بسم الله الرحمن الرحيم

لحاف چهل تكه و رد پاي بزرگان!

ما خيلي چيزها را تازه امروز فهميديم. اينكه امسال مطبوعاتيها در سينما صحرا فيلم مي بينندو اينكه تا 16 بهمن بايد بخشهاي ديگر جشنواره بجز مسابقه سينماي ايران را ببينيم و ديگر اينكه سينما صحرا فقط يك سالن نمايش دارد به چه بزرگي و ديگر از فيلمهاي مستندو بخشهاي جانبي مثل «سينماي فلسطين (جلوه هاي مقاومت)» هم خبري نيست و مارا با اين كارتهاي پي وي سي باركد دار ( وقتي جلوي در دستگاه باركد را روي كارتم گرفت، مي خواستم بپرسم آقا چقدر تقديم كنم؟!) به سينماهاي ديگر راه نمي دهند. خلاصه اينكه باهمه اين تفاصيل دوباره جمع بچه ها جمع شد و جشنواره شروع شد.

اولين فيلم امروز 1408 محصول آمريكاست. يك فيلم ژانر وحشت كه سر از مسابقه سينماي معناگرا درآورده است. البته سرنوشت ديگر معنا گرا ها هم همينست. اصلاً معناگرا يعني چه؟! فيلم ضرب آهنگ سريعي دارد. قصه روزنامه نگاري كه براي تحقيق درباره اتاق 1408 يك هتل كه گفته مي شود هركس وارد آن شود، كشته مي شود به اتاق مي رود و برايش اتفاقات ناگواري مي افتد. قبل ازشروع صحنه هاي هتل مامرد را مي بينم كه هنگام موج سواري، توي آب سقوط مي كند و كنار ساحل به حالت بي هوش مي افتد. در انتهاي متوجه مي شويم اتفاقات هتل كه بخش عمده فيلم است،‌ در واقع همان لحظات بي هوشي و اغماي ناشي از حادثه بوده است. فيلم از نظر تكنيكهايي مثل تصوير برداري و تدوين در جايگاه بالايي قرار دارد. اما كارگردان سعي داشته ضعفهاي فيلمنامه را كه مربوط به عدم وجود موقعيتهاي پرقدرت وحشت است، با استفاده از جلوه هاي ويژه صوتي پر كند. به همين دليل فيلم بسيار پر سر و صدا و بعضي صداها بسيار گوش خراش است. اما امروز چشممان به جمال يك كيارستمي ترك روشن شد. ما فكر مي كرديم آقاي كيارستمي فقط درمملكت ما تكثير شده است ، اما سمي كاپلانوغلو با فيلم تخم مرغ، فيل مارا به هندوستان برد. شاعري بعد از مرگ مادرش به شهر محل زادگاهش باز مي گردد. او در مواجهه با علاقه اش به پرستارِ مادر و نذر مادر كه  قرباني كردن يك گوسفند قرار دارد. فيلم از نماهاي كشدار و فضايي سردو بدون قصه برخوردار است.

اما مهمترين فيلم امروز، به همين سادگي اثر رضا ميركريمي است. در تيتراژ دستي با مداد اسامي فيلم را درعين سادگي مي نويسد و مفهوم سادگي را كه درنام فيلم است، به خوبي نشان مي دهد. در انتها مي فهميم، خط تيتراژ متعلق به آقاي كيارستمي است. فلمنامه راهم ميركريمي و شادمهر راستين نوشته اند. فيلم روايت يك روز يك خانواده با محور مادر خانه است. زن ابتداي روز قصد دارد خانه را رها كرده و به خانه پدرش برود اما در انتهاي روز و پس از اتفاقات مختلف از اين تصميم منصرف مي شود. فضايي مانند چهارشنبه سوري اما با اين فرق كه نشانه هاي ديني همچنان در فيلمهاي ميركريمي حضور دارند. تلاش زن براي استخاره يا تفأل زن همسايه به قرآن هرچند سطحي هستند. اما بازهم دين زدايي شده نيستند و ما مجبوريم در فيلم مير كريمي به حداقلها اكتفا كنيم. من از آنها نيستم كه ميركريمي را از دست رفته و روشنفكر شده و خائن بنامم. اما در آثار اخير و حتي مجموعه هايي كه تهيه كنندگيشان را بعهده داشته، نشانه هاي دور شدن از آرمانها را به وضوح مي توان ديد. ما نمي گوييم كه همه فيلمها بايد مثل زيرنورماه باشند اما مي توان به آرمانهاي زيرنورماه در آثار ديگر نيز پايبند بود. اين فيلم از فرط سعي در رئال بودن، به دنيازگي و آرمانزدايي خواسته يا ناخواسته اي رسيده است. يك زندگي متوسط رو به رفاه، طرح معضلاتي از اين قبيل كه پسر بچه از چادري بودن و قيافه مادرش راضي نيست و خلاصه تصوير يك روزمرگي دل مرده ساز و آنهم فاقد يك قصه منسجم.

فيلم ديگر امروز، لحاف چهل تكه محمد رضا اصلاني است. آتش سبز از چند حديث كه حكاياتي نامربوطندتشكليل شده و كارگردان بدون استفاده ازهيچ چسبي سعي كرده اين تكه هاي نه چندان زيبا و نه چندان پندآموز را با يك كارگرداني نه چندان قوي به فيلمي نه چندان كم خرج تبديل كند. به يكي از رفقا گفتم :‌ ديدي خيلي ها وسط فيلم رفتند؟ گفت : ماندن بقيه بيشتر تعجب داشت. سرمايه گذراين فيلم فارابي و بانك اقتصاد نوين هستند.