دختر بچه کوچکي همراه با پدرش روي بلوکه هاي سيماني فلکه برق نشسته است. طراحي لباس او سوژه اي براي عکاسها ست. يک چادر مشکي همراه با مقنعه اي سفيد و سربندي قرمز که رويش يا ابوالفضل نوشته شده، با مقوايي سبز و شعار مرگ بر اسرائيل،  پرچم فلسطين را تداعي مي کند. مي توان مادرش رانامزد بهترين طراحي لباس راهپيمايي کرد. بچه ها هرکدام دنيايي دارند و پدر و مادرها بيشترين توانشان را براي به چشم آمدن آنها به خرج داه اند. يک گروه از بچه هاي دوچرخه و سه چرخه سوار که با ابتکار سازمان جوانان بسيج دور هم جمع شده اند به صورت گروهي و با اسکورت دو پاترول در مسير حرکت مي کنند. آنطرفتر عده اي از بچه ها يک پرچم بزرگ فلسطين را حمل مي کنند. براي دوخت اين پرچم وقت و دقت زيادي گذاشته شده. اين پرچم هم يکي از سوژهاي اصلي عکاسان است. اما  عکس يکي ديگرازهنرهاست که به دليل زياد شدن دوربينهاي ديجيتال حالا همه گير شده است. دختري دبيرستاني در حال عکاسي از هلي کوپتر است و اين اعتماد به نفس که بايک دوربين خانگي از هلي کوپتر عکس بگيري، ستودنيست. موبايلهاي دوربيندار هم که حالا کيفيتهاي بهتري دارند به کار مشغولند. يک عکاس روي ماشين صوت، يکي روي درخت، ديگري روي شانه هاي دوستش ويکي هم روي دکل برق در حال عکاسي هستند. عروسک سازي اما در انحصار خانمهاست. عروسکي با بيني بزرگ و شعار مرگ بر اسرائيل، يکي با شلوار ورزشي و بدون صورت که تمام سرش را مقوايي به نقش پرچم اسرائيل شکل داده، عروسکي ديگر به شکل دزدان دريايي، يک چشم و يک سراسکلت روي پيراهنش دارد. عروسکي هم به شکل شيطان با شعارهاي ضد اسرائيلي. اما يکي از پسرها هم عروسک ساخته است. او کاپشنش را سريک چوب زده و شالگردنش را دور آن پيچيده و کلاهش راهم نوک چوب گذاشته و يک عروسک ساخته است. اين از تبعات گرماي هواي روزجمعه است.  يک مجسمه يونوليتي هم کار يکي از پايگاههاي بسيج است. به اندازه اي که در تصور نمي گنجد. شنيده ايد که مي گويند کسي که مناز مي دزدد بايد اول فکر جايش را بکند. نمي دانم شب قرار است اين مجسمه راکجا بگذارند؟

اما گل راهپيمايي امسال کار بچه هاي حوزه 5 مالک اشتر است. کنار خيابان چند نفراز بچه ها پلاکاردهاي بزرگي به دست گرفته اند. پشت و روي هر پلاکارد کاريکاتورهاي ضد صهيونيستي - همانها که مال  مسابقه بزرگ هولوکاست بود – روي بنر و به شکل چهار رنگ چاپ شده است. اين گروه که 5- 6 پلاکارد دارند بعد از اينکه راهپيمايي روي دور مي افتد، خيلي بي نظم توي جمعيت راه مي افتند ولي کارشان خيلي برجسته است و به دل  مي نشيند.

نقش بيانيه نويسي و کارهاي ادبي امسال هم مثل هميشه خيلي پررنگ است. تراکتهاي زيادي به دستمان مي دهند. هم آنها که مربوط به نهادها و سازمانهاست که لحني رسمي و خشک دارند و بيشتر به خاطر پرکردن بيلان فعاليتها چاپ شده اند و سرنوشتشان بيشتر رها شدن توي خيابان و مايه اي براي فحش ونفرين مأموران شهرداريست. اما برگه هاي تشکلهاي مردمي، پايگاههاي بسيج و جمعهاي کوچک حکايت ديگريست. يک دو برگي با قطع A5 که بيانيه اي همراه با تصاويري از  کودکان فلسطيني است يا برگه اي ساده و کوتاه در تأييد سخنان رئيس جمهور در دانشگاه کلمبيا اما يکي از بيانيه هاي امسال شکل متفاوتي با ديگران دارد. برگه هاي بزرگ و کوچک با زمينة قرمز رنگ که درآنها با افشاي نام چند شرکت حامي صهيونيسم مثل کوکا کولا، پپسي و نستله، از مردم خواسته شده که کالاهايشان را تحريم کنند. اين برگه ها بدون نام است ولي ازتيراژ و شکل طراحيشان مي توان حدس زد که به امکانات مالي خوبي دسترسي داشته اند. ولي همين بدون نام بودن مشخص مي کند که قصد خير و کاري خالصانه و دور از نگاههاي بيلان کاري در بين بوده است.

امسال فيلمبرداري هم يکي از کارهاي قابل توجه است. تعداد کمي با دوربينهاي حرفه اي که متعلق به سازمانها و ادارات هستند و نفرات بيشتري با دوربينهاي خانگي که اين روزها در دسترس همه قرار دارند. بازهم خبرنگاران صدا وسيما و پاترول و دوربين ومصاحبه هاي کليشه ايشان : « از حضوردراين مراسم چه احساسي داريد؟» « پيامتان براي مردم فلسطين چيست ؟ » « شما چطور به آمريکا و اسرائيل تو دهني مي زنيد؟»  ... و بازهم انتظار يک نگاه هنرمندانه از سازمانهايي که همه امکانات فني را در اختيار دارند . و انتظار در اختيار داشتن امکانات از طرف نگاههاي هنرمندانه ....

اما چندسال است که دستگاههاي صوتي  جمع شده و همه بار مراسم به دوش ماشين صوت مرکزيست. اينجاست که هنر خوانندگي خودش را نشان مي دهد و شعارهايي که در همه جا شنيده مي شودولي براي بيشتر مردم حضور درراهپيمايي مهمتر از شعار دادن است. اين يا به دليل سامانه صوتي يکنواخت راهپيمائيست يا شعارهاي يکنواخت و يا به اين دليل که مداحها بيشترمداحي مي کنند تا شعار دادن؟ ويا بي حال بودن مردم!