نقد اخراجيها 2

بسم الله الرحمن الرحيم

فيلم آدمهاي جنگ

1-      اخراجيها2 بيش ازآنكه فيلم قصه باشد، فيلم موقعيت است. موقعيتهاي طنزي كه گاه خنده دارند وگاهي بي مزه. موقعيتهايي كه البته بيشترشان تحقيق شده اند و درست. به همين دليل است كه حتي سختترينهايشان مثل دفن كردن اسرا درخاك، باور پذير است. بالاخره بايداز تحقيق يك مجموعه كتاب 60 جلدي، فيلمهاي زيادي بيرون بيايد كه اين آخرينش نخواهد بود.

2-      فيلم پربازيگر است، اما شلوغ نيست. توانايي ده نمكي در مديريت هنرپيشه ها و ديگر عوامل بالا رفته است. اين مديريت خودش را درنماهاي حرفه اي ترفيلم نشان داده است. اما هنوز تا كامل شدن راه درازي درپيش است.

3-      هنرپيشه هاي ده نمكي با اينكه معروفند و زياد و به اصطلاح ستاره، اما ستاره بازي درنمي آورند. جايگاهشان معلوم است و بدون درنظر گرفتن قوت و ضعف، برفيلم سنگيني نمي كنند. مثلاً امين حيايي با اينكه حضورش درفيلم زياد است، اما حيايي بازي درنمي آورد و به تماشاگر، احساس سوپراستار بودن دست نمي دهد. ده نمكي البته بايد هواي شريفي نيا راداشته باشد. مجري طرح بودن بجاي خود، اما اين اندازه از حس مالكيت به فيلم خطرناك است.

4-      اخراجيها2 بازهم مانند1، فيلم آدمهاي جنگ است. حتي اگرسكانس افتتاحيه اش، نماهاي خوب جنگي داشته باشد. تمركز ده نمكي مانند كارگردانهاي ديگر دفاع مقدس، هنوز هم بر انسانهاي جنگ است.

5-      دفاع مقدس ما و هرجنگ ديگري، يك پيكره است، با سرو تن و دست و پا و ديگر اندامها. اگر يكي ازاين اندامها را درتصويري يا فيلمي يا اثر ديگر هنري، بزرگتر ترسيم كني، حاصلش كاريكاتور است. خواه آن اندام طنز جبهه اي باشد يا معنويت جبهه اي يا جنگ جبهه اي. دراين سالها كمتر اثر كامل و دور ازهر شائبه كاريكاتوري داشته ايم. اخراجيها لااقل اين سعي را داشته كه جنگ را به مثابه همان پيكره كامل، يعني همراه با طنازيهايش ببيند. اما درهر دوبخش اخراجيها، معنويت جبهه اي كمرنگ است و كمتر از نوع خالصش را شاهديم. اين معنويت البته دراسارت مي تواند بيشتر نمود پيدا كند. چون حصر است و دوري از وطن و بي خبري و فشارو تنهايي. درهمه فيلم حتي يك نما از نماز، مخصوصاً به جماعت، دعا، نماز شب و قرآن خواندن نمي بينيم. لازم هم نيست اين اشارات مستقيم نقل شود، مي توان آنها را درحاشيه وقايع اصلي قرار داد. اين بخش از فيلم حذف شده، به عمد يا به سهو.

6-      اينبار هم بيشتر شوخيهاي فيلم كلامي است، اما چند طنز موقعيت بسيار خوب راهم شاهديم. (موقعيتي كه حيايي جيب عراقيها را حين باتوم زدن مي زند) مي توان گفت فيلم از نظركيفيت طنزهاي كلامي عقب گرد داشته و در طنز موقعيت پيشرفت. اين نويد خوبي براي پيشرفت بيان طنازانه ده نمكي است.

7-      ده نمكي جسارت مطبوعاتيش را درفيلمسازي هم حفظ كرده است. شوخي كردن با طيفهاي مختلف از فرماندهان جنگ گرفته تا روحانيون، خط قرمزي بود كه دراخراجيها1 شكست و دراين فيلم، به باورپذيري بيشتري رسيد. البته بخشي از طنزهاي كلامي فيلم، سطحي و لوده است و برخلاف عقيده خيليها، اين سطحي بودن، بيش از آنكه  به فروش فيلم كمك كند، به فيلم ضربه مي زند.

8-      تغيير سريع حس تماشاگر، درهردو بخش اخراجيها، از نكات مثبت و مهم فيلم است. تبادل خنده – گريه و تغيير مداوم اين حس كه درفيلم بارها تكرار مي شود، قدرت كارگردان درتسلط بر محتواي اثر را نشان مي دهد وگرنه خطر قرار دادن سكانسهاي متأثر كننده دريك اثر طنز را هركسي قبول نمي كند.

9-      اخراجيها2 يك مشكل اساسي دارد. قصه! بداعت، فراز و فرود، تعليق، گره گشايي و... همه تمهيداتي است كه دراخراجيها1 به شكل بهتري شاهدش بوديم. به همين دليل است كه بسياري از تماشاگران، هنوز هم اخراجيها1 را فيلم بهتري مي دانند. مهمترين دليل اين اشكال، فيلمنامه است. فيلمنامه اي كه دوپاره است و به سختي مي توان ارتباط دو بخش آنرا در انتها جدي گرفت و باور كرد. به نظرمي آيد بخش هواپيما فقط به دليل طرح بحث منافقين به فيلمنامه تزريق شده است و كاركرد ديگري ندارد. همين ابزار تحقيقي مناسب با همكاري يك فيلمنامه نويس حرفه اي تبديل به فيلمي بسيار بهترمي شد.

10-    فروش اخراجيها2 تا زماني كه اين مطلب را مي نويسم، از 3ميليارد تومان گذشته است. اين يعني حدود 5/2 ميليون تماشاگر!! ازاين فروش مي توانيم نكات زيادي را استخراج كنيم :

الف - سينماي دفاع مقدس، يك سينماي متحجر، عقب مانده و از دست رفته نيست. اما گاو نر مي خواهد و مرد كهن. خلاصه اينكه دفاع مقدس، هنوز هم يك گنجينه دست نخورده و بازنشده است و بسيار عميقتر و پرهيجانتر از جنگهاي جهاني و ويتنام و... كه هنوز بعد از 60 سال آمريكائيها با آن سرباز رايانها مي سازند.

ب - اين شبهه كه اخراجيها با شوخيهاي سطحي و مبتذل تماشاگر را به سالنها مي كشاند، با دلايل مختلفي رد مي شود. (فارغ از اينكه شوخيهاي اخراجيها مبتذل و سطحي است يا نه؟) مگر تماشاگر به ماهواره و فيلمهاي رنگارنگ دسترسي ندارد؟ مگر همه فيلمهاي سينماي ايران، خالي از شوخيها و محتواي مبتذلند؟ چرا آنها نمي توانند چنين تماشاگري داشته باشند؟ پس شايد فيلم مزايا يا نكات ديگري داشته كه تماشاگر براي نوبت پخش 3تا 5 صبح بليط خريده است؟! مگر سوپر استار از نظر ابتذال چيزي كم دارد كه درسينماهويزه مشهد سالنش را به اخراجيها مي دهند؟

11-    اخراجيها درخيلي جاها فيلمي نقادانه است و لب مرز حركت مي كند. اما هيچ جا از مرزهاي اعتقادي دين و انقلاب اسلامي و ارزشهاي شهدا و دفاع مقدس عبور نمي كند. اين به خاطر تعهد كارگردان به شيوه نقديست كه بزرگان آنرا نقد درون گفتماني مي نامند. به همين دليل سرود اي ايران كه سالها سرود منتقدان برون گفتماني نظام بوده، دراخراجيها2 همپاي ارزشهاي نظام شده ولذت سيلي انقلاب به منافقان را دو چندان مي كند.

12-    اخراجيها طرفداران سرسخت و متعصب و دشمنان شمشير از نيام كشيده دارد. ضررطرفداران متعصب اگر از دشمنان بيشتر نباشد، كمتر نيست. هردو اين گروهها و گرايشات باعث مي شوند كه فيلم دريك فضاي آرام ديده و نقد نشود.

 

اين يادداشت درشماره 30+10 مجله راه به چاپ رسيد.


نگاهي به فيلم غزه، اثر لوك لانگلي

بسم الله الرحمن الرحيم

اين مطلب در شماره 37 مجله امتداد به چاپ رسيد.

 

 

 

اشغالگران، بازيچه كودكان

اشاره : لوك لانگلي، مستند سازي آمريكايي و شايد بسيار دور از تفكر آمريكايي است. فيلمسازي كه در آثارش نشان داده اهل خطر كردن است و خيلي راحت به استقبال موقعيتهايي غير قابل پيش بيني مي رود. فيلم ديگر او «عراق تكه تكه شده»، حاصل سه سال تصوير برداري و حضور درعراق پس از اشغال آمريكائيهاست. فيلمي كه بسياري از نشانه هاي « نوار غزه » را نيز به همراه دارد. جديدترين ساخته لانگلي،«سازمان مجاهدين خلق و رابطه ايران وآمريكا» است. فيلمي كه اگربتواند از دام محافظه كاري مديران رسانه ملي رهايي يابد، مي تواند ابعاد متفاوتي ازسازمان مجاهدين خلق راعيان كند.

 سالهاست عادت كرده ايم فلسطين را فقط از دريچه رسانه هاي خودمان دنبال كنيم. گزارشهاي خبري دست چندمي كه صداو سيما از رسانه هاي ديگر دنيا بازتاب مي دهد. سالهاست منتظريم يك مستند واقعي و عيني از فلسطينيان ببينيم. اثري كه واقعيات زندگي در مناطق فلسطيني نشين را بدون واسطه روايت كند...

نوار غزه فيلمي بسيار واقعي است. و به اندازه گزارشهاي خبري به زندگي فلسطينيان بسيار نزديك است و البته به اندازه فيلمهاي سينمايي شخصيت پردازي،‌ احساس و فراز و فرود دارد. فيلم به اتفاقات پس ازانتفاضه سال 2000 مي پردازد. زماني كه فلسطينيها وضع بسيار بهتري داشتند و از جنگ تمام عيار امروز خبري نبود. فيلمساز سعي زيادي بر بي طرف بودن دارد. به چيزي تشويق نمي كندو ازچيزي نفي. نه پرتاب سنگ، نه كشتار و نه دفاع. اما حقيقت مظلوميت مردمي كه از خانه هايشان رانده شده اندو البته رويه فيلمسازي كه برخلاف ديگران، جمع فلسطينيان را انتخاب كرده، باعث مي شود، فيلم تأثير حسي بسيار عميقي برجاي بگذارد. اين تأثيرحسي البته با تمهيد مهمتري از طرف فيلمسازهمراه است...

 اودرميان همه گروهها واقوام و گرايشهاي فلسطيني، كودكان و نوجوانان را هدف قرار داده است و با يك شخصيت پردازي مناسب، دنيايي واقعي و همراه با شيطنت را ازآنهاترسيم مي كند. دنيايي كه به اندازه مويي با كشته و زخمي شدن فاصله دارد. دراين انتخاب كودكانه، اختلافات، دشمنيها و سياست بازيهاي بزرگترها به چشم نمي آيد و تنها چيزي كه باقي مي ماند، مظلوميتي است كه در وراي آن هشداري بزرگ براي صهيونيستها نهفته است.

محمد نقش اصلي فيلم در نمايي از پدرش صحبت مي كند. پدر اجازه حضوردرسنگ پرانيهاي ديگر بچه ها را به او نمي دهد. اما جواب محمد اينست : « ... من دوست دارم سنگ پرتاب كنم». لانگلي همچنين با انتخاب نوجوانان تندترين شعارهاي ضد صهيونيستي را بدون شعارزدگي و گمانه طرفداري از كسي بيان مي كند. جايي كه بچه هاي روزنامه فروش به شارون و باراك و سران صهيونيسم فحش مي دهند وآنها را جنايتكار مي خوانند.

  درفيلم همچنين نماهاي بسيار و كشداري از بازي بچه هاي فلسطيني را شاهديم. بازيهايي ساده و بي خطر كه در مواقعي تبديل به بازيهاي بسيار خطرناكي مي شود. بازي با بمب و گلوله، پرتاب سنگ و بازي در ميان رگبار گلوله ها و مقابل تانكها. همين نشانه است كه فيل را درعين هشدار دهنده بودن، روحيه بخش و اميدوار كننده مي سازد. اين بچه ها هستند كه با پرتاب سنگ، همه قدرت صهيونيستها را به بازيچه مي گيرند. اين عامل مفرح و روحيه بخش البته بهترين تصاوير براي تعديل سنگيني و سختي بخشهاي ديگر فيلم است.

البته فيلم مثل آثار بيشتر هنرمندان و اديبان غربي، به اين دليل اجازه ساخت پيدا كرده كه تا حد زيادي به شرايط اجتماعي فلسطينيان نزديك مي شود و برآوردي حتي نه چندان دقيق ازاجتماع درحال انفجار فلسطين را بازتاب مي دهد. براي اين رويكرد، كارگردان با انتخاب كودكان در حال نوعي آينده نگري و آينده گويي است. در همه صحنه هاي فيلم اين آينده گويي با يك هشدار همراه است. هشداري شايد براي صهيونيستها يا آمريكائيها يا ... كه اين آتشفشان در حال پيشرفت را دريابند. در نمايي يكي از كودكان مي گويند. من مي خوام با اسرائيليها بجنگم و به بهشت برم...

البته نمي توان ازاين قبيل آثار، توقع يك نگاه جامع وهمه جانبه و آرماني داشت. دراين فيلم هم مانند ساير آثار مشابه، هيچ اشاره اي به ريشه هاي شكل گيري اسرائيل نمي شود. مسأله غاصب بودن و نامشروع بودن اسرائيل هم كه جزو خط قرمزهاي غرب است، هيچ جايي درفيلم نمي يابد. اين نوع آثار را بايد در رده فيلمهاي صلح طلب قرار داد كه آخرين دعويشان صلح درمناطق اشغالي است. چيزي كه به نظر با ماهيت رژيم صهيونيستي مغاير است.

فيلم نوار غزه را من از فروشگاه دفتر نشر چهارراه كالج خريدم. فكر مي كنم بقيه فروشگاههاي دفتر نشر هم فيلم را داشته باشند.