بيست و ششمين جشنواره فيلم فجر - 3
بسم الله الرحمن الرحيم
يك فيلم سياسي و اساسی!!
ديگر عادت كرده ام كه وقتي اسم مركز گسترش سينماي مستند وتجربي را مي شنوم، پشتم بلرزد و از عاقبت فيلم هراس داشته باشم. آخرين سيانس روز دوم جشنواره يكي ديگر از شاهكارهاي مركز گسترش به نمايش درآمد. فيلم درميان ابرها كارسيد روح الله حجازي شروعي براي ژانر سكس اسلامي امسال است. يك فيلم لوس و اِروتيك كه به صحنه هاي تحريك كننده اش، شلمچه و امام رضا را هم افزوده است . يك پسر ايراني باربر سرمرز شلمچه، عاشق يك دختر عراقي مي شود. ولي دختر كه كارش صيغه شدن كوتاه مدت در مقابل پول است، ناخواسته اورا گول زده و باعث عبور يك دختر بچه از مرز مي شود. مالك بدنبال نورا به مشهد مي آيد و آنجا خواسته نامشروع او راقبول نمي كند. گفته مي شد كه بايك فيلم سياسي درباره رابطه مردم ايران با عراق مواجهيم،اما فيلم آنقدر مبتذل ونا اميد كننده است، كه صداي نقار خانه انتهاي فيلم فقط به عصبانيت ما مي افزايد و جالب اينجاست كه اين فيلم را در بخش سينماي معنا گرا قرار داده اند!!!!!!!!!
ديگر فيلم ايراني امروز هامون ودريا اثر ابراهيم فروزش است. فيلم را مي توان به دو پاره خوب و بد تقسيم كرد. هامون، جواني جنوب خراساني، اهل ساز و آواز خواندن است. او عاشق دختري بنام درياست اما برادر دختر با ازدواج آنها مخالف مي كند. هامون براي كار نزد دائيش مي رود و با پول به روستايشان برمي گردد تا دوباره از دريا خواستگاري كند. اين پاره خوب فيلم است. شخصيت هامون كه يك جوان روستايي مصمم، مرد و نجيب و عاطفي است، مارا اميدوار مي كند. هامون در بازگشت با بيماري دريا مواجه مي شود. دريا را پيش پيرزني مي برند. او به هامون مي گويد دريا زردي گرفته و براي خوب شدنش بايد از ماهيهاي سياه كوچكي كه در دريايي دور زندگي مي كنند بخورد. اما راه دريا طولاني است. بايد از صحراها و شوره زارهايي گذر كني تا ماهي را پيدا كني!!هامون و طوفان(برادر دريا) هردو براه مي افتند ودرراه بدست آوردن ماهي با هم دوست مي شوندو... راستش با ديدن اين بخش بلافاصله ياد كارتون پسر شجاع افتادم. يادتان هست كه خانم كوچولو مريض شده بود و دكتر روستايشان گفت براي خوب شدنش بايد فلان علف را از كوهي دور بياوري و... تلفيق پاره اول كاملاً واقع گرا با بخشي كاملاً افسانه اي و سمبوليك فيلم را از تعادل خارج مي كند و تماشاگر را سردرگم. اميدورام دليل اين ساختار انتهايي نيم نگاه به جشواره هاي خارجي نباشد.
اما امروز روز فیلمهای متوسط خارجی است. جزیره یک فیلم معنا گرا از سینمای روسیه است. آناتولی ملوان روسی همراه با کاپیتانش گرفتار آلمانها می شود. آنها اورا مجبور می کنند بطرف کاپیتان شلیک کند. بر اثر انفجار آناتولی به دریا می افتد و بوسیله راهبان یک دیر نجات می یابد. او تا ۳۰ سال بعد به سمت سوخت رسانی دیر مشغول می شود. اما او در همه این سالها ازگناه کشتن کاپیتان پشیمان است و توبه می کند. او حالا صاحب کراماتی است و مردم برای شفا گرفتن نزد او می آیند. یکی از کسانی که برای شفا نزد او می آید، دختر کاپیتانیست که آناتولی فکر می کرد او را کشته است. كاپيتان نجات يافته و حالا آناتولی با اطمینان از اینکه گناهی مرتکب نشده می میرد. آناتولی در این فیلم شخصیتی تجديد نظر طلب و انزوا خواه است. خصوصیت دیگر او رام و پایبند نبودن در برابر قوانین خود ساخته مسیحی است. او زاهدانه زندگی می کند. رو به جهت دیگران نیایش نمی کند. آواز می خواند ولباسهای مندرس می پوشد. اوج فیلم آنجاست که پدر فیلارت رئیس راهبان یک شب را درکلبه او می گذراند. او پوتینهای فیلارت راداخل اجاق می اندازد و لحاف راحتش را توی دریا. اما فیلم در کنار این منش اصلاحگر به خرافات و اوهام و تخیلات هم(البته بسیار سبک و حساب شده) رو می آورد. در صحنه اي كه آناتولي قصد دارد شيطان را از بدن دختر كاپيتان بيرون كند، فيلم قدري از واقع گراييش فاصله مي گيرد. اما نكته مثبت فيلم دربرار مشابهينش (دالان سبز، يك تكه نان، قدمگاه، اينجا چراغي روشن است، خدانزديك است و...) اينست كه با اينكه آناتولي صاحب كرامت به ظاهر كم عقل و ديوانه به نظر مي رسد، اما او د رحالت تقيه است. او آگاهانه رفتار بهلول واري را براي تأثير گذاري بيشتر انجام مي دهد. در صحنه اي كه مادري پسرش را براي خوب شدن پاهايش پيش آناتولي مي آورد، او مثل يك روانشاناس اول دعا مي خواند و سپس عصاي پسر را برداشته و به او در راه رفتن اعتماد به نفس مي دهد. اما كشش دين مسيح بيشتر از اين نيست. به همين خاطر است كه با توجه به انتقادي بودن فيلم، كليساي ارتودوكس روسيه از فيلم تقدير مي كند. از نظر فني هم فيلم در سطح خوبي قرار دارد. طراحي صحنه و نور پردازي بسيار خوب و تصويربرداري قابل قبول، زباني مناسب براي پيام فيلم بوجود مي آورد.
دیگر فیلم امروزبسیار خوب متشکرم از فرانسه است. مردی به اشتباه زندانی وسپس درادامه بدشانسی هایش راهی تیمارستان شده و کارش راهم از دست می دهد. در انتها او با جعل مدرک، شغل خوبی بدست می آورد. فضای پست مدرن و در عین حال ساده فیلم، بارها دستمایه فیلمهای دیگر ضد بوروکراسی قرارگرفته است. از ایران گرفته تا بقیه نقاط جهان. نقطه مثبت فیلم فضای انتقادی و سادگي پرداخت آنست.
میروش فيلمي در مورد پسری به همین نام است. او اهل کوزوو و فیلم محصول سینمای نروژ است. میروش برای پیدا کردن پدرش به نروژ می رود. بعد ازاتفاقاتی که منجر به کشته شدن پدر می شود. او به وطن باز می گردد و مادر را می بیند. یک سوژه بازهم آشنا که البته با یک قصه پرتعلیق همراه است. بازی زیبا وشخصیت پخته میروش ازنقاط قوت فیلم است. اما كارگردان نتوانسته فيلمنامه را خوب جمع و جور كند. اين فيلم هم انتهايي مغشوش و سردگم دارد.
حاشيه هاي امروز :
- اينترنت در بسياري از اوقات روز خراب است.
- برنامه هاي امروز و فردا در چند سيانس تغيير مي كند.
- امسال توي جشنواره به هرخبرنگار يك فروند ساندويچ سردبا نوشابه زمزم مي دهند.
- امسال بجاي نستله يك شركت ديگر و بجاي چاي ليپتون انگليسي سال قبل، يك شركت ايراني حضور دارد.
- امسال بايد تا ساعت 1نصف شب براي ديدن فيلم در سينما بمانيم و روز بعد دوباره 10 توي سينما باشيم.
- نمازخانه سينما كوچكترين، محقرترين، كم نورترين، كم فرش ترين و... ترين مكان سينماست.
- امروز افتخار ديدن و صحبت با علي مؤذني داستان نويس خوب انقلاب را كه حالا به فيلمسازي مشغول است پيدا كرديم.