يکي ازاين فيلمهاي طولاني که 150 دقيقه بطول مي انجامد، هفت فيلمساز زن نابينا يک کار گروهي به تهيه کنندگي محمد شيرواني ( کارگردان ميرقنبررئيس جمهور) است. هفت زن نابينا هفت فيلم ساخته اند که فقط شش تايش قابل ديدن است. و آخري بعد از حک شدن عنوانش نمايش داده نمي شود و تيتراژ پاياني پخش مي شود. دليلش راهنوز متوجه نشده اما. شايد هم من درست متوجه نشده ام. اما بجز دو فيلم که از جهاتي قابل بررسي است، بقيه ارزش نگاه کردن و نوشتن را ندارد. هرچند تلاش چند نابينا قابل تحسين است اما بايد چيزي براي ديده شدن وجود داشته باشد. يکسري تکانهاي دوربين و حرکات نامشخص که فيلم نشد. اما فيلم سوم مجموعه داستان يک زوج نابيناست که يک زندگي ساده و محبت آميزو يک دختر کوچک دارند. البته زن کارگردان خيلي کم مي بيند و همين باعث بهتر شدن اين فيلم نسبت به بقيه اپيزودها شده است. شوخيهاي مرد و داستان جالب زندگي آنها که همراه بايک سادگي طبقات متوسط جامعه و همراه با رعايت حجب و حيا و رعايت يک حجاب حداقلي است ( چيزي که در بقيه فيلمها به هيچ وجه وجود ندارد ) از اين اپيزود، يک اثر انساني، ساده و دور ازنگاههاي روشنفکري ساخته است. البته اين تنها فيلمي است که سازنده و اطرافيانش حداقلهايي از مذهب را دارند. امااپيزود آخر يک داستان بيش از حد عاشقانه است. يک مرد بينا با يک دختر نابينا ازدواج کرده است. تا اينجا خيلي هم خوب است. اما در ادامه بيشتر نماهاي فيلم روي تختخواب و زير نور چراغ خواب مي گذرد. (ولحظات ديگري که مميزي زنبورآنها را خلاف عفت عمومي تشخيص داده است ) يکدفعه راست وحسيني بگوئيد مي خواهيم فيلم پورنو بسازيم و خودتان راخلاص وتکليف مارا هم روشن کنيد.

اما بهترين فيلم امروز و يکي از بهترين فيلمهاي جشنواره طبق پيش بيني ، خيلي بي سرو صدا و بعد ازفيلم جنجالي مايکل مور به نمايش درمي آيد. شهر عکاسان ساخته يک شيليايي بنام سباستين مورتو موردنوس. فيلم روايت مبارزات و درگيريهاي مردم شيلي با ديکتاتوري پينوشه از نگاه عکاسان است. در مصاحبه هاي داخلي و ميداني باعکاسان فعال در درگيريها ما زواي مختلف جنايتهاي دولت و فداکاريهاي مردم را مي بينيم. يک از نکات بسيار برجسته فيلم اينست که بيشتر عکسهاي به نمايش در آمده، با فيلمهاي همان واقعه و بالعکس تطبيق داده مي شود.البته نفر اصلي عکاس موبوري است، که در خيابانهاي سانتياگو با ماهمراه شده و صحنه هاي درگيري ها را به صورت عيني نشان مي دهد و بعد درمورد عکسهايي که در هر صحنه گرفته صحبت مي کند. ضرب آهنگ مناسب، به اندازه بودن همه چيزاز مصاحبه گرفته تا عکس و آرشيو و حتي موسيقي از اين فيلم يک اثر درخشان ساخته است. يکي ديگر از صحنه هاي بياد ماندني فيلم که مرا ياد روزهاي انتخابات مجلس مشهد انداخت، آنجاست که به دستور دولت چاپ عکس در مطبوعات ممنوع مي شود. واکنش مردم به اين دستور برپايي نمايشگاههاي عکس خياباني است. مردم و عکاسان، با پلاکاردهايي که عکسهاي راهپيمائيها روي آن چسبانده شده درجاي جاي شهر ايستاده اندو آنها را به نمايش عمومي در مي آورند. اما پيش از اين فيلم و در سالني که همه جا حتي روي زمينش پر از تماشاگر است، فيلم معروف مايکل مور، سيسکو نمايش داده مي شود. موضوع فيلم نظام تأمين اجتماعي آمريکا و مقايسه اش با ساير کشورهاي دنياست. البته درجاهايي خلط برخي موضوعات يا عدم دقت کافي به آنها ديده مي شود. مثلاً مور در مسافرتش به فرانسه از زنان فرانسوي مي شنود که آنها در موقع زايمان مرخصي با حقوق مي گيرند وحتي براي نگهداري بچه در سه ماه اول تولد، پرستاري به کمک آنها مي آيد. اين موضوع به همين شکل پايان مي يابد اما ما مي دانيم که در اروپا به خاطر بحران جمعيت و از هم پاشيدن نظام خانواده، تولد کودکان به کمترين ميزان خود رسيده و حتي در بعضي کشورها رشد جمعيت منفي است. حتي در يکي از کشورهاي اروپايي به هرمادر به خاطر بچه دارشدن، علاوه بر مواردي که درفرانسه رايج است، 1000 يورو هم پاداش مي دهند. اما همانطور که هميشه گفته ام، مايکل مور فيلمهايش را فقط براي يک سکانس مي سازد. آخر در نظام بسته آمريکا تا امتيازي ندهي امتياز نمي گيري. البته آن امتياز گرفته شده هم بيشتر به نفع دولت آمريکاست تا ديگران. يک سوپاپ اطمينان براي عدم انفجار جامعه. در صحنه اي ازفيلم و پس از اينکه مور آمريکا و چند کشور ديگر ار از نظر نظام بهداشت ودرمان مقايسه کرده است، سراغ زندان گوانتانامو مي رود و بر خلاف تصور ذهني همه دنيا، آنجا را بصورت بهشتي براي زندانيان تصوير مي کند. جايي که تروريستها در حال ورزش کردن اند و اينطور وانمود مي شود که آنها از نظر امکانات بهداشتي درماني از مردم آمريکا  نيز وضع بهتري دارند. مايکل چند نفر از کساني را که قرباني نظام بهداشترو در مان آمريکا شده اند، برداشته و سوار بر قايق به گوآنتانامو مي برد و خواهش مي کند که اين آمريکائيها راهم مثل اعضاي القاعده درمان کند! البته فيلم لحظات درخشان و بسيار تندي هم دارد. مثلاً آنجا که در انتها مور و بيماران براي درمان به کوبا مي روند وبا برخورد بسيار خوب کوباييها درمان شده و به آمريکا برمي گردند. فيلم 120 دقيقه است ولي برخلاف فارنهايت 11/9 خسته کننده  نيست و مخاطب را تا انتها نگه مي دارد. فيلم مشهور ديگر امروزحقيقت ناخوش آيند از آمريکاست. پس از ديدن تصاويري از طبيعت درسالني بزرگ وپرازجمعيت،‌ ال گور روي سن مي آيد. و مي گويد : من ال گور هستم. من قبلاً رئيس جمهور آينده ايالات متحده بودم. فکرکردم با يک فيلم سياسي مواجهم اما ال گور به تشريح مسائل مختلف مربوط به گازهاي گلخانه اي و گرم شدن كره زمين مي پردازد. اين تشريح با فيلمها وعكسهاي مقايسه اي و نمودرهاي پيشرفته اي انجام مي گيرد. بعد از فيلم شنيدم که حقيقت ناخوش آيند نامزد جايزه اسکار بهترين فيلم سال بوده است. اما بهترين فيلم جشنواره فيلم فجر، سرزمين گمشده اثر وحيد موسائيان هم امروز به نمايش در مي آيد. با اينکه کمترين ارزشي براي جايزه جشنواره ها درصورت بي ارزش بودن فيلم قائل نيستم اما اين فيلم را اثري موفق و تأثير گذارمي دانم. با روايتي تاريخي از شورش پيشه وري در آذربايجان در سالهاي دهه 1320 وارد ماجرا مي شويم. فيلم درتعقيب نزديکان باقيمانده پيشه وري به کشورهاي مختلف سفر مي کند و ما در مورد قيام و شکست و فرار از ايران و زنداني شدن در شوروي از زبان خودشان مي شنويم. اين فيلم با قالبي مناسب، ضرب آهنگ خوب و استفاده بجا و به اندازه از امکانات مختلف مستند سازي، از نظر محتوايي هم مي تواند به تقويت حس همبستگي و جلوگيري ازبوجود آمدن احساسات ناسيوناليستي تجزيه طلبانه جلوگيري کند. در ضمن امروز فيلم عراق تکه تکه شده محصول آمريکا در سالن 2 به نمايش درآمد و بعد از آن نشستي باحضورجيمز لانگلي کارگردان فيلم و سعيد ابوطالب برگزار شد. من که نه به فيلم رسيدم و نه درست و حسابي به پرسش و پاسخ. اما اينرا فهميدم که ساخت فيلم دو سال طول کشيده و يکي از مهمترين مستندهاي سالهاي اخير جهان است.