيه 137 سوره آل عمران است :

« قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذَّبِينَ» « قطعا پيش از شما سنتهايى [بوده و] سپرى شده است پس در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب‏كنندگان چگونه بوده است »

خداوند جز تشويق به سير في الارض، يكي ديگر ازفوايد سفررا استفاده از تجربه پيشينيان ذكر كرده است. در محتواي آيه همچنين درس گرفتن از سنتهاي پيشينيان يعني مردمي كه پيش از ما مي زيسته اند، وجود دارد. و اين عبرت لازمه اش دور شدن از نگاههاي روشنفكرانه و مستشرقانه  و توريستي است. نگاههايي كه در آنها كوه و دشت و ساختمانهاي تاريخي از آدمها مهمترند و فقرا وروستائيان و آفريقائيها و ديگر جهان سومي ها فقط براي اين بكار مي آيند كه قدمت مكانها و بناها را نشان دهند و حس ترحم توريستها را برانگيزند.

 اما براي عيني تر شدن بحث، پيشنهاد برپايي و فكر كردن مجدد به اين سنت ابتدا عقلي و بعد ديني را در سه زير مطرح مي كنم :

1-   سفرهاي درون شهري : اين بخش براي موتورسوارها شيرينتر از بقيه است. اما يك راه حل عيني براي اين سفرها استفاده از اتوبوس است. ميتوان با هروسيله اي حتي پژو 206 بابا به ابتداي يكي از خطهاي اتوبوسراني رفت و با هزينه اي در حد صفر، به‌ نقاط مختلف شهرها و روستاهاي نزديك سفر كرد. البته لازمه اين كار،‌ داشتن هدف از سفر و تقويت قدرت تحمل و ديد است. و فايده اش لا اقل اينست كه خواهيد دانست در اطرافتان چه چيزهايي در حال گذر است.( با پسر يكي از دكترهاي فاميل بحثمان گل انداخت. وسط صحبت ناگهان گفت ‌: مگر توي شهر ما فقير هم هست؟)  اين سفرها همچنين مي تواند دريايي از سوژه براي هنرمندها و نويسندگان باشد.

 

2-   سفرهاي استاني : اينگونه سفرها بيش از اينكه وظيفه رئيس جمهور و هيئت دولت باشد، وظيفه خواص جامعه است. و اگر خواص وظيفه اشان را درست انجام دهند، چه بسا قسمتي از نيازهاي دولتمردان را مرتفع كنند. اين سفرها را مي توانيم با هزينه هاي بسيار كم اتوبوسي انجام دهيم. البته طول مسافرت،‌ خود قسمتي از ارتباط اجتماعي با اقشار مختلف جامعه و شنيدن درد دلهايشان است.البته بازهم به شرط هدف داشتن و دور شدن از نگاههاي سانتيمانتال و مستشرق گونه.

 

3-   سفرهاي كشوري : اين سفرها مي تواند با هدفها و مخاطبين مختلف انجام گيرد. از سفرهاي راهيان نور تا اردوهاي مختلف زيارتي و سياحتي. اما پيشنهادم به همه مخاطبين فوق الذكر با اضافه نهادهاي عريض و طويل فرهنگي متولي امر اينست كه بجز سفرهاي كليشه اي و هرساله، زاويه نگاهشان را كمي اجتماعي تر تنظيم كنند. چه اشكالي دارد كه چند گروه از مسافران راهيان نور، سري هم به مناطق فقير خوزستان و ايلام و كردستان و... زده واين بازماندگان دفاع مقدس را هم زيارت كنند و ببينند اين مردم به مدد سالهاي بي عدالتي چطور در عين فقر و كنار چاهها و لوله ها و پا لايشگاههاي نفت زندگي مي كنند. (در خاطراتي يكي از رزمنده ها شنيدم كه چند نفر از شهداي گردانشان، مرخصي مي گرفتند و به مناطق محروم خوزستان سر مي زدند)  البته با اين فكر،‌ اقامات خوبي از قبيل اردوهاي دانشجويي و بسيجي سازندگي و ... انجام شده است. اما در كنار اينها سخن من با افراد و سفرهاي تك،‌ دو و چند نفره و با انگيزه ها و بودجه هاي شخصي است (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ 46- سبأ)

 

4-      سفرهاي جهاني :

دوستي داريم كه با وجود دانشجو و ممنوع الخروج بودن، نداشتن شغل ثابت، مظلوم و محجوب بودن و...  تا بحال و با انگيزه هاي فرهنگي به چند كشور منطقه مثل افغانستان و تاجيكستان و تركيه و سوريه و لبنان سفر كرده و تجربيات گرانبهايي را با وجود سن كمش اندوخته است. در زمينه انگونه سفرها چند نكته را متذكر مي شوم.

-     بچه هاي اول انقلاب با انگيزه هاي جهانيشان توانستند، جلوي آمريكا و صدام بايستند و به احدي الحسنيين نايل شوند. واي به حال ما كه همه همتمان، ليوان شربت هيئت است و پرده جلوي پايگاه به مناسبت روز بسيج.

-      در سفرهاي جهاني كشورهاي همسايه، كشورهاي منطقه، كشورهاي جهان اسلام و بعد كشورهاي استكبار ستيز اولويت دارند. براي هركدام از اينها دلايلي دارم اماهركسي بايد اهدافش را خود تعيين نمايد.

-     عامل زبان مهمترين نقش را در اين سفرها دارد. و اينجاست كه اهميت زبان آموزي بخصوص انگليسي عربي و اسپانيولي و... به چشم مي آيد. البته كساني كه هيچ زباني جز زبان مادرشان را بلد نيستند، دو كشور افغانستان و تاجيكستان مي تواند شروع خوبي باشد.

-     از هزينه هاي اين سفرها نبايد ترسيد. اقامت در مهمانپذيرهاي معمولي و مسافرت زميني ( كه بجز هزينه يكي از استراتژيهاي سفرهاي فرهنگي است) و بردن غذاهاي كم حجم و مقوي همراه با خود،‌ مي تواند هزينه هاي سفر را به شدت كاهش دهد. البته سفرهاي خارجي حداقلهايي لازم دارند.

-     سفرهاي فرهنگي بايد زميني باشد تا تجربه هاي طول سفر نيز بكار آيد. هواپيما و حتي قطار قسمتي از فوايد سفر را از بين مي برد. بهترين شيوه استفاده از سواريهاي شخصي و توقفهاي بين راهي است.

-          شجاعت و توكل به خدا و نداشتن وسواس در امور مختلف و مقاومت و حوصله پركاري از ديگر ملزومات اين سفرهاست.

-     مشورت پيش از سفر با كساني كه پيش از اين به آنجا مسافرت كرده اند، خواندن سفرنامه ها، نقشه خواني و برنام ريزي دقيق، و تحقيق اينترنتي و حتي كتابخانه اي و بدست آوردن چند آشناي همفكر و سالم در كشور مورد نظر و شناسايي دقيق مراكز و محافل فرهنگي، مي تواند شما را از نياز به سازمانها و ارگانهاي دولتي بي نياز كند.

-     سفرهاي گروهي به سبب به اشتراك گذاشته شدن هزينه،‌ تجربه، و امنيت بر سفرهاي انفرادي ارجح است. اين سفرها محدوديتها و مقتضيات خاصي دارد كه به سبب وجود عامل خودسازي در جمع و تمرين دور كردن تك روي و غرور مي تواند بسيار مؤثر باشد.

و اميدواري همه همسفران بايد به وعده هاي اينچنين خداوند باشد :

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿218﴾ » « آنان كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نموده‏اند آنان به رحمت‏خدا اميدوارند خداوند آمرزنده مهربان است »

 

 

 

توزيع آثار جبهه فرهنگي انقلاب

بسم الله الرحمن الرحيم

دستهاي بالا و گوشهاي آويزان

خلق يك اثر هنري،‌ علاوه بر مراحل پيش توليد و توليد،‌ مرحله اي بنام توزيع دارد. و اصولاً يك اثر هنري بدون مصرف و بدون شناخت و پيدا كردن مخاطب ماهيتش زير سؤال مي رود. چه اينكه بسيارند آثارفاخر هنري اعم از نوشتاري و تصويري كه سالها پس از توليدشان به سبب عدم توزيع و يا توزيع نامناسب، ناشناخته مانده و نامي از آنها به ميان نمي آيد.

 رويه نامناسب توزيع بيش از همه گريبان سينما را مي گيرد. چون سينما به سبب پرهزينه بودن، بيش از ديگران متكي به مخاطب است. در همه اين سالها شاهديم كه فيلمهاي اكران روز سينماي ايران ابتدا در تهران اكران مي شوند و بعد از گذشت ماهها سر از شهرستانها در مي آورند و اين نوشداروي ديرهنگام زماني به شهرستانها مي رسد كه به دليل قاچاق، سي دي هاي همان فيلم بازار شهرستانها را اشباع كرده و يا اكران آنقدر دير انجام مي گيرد كه سي دي هاي اصلي روانه بازار شده است. گويي تهرانيزه بودن و قائل بودن حق حيات براي فقط تهرانيها در اين كشور تمامي ندارد. هفته گذشته فيلم بچه هاي ابدي در مشهد اكران شد. در حالي كه من چند روز پيش از آن پوستر سي دي مجاز فيلم را در فروشگاههاي رسانه هاي تصويري ديده بودم. در مورد به همين سادگي هم اكران مشهد ــ از شهرستانهاي ديگراطلاع ندارم ــ حدود يك ماه پس از شروع اكران تهران و خيلي محقرانه در يكي دو سينما انجام گرفت. يادم مي آيد، فيلم ماتريكس 2 را آمريكائيها در حركتي جديد،‌ همزمان با آمريكا و كانادا، در سراسر جهان و اگر اشتباه نكنم در حدود 7000 سالن به نمايش گذاشتند. و اصولاً رويه اكران درهمه دنيا اينچنين است كه لااقل در هر كشور، فيلمها را به شكل سراسري اكران مي كنند.

خطابم با مسؤولان سينمايي كشور است. آيااكران همزمان يك يا چند فيل دركشوري كه كل سينماهايش به 400 – 500 سالن نمي رسد، ناممكن است؟ برنامه ريزي براي انكار خيلي سخت است؟ يا اينكه فقط عقل و تصميم گيري و يك مديريت هوشمندانه لازم دارد؟ متأسفانه در اين سالها دائم شنيده ايم كه سينماي ما مشكل كمبود سالن و قاچاق فيلمهاي روي پرده و قانون كپي رايت دارد و هيچ كس به مسأله بديهي مديريت اكران در سينماهاي موجود نپرداخته است. چطور در اين كشور همه سيستمها از فروش بليط قطار و هواپيما تا كارت بانكها و ... به سمت يكپارچه سازي مي رود،‌ ولي وقتي به سينما مي رسيم دستهاي همه بالا مي رود و گوشها آويزان مي شود؟!!