پادزهر انگليسي يا مسكن المپيكي - نگاهي متفاوت به المپيك 2012 لندن
بسم الله الرحمن الرحيم
پادزهر انگليسي يا مسكن المپيكي
اگر غرب را به مثابه تمدني برتري طلب و ستيزه جو درنظر بگيريم كه همه دوران حياتش را درپي استيلا و استثمار ملل غير غربي بوده، بايد قبول كنيم كه اين تمدن درطول تاريخ براي به تحقيق رساندن اين هژموني، ابزارهايي ابداعي يا اكتسابي بكار گرفته است. به نظر من يكي ازاين ابزارهاي مدرن، برگزاري بازي هاي المپيك نوين است.
درنيت صلح طلبي و انسان دوستي بخشي از مؤسسان المپيك نوين ترديدي نداريم. اما ازباب "كلمه حق يراد به الباطل"، المپيك و ديگر رويدادهاي ورزشي غرب خواسته مثل جام جهاني فوتبال، جام ملت هاي اروپا و... كه همراه با زرق و برق و سيطره تبليغاتي عجيبي بررسانه هاي جهان است ، هميشه غشايي پوشاننده و غباري فتنه انگيز برمسائل اصلي جهان، اعم از اشغال ها، كشتارها، جنگ ها، استثمارها، فقر ها، فاقه ها، ظلم ها، ستيزها، ترورها و تخريب ها و ... بوده است. همزماني جام ملت هاي اروپاي 1992 با كشتا رمردم بوسني دريك قدمي محل برگزاري بازي ها، حمله اسرائيل به جنوب لبنان همزمان با جام ملت های اروپاي 2000، حمله اسرائيل به غزه همزمان با جام جهانی فوتبال 2006 و آخرينش به حاشيه رفتن اخبار كشتار مردم بحرين و سوريه و ميانمار و عربستان به بهانه المپيك لندن ازاين جمله است.
ممكن است كسي بپرسد اين حرفها را مي زنيد كه چه؟ مي گوييد مثل 1980 و 1984 المپيك را تحريم كنيم و خود را ازبركات تبليغاتي اش محروم؟ نه. هميشه سياست تحريم و بايكوت، بهترين راه حل نيست – كه ممكن است درباره آن دو المپيك، دردوقطب شرق و غرب و درروزهايي كه گيرنده هاي دنيا نسبت به انقلاب اسلامي حساس بود، درست باشد– بلكه سياست حضور متفكرانه، مدبرانه، قاطعانه، ارزش گرايانه و عزت مدارانه مؤثرتراست. يكي ازاين هوشمندي هاي بعد ازانقلاب، مسابقه ندادن با ورزشكاران رژيم اشغالگر قدس بود كه درمسابقات مختلف به مايه اي براي وحدت ضد اسرائيلي تبديل شد. درالمپيك هاي بعدي، ايران بعنوان پيشرو اسلام ناب انقلابي بايد فكرهاي بكري براي مواجهه با مشكلات پيش روي مسلمانان مثل حجاب ورزشكاران زن، برگزاري همزمان بازي هاي زنان و مردان، داوري زنان براي مسابقاتي مثل كشتي كه منجر به تماس بدني مي شود و... داشته باشد.
المپيك لندن، پايان انتظار هشت ساله انگليسي ها براي برگزاري جشن قلابيِ فراموشي بحران هاي غرب بود. انگليسي ها سعي زيادي كردند كه با شكوهي حداكثري اين رويداد سياسي – ورزشي را بعنوان پادزهرتمدن غرب مطرح كنند. اما نشانه هايي درخود بازي ها، نشان داد كه المپيك لندن صرفاً مسكني زودگذر است. اعلام نارضايتي اسپانسرهاي تبليغاتي ازكاهش سود بازيها، سكوهاي خالي تماشاگران، بي تفاوتي مردم انگلستان و اروپا نسبت به بازي ها حتي درلندن، عدم توازن فني درپوشش تصويري رشته هاي مختلف، ناداوري هاي عيان و آشكار، مدال گرفتن كشورهاي كوچك و تحقير شده و ... جزو اين نشانه هاست. خبر جالبي كه دراين زمينه متشر شد، دستگيري مردي به اتهام نخنديدن درحين تماشاي يكي ازمسابقات المپيك بود. طرفه اينكه بعد معلوم شد اين مرد به دليل بيماري لقوه – پاركينسون – بطور كلي قادر به خنديدن نيست.
ايران حضوري خوب درالمپيك داشت. رويكرد جديددولت نهم و دهم درگسترش اماكن ورزشي و سعي در تمركز زدايي و بردن سالن ها و ورزشگاه ها به نقاط دوردست كشور، با اينكه هنوز بخوبي اثر خود را نشان نداده است. اما خون جديدي دررگ هاي جوانان برومند ايران، دميده است. همچنين دراين المپيك توجه بيشتر مسؤولان ورزش به غير فوتبالي ها تا حدودي خود را نشان داد. يكي ديگراز دست آوردهاي اين المپيك جبهه گيري جامعه ورزش و مردم عليه اسراف ها و هزينه ها نجومي فوتبال بود. اين جو مغتنم بايد حفظ شده و مسؤولان ورزش و نمايندگان مجلس را وادار به تعديل اين ظلم تاريخي نمايد. دراين روزهاي بعد ازالمپيك، مربيان، بازيكنان و مديران نُنُر فوتبالي كه ازجمع شدن اين خوان نعمت ميلياردي ترسيده اند، تند تند مصاحبه مي كنند كه فوتبال هنوز هم مهمترين ورزش ايرانيان است و كي گفته نبايد خرج فوتبال كرد و ... آتش تهيه اين شناكردن مخالف جريان رودخانه هم، برنامه مزوّر نود است.
وبازهم مثل هميشه المپيك، انگيزه ها، بودجه ها، توان تبليغاتي و شور و اشتياقها را مي بلعد و پاراالمپيكي هاي افتخار آفرين و مظلوم، بي نصيب مي مانند. دريك معادله تك مجهولي ساده، كسي كه با بدن سالم و هزينه هاي گزاف براي ايران مقام مي آورد بايد بيشتر جايزه بگيرد يا كسي كه با نقص عضو، اراده آهنين و هزينه هاي بسيار كمتر، همان افتخار را مي آورد؟