چراغي را كه ايزد بر فروزد/هرآنكس پُف كند ريشش بسوزد
بسم الله الرحمن الرحيم
چراغي را كه ايزد بر فروزد/هرآنكس پُف كند ريشش بسوزد
چند شب پيش، شبكه 4 سخنراني حسن رحيم پور ازغدي درمراسم بزرگداشت شهيد آويني با عنوان روياي بيداري را پخش كرد. الحق كه حسن آقا مثل هميشه قبراق و سرحال موشكافي خوبي درآرا و افكار سيد شهيدان اهل قلم انجام داد. سخنراني تمام شد. لحظاتي بعد، روشنفكران لانه كرده درصدا و سيما، مستندي درباره فيلم نارو ني ساخته سعيد ابراهيمي فردرسال 1367 را پخش كردند؛ كه شهيد آويني فقط دركتاب آيينه جادو جلد3، شانزده بارازآن نام برده و ازجهات مختلف اين فيلم را مورد نقد قرار داده است.
درنظر آويني ناروني به سينمايي روشنفكر زده و غربگرا و سانتيمانتال تعلق دارد و نه تنها كمكي به نشر ارزشهاي ملي و ديني نمي كند كه چون سمي، جلوي رشد سينماي مطلوب را مي گيرد. مثل اينكه هنوز خاطره جنگ آويني با صدا وسيما درجريان مستند خنجر و شقايق كه منجر به استعفاي محمد هاشمي رياست وقت سازمان شد؛ خاطر حضرات را مي آزارد، كه اينچنين درپي انتقام كشي ازتفكر شهيد زنده هنر انقلاب اسلامي هستند!! چند جمله ازنگاه شهيد سيد مرتضي آويني به فيلمهايي نظير ناروني را برايتان نقل مي كنم:
«هامون، مادر، آب باد خاك، ناروني، نقش عشق، دوفيلم با يك بليط، پرده آخر و... عموم فيلمهاي مطرح و برگزيده نقادي رسانه اي، داراي همين نگرش و ذائقه جشنواره اي هستند. سينمايي كه آنروزها زير سايه توجهات خاص ملكه هنردوست رشد مي كرد، امروز به داربستي كه مابرايش زده ايم تكيه داده است[1].»
« ... دسته اي را تصور كنيد كه براي مقابله با دسته هاي عزاداري سنتي به راه افتاده است؛ جماعتي ازروشنفكران تحصيل كرده غرب با كلاه سيلندر ولباس تشريفات و پاپيون و پوشِت و تعليمي و ... با نظمي كامل راه مي روند. سردسته آنها مي گويد : موسيو يزيد موسيو حسين رو كشته و ديگران با هم مي گويند : چه اشتباهي كرده، چه اشتباهي كرده! ... نگاه فيلم نارو ني و نقش عشق به فرهنگ ملي ايران... همين قدر كه گفتم بيگانه و توريستي است[2].»
«حرف بنده اينست كه نگاه فيلمهاي نقش عشق و ناروني و هامون به ايران و ايراني گري نگاهي توريستي و استشراقي است و اصالت ندارد... [3]»
«توريست فقط قالي و گليم ما و نقشهاي آنرا دوست دارد. ديدي كه نارو ني و نقش عشق دارند اينچنين است؛ يك مقدار اشياي ايراني را به شما نشان مي دهند، ولي درپشت آن فرهنگ ايراني نيست... علتش هم اينست كه اينها دريك فرهنگ ديگر بار آمده اند و به آن معنا اصلاً متعلق به ايران نيستند...[4]»
«وقتي ما مي گوييم مي خواهيم به وسيله سينما فرهنگ ايران را صادر كنيم، ايا اينكار را مي خواهيم با ناروني و نقش عشق و آب، باد، خاك انجام بدهيم؟ فرهنگ ايران كه به اين طريق صادر نمي شود. لازمه صدور فرهنگ اينست كه شما اولاً مخاطب عام داشته باشيد؛ لازمه تحول فرهنگي اينست...[5]»