مدارصفر درجهبسم الله الرحمن الرحيم

يهودي خوب، صهيونيسم بد

آيا مجموعه مدار صفر درجه در ايجاد فضايي ضد صهيونيست مؤفق بوده است؟ آيا اين مجموعه در تبيين نقاط تمايز و شفاف سازي تفاوت يهود با صهيونيست موفق بوده است؟ آيا اصولاً ما مي توانيم بين يهوديان و صهيونيستها تفاوتي قائل باشيم؟ پاسخ اين سؤالات مي تواند راهگشاي نقد منصفانه اين مجموعه باشد. از استاد حيدر رحيم پور خاطره اي شنيدم كه مي تواند درك وقايع اين مجموعه را آسانتر كند:« در سالهاي دهه 1320 كه پدرم دربالا خيابان (خيابان شيرازي فعلي ) علافي داشت، دوستان زيادي از تجار و معتمدين يهودي پدرم به علافي او رفت وآمد داشتند. ما آنها را به چشم يك بيگانه نگاه نمي كرديم. آنها با پدرم مراوده تجاري و دوستي و رفت وآمدي عادي داشتند. اما چند سال بعد ورق برگشت. جرياناتي كه بعدها فهميديم غرضهاي پليدي داشتند، شروع به آزار و اذيت يهوديان كردند. حتي خانه هايشان را آتش مي زدند، توهين مي كردند و خلاصه سعي مي كردند آنها را كه مردم خوبي هم بودند، خارجي و اضافي جلوه دهند.» اما با تحقيقي تاريخي درسالهاي جنگ جهاني دوم و قبل و بعداز آن در مي يابيم، مشابه اين سياست در نقاط مختلف جهان اجرا شده است. اوج اين مظلوم نمايي با هولوكاست و در قلب اروپا محقق مي شود. يعني مشابه همان صحنه اي كه در مجموعه مدار صفر درجه در تعرض صوري به خانه سارا و مادرش اتفاق افتاد و پس از اين ظاهر سازي آنهابسوي اورشليم براه افتادند. اين پرداخت هوشمندانه همان مرز بين يهود و صهيونسم است. البته مي دانيم كه امروز در بعضي كشورها، گروههاي يهوديان ضد صهيونيست وجود دارندكه آنها هم علاوه بر مبارزه سياسي با جنايتهاي صهيونيستها در تلاشند كه جدايي خودرا از صهيونيسم نشان دهند. مدار صفر درجه با اين پيرنگ اصلي و استفاده از خرده داستانهاي دراماتيك و عشقي توانست علاوه بر روايت يك واقعيت مهم تاريخي،‌ عموم تماشاگران را با خود همراه كند. اما كارگردان نتوانسته در همه قسمتها همگامي مناسب درام با خط تاريخي داستان را حفظ كند و داستاني دوپاره را در بيشتر مجموعه به وجود آورده است. تا آنجا كه داستان در پاريس (و درواقع لوكيشن مجارستان) مي گذرد، داستان بسيار منسجم، حساب شده، پرالتهاب و پركشش به پيش مي رود و با دقت بيشتر مي توان لايه پنهاني تاريخي اثر را به خوبي درك كرد. اما در پاره دوم و يا قسمتهاي پس ازبازگشت به ايران، سنگيني داستان آنقدر به سمت روايت درام – عشقي مي رود كه روايت تاريخي درچند قسمت كاملاً به فراموشي سپرده مي شود. و شخصيت اول بيشتر از آنكه حبيب و سارا باشند، زينت الملوك و فرجام سياهش است. تااينكه در 5-4 قسمت انتهايي داستان دوباره خود را پيدا كرده و به منوال پاره اول باز مي گردد. در مجموع مدار صفر درجه را مي توان يك سريال موفق تلويزيوني دانست. ولي همچنان اين سؤال باقيست كه صدا و سيما تاكي قصد دارد با رويه اي فرا فكنانه صرفاً به موضوعاتي اينچنين – كه البته خوب ولازم واولويت است – پرداخته و چشم بر سوژه هاي حساس سالهاي دور و نزديك مانند وقايع سالهاي ابتدايي انقلاب ببندد؟!