رزمنده جهانی درجنگ جهانی - یادداشت های روز چهارم جشنواره سینما حقیقت سال 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

رزمنده جهانی درجنگ جهانی 

اسطوره سازی

سفر یک مسافر- عباس روزبهانی

می گویند مرد میانسالی می خواست سوار اسب شود. نمی توانست. آهی کشید و گفت : جوانی کجایی که یادت بخیر. بعد دور و بررا نگاه کرد و گفت : خودمانیم جوانی هم عددی نبودیم.

این هم مدلی است برای زنده نگه داشتن و اسطوره سازی ازآثار متوسط روشنفکری سینما وهمیشه دراوج نگه داشتن فراموش شده هایی که درزمان خود نیز دراذهان مردم نفوذ نکرده اند که حالا ازیاد رفته باشند. هنرپیشه نوجوان یکی ازفیلمهای کیارستمی که حالا مرد میانسالی است، ازابتدا تا انتهای فیلم نق می زند، سیاه نمایی می کندو طلبکار است که چرا جامعه و دولت و ... برایش کاری نمی کنند و چرا خانواده اش اورا درک نمی کنند. بعد دریکی ازسکانسها می گوید سازم را دزد برده و قسم جلاله می خورد که اگر بچه ام مرده بود اینقدر ناراحت نمی شدم. این آدم مالیخولیایی که توّهم هنرمندی و هنرپیشگی و موسیقی دانی دارد، یکدفعه درانتهای فیلم خودسوزی می کند و آنقدر نامتعادل است که نه فقط خود که خانه اش را به آتش می کشد. به نظر آقای کارگردان، با این افکار خانواده و جامعه قرار است برای حسن چه کاری انجام دهند؟ چرا صحبت و نظر خانواده اش را درفیلم نمی شنویم؟ به نظر من حسن ازجهت هنرپیشه بودن و ارتباط با کیارستمی ارزشی برای فیلمساز نداردو طلبکار بودن و پوچ گرا بودنش بیشتر به درد می خورد. انتهای فیلم هم او اجازه نمی دهد دربیمارستان ازبدن نیمه سوخته اش تصویر بگیرند!!! و فیلم تمام می شود.

 

رزمنده جهانی درجنگ جهانی

ملی بدون کارت – محمد علی شعبانی

پیداکردن، ارتباط برقرار کردن و مهیا کردن این سوژه برای یک مستند خود به خود کار بزرگی است. مستندی درباره شاید تنها رزمنده هندی دفاع مقدس که سالها قبل به خاطر عشق امام حسین(علیه السلام)  مسلمان شده و بازنی رفسنجانی ازدواج کرده و بعد به خاطر عشق به امام خمینی(رحمۀ الله علیه) به جبهه رفته و جانباز شده است. تمهید مناسب مصاحبۀ خود خانواده بارزمنده هم بدیع و جذاب است. تنها ضعف فیلم شاید کم بودن تحرک و نماهای خارجی است که شاید برآمده از ضعف جسمی سوژه باشد. البته من بعنوان مخاطب دوست داشتم درباره ازدواج سوژه بیشتر بدانم؛ چون درمسیر زندگی اش یکی ازنقاط مهم عطف بوده است. این مستند نشان می دهد که رفسنجان جز باغ پسته و خاندان های مشهور، چیزهای دیگری برای عرضه دارد.

 

یک سوژه جسورانه

خون مردگی – محمد کارت

باوجود امکانات جدید مستند سازی بسیاری ازکارهای بسیار سخت به سادگی آب خوردن شده است. گرفتن تصاویر زیر آب که چند سال پیش آرزوی هر فیلمسازی بود، با دوربین جدید ورزشی گوپرو به سادگی امکان پذیر است و فیلمساز به خوبی ازاین امکان استفاده کرده است. نماهای زیرآب فیلم که آب را به مثابه نمادی ازپاکی و یکرنگی و دربرخی سکانسها نماد غرق شدن گرفته، بسیار خوب ازکار درآمده است. سوژه نیز جسورانه و بسیار متفاوت است. زندگی چند لات و چاقو کش شیرازی و مشکلات و دردهای روزمره شان. البته درپرداخت، فیلم نواقصی وجود دارد. به هرسوژه، سکانس، مفهوم یا لوکیشن نوکی زده و زود خارج شده است. ازجمله این مفاهیم ناقص رابطه اصغر و پسرش، بیرون کردن اصغر ازگروه تعزیه خوان، روند تحول تدریجی اصغر و ... است. اگر روند تدریجی تحول شخصیت اصغر کاملتر به نمایش درمی آمد و نقاط تمایز شخصیتی او با بقیه لاتها بهتر درمی آمد، شاید روزنه ای از امید نیز بروی او و تماشاگر می شد. اما اصغر بطور نسبی معلق رها می شود. بعنوان یک نظر شخصی خیلی دوست داشتم، آن جمله ابتدای فیلم که یکی ازلاتها درباره عالم ها وجاهل ها می گفت بسط بیشتری پیدا می کرد. البته نباید ازاین نکته گذشت که خون مردگی فیلمی جدی، باسوژه ای متفاوت و قابل تأمل و نقد و بررسی بیشتر است.

 

زیبا و بسیار متفاوت

لبیک – وحید امیر خانی

یکی ازمتفاوت ترین مستندهایی که درباره پیاده روی اربعین عراق دیده بودم؛ این کار بود. کاری که گروه فیلم ساز برای هرپلانش برنامه ریزی مشخصی داشته اند. یک مستند محض که فقط با تصویر، موسیقی، افکت و آوا به پیش می رود. گونه ای جذاب و کم دیده شده درسینمای ایران. این مستند می تواند لااقل دررشته تصویر برداری نامزد جایزه جشنواره باشد. تصاویر فیلم بسیار جذاب، بدیع و چشم نواز است و توانسته تا حد بسیاری حق مطلب را درباره این واقعه عظیم انسانی اداکند. البته برای روایت بزرگترین اجتماع شیعیان جهان  این کار بیشتر به مثابه یک یادبود یا دریچه ای برای معرفی و جلب نظر به حساب می آید و احتیاج به کارهای عمیق تر و متفاوت تری نیز هست.

 

سیاهِ سیاه نما

کمی بالاتر– لقمان خالدی

کم کاری های بچه های انقلاب درژانر سینمای اجتماعی آنقدر واضح است که دائم باید نگاه  سیاه روشنفکری به جامعه ایران اسلامی را ببینیم و حرص بخوریم. "کمی بالاتر" با این جمله شروع می شود. شهریار، کارگرشهرداریِ عشقِ نویسندگیِ فیلم به کارگردان می گوید : « به من کمک می کنین، یه کمی بیام بالاتر؟» نگاه بالابه پایین، تهرانی به شهرستانی، غنی به فقیر، باسوادبه بی سواد و ترحم آمیز این جملات به تدریج درهمه فیلم جاری می شود. ما درهمه فیلم ازشخصیت شهریار جز یأس و ناامیدی، حسرت، افسردگی، پوچی و... نمی بینیم. حتی به نظر من درجایی که شهریار ازخدا یاد می کند، پردازش چنان است که مخالفت با تقدیر ازآن برداشت می شود. فیلم برخلاف واقعیت همه درها را بروی شهریار می بندد. یقین دارم دراین چند روزِ تصویر برداری، خانواده شهریار لحظاتی متفاوت با این هایی که درفیلم می بینیم داشته اند که کارگردان چشم برآنها پوشیده است. ضمن اینکه بسیاری ازخصوصیات دیگر شهریار درفیلم نادیده گرفته شده است. مثلاً درسکانس شعر خوانی، بین ترانه هایی که شهریار می خواند، سه ترانه انقلابی وجود دارد که کارگردان پشت فیلم آنها را غمگین می داند و ازآنها عبور می کند اما نشان می دهد شهریار سالها با دنیای روشنفکری مطلوب فیسلماز فاصله دارد.  نکته دیگر و مهم فیلم انتزاع آن ازبدنه اجتماع است. با اینکه شخصیت فیلم ازطبقات مستضعف انتخاب شده است، اما کارگردان تعمداً لایه برخورد شهریار با جامعه را بسته است. تقریبا ما همیشه اورا تنها می بینیم. حتی درخانه. هنگام کار و درسکانسهای بیل زدن او تنهاست. حتی درسکان بردن کبوترها بوسیله نیروی انتظامی همسایه ها به شکل واقعی وارد قصه نمی شوند و ما فقط نگاههای ازراه دور آنها را می بینیم. این مسأله ای ضروری برای پیش برد قصه است. درمورد شخصیت پردازی شهریار و سیاه نمایی مفرط درزندگی او مرزی میان ملیت، مذهب و عقاید او وجود ندارد. اگراین فیلم درآمریکا، اروپا، آفریقا یا هرکشور دیگری نیز ساخته می شد، ما همین حرفها را می زدیم. فیلم برای خوش آمد جشنواره های خارجی ساخته شده و انسانیت انسان را هدف قرار داده است. به قول شهید هنر انقلاب سید مرتضی آوینی – نقل به مضمون - : « فیلم باید دریچه ای به امید برای تماشاگر باقی گذارد»

فیلم نکات ریز دیگری مثل تکرار چندباره همسر شهریار براجباری بودن بچه دارشدن و یا سرکشی بی حیای دوربین به داخل اتاق پرو و نشان دادن دعوای زن و شوهر دارد که فعلاً ازآن می گذریم.

این مطلب دررجا نیوز

چراغ های بی سو - یادداشت های دومین روز هفتمین جشنواره سینما حقیقت 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

اشاره : یادداشت های این دوره ازجشنواره سینما حقیقت برای سایت رجانیوز نوشته شده و پس ازانتشار در آن سایت، درزمبوربازنشر داده می شود.

چراغ های بی سو

چراغ ها – علی زارع قنات نوی

مستند پرتره جمال میر صادقی، نویسنده روشنفکر ایرانی نه تنها یک مستند پرتره نیست که یک بیانیه سیاسی -  فرهنگی است و میرصادقی وجه المصالحه ارائه آن. میرصادقی جایی اواخر فیلم ادعا می کند اهل جنجال نیست؛ اما بیشتر زمان فیلم به کنایه های جنجالی او اختصاص دارد. جایی درشروع فیلم میرصادقی می گوید [نقل به مضمون] : «خبری ازمن دربی بی سی پخش شد و اینها – یعنی نظام – سرقوزافتادند و کتابهای مرا سانسور و توقیف کردند.» این خط تا انتهای فیلم به همین شکل نخ نما ادامه پیدا می کند و هرچند دقیقه به نبود آزادی بیان، فشار به جوان ها، توقیف و سانسور و ... تأکید می شود. سؤال می کنیم که اگر آزادی نیست و شما تحت فشار و سانسور هستید پس چطور این فیلم را ساختید و درجشنواره ملی سینمای مستند جمهوری اسلامی پذیرفته شدید؟ اگر جایزه گرفتید چه؟ بازهم پای حرفهایتان می ایستید؟

78 دقیقه فیلم آنقدر نکات ریز و متلک پرانیهای مختلف دارد که اشاره به همه آنها ملال آور است. به ذکر چند سکانس اکتفا می کنم:

 دراولین راش انتخاب شده از روزهای انقلاب، مردمی را می بینیم که درحال کندن کرکره یک مغازه هستند. چند لحظه بعد میر صادقی عکس های بدون حجاب شاگردان و خانواده اش را نشان می دهد. گویی قوانین حجاب دراین مملکت فقط مربوط به انسانهای درحال حرکت است و فریم های ثابت می توانند بی حجاب باشند. درادامه این تصاویر و به بهانه تصاویر تاریخی پیش ازانقلاب، خانم هایی چادری را درمیان زن های بی حجاب خیابان، تنها و انگشت نما به تصویر می کشد. انتهای فیلم قطعه آرشیوی دیگری، شاه را درحال سان دیدن ازارتش نشان می دهد و صدای میرصادقی می گوید زمان شاه هم سانسور بود ، الآن هم هست. بلافاصله میرصادقی درباره رفتن پسرش به خارج ازکشور می گوید و روی جمله آخرش با این مضمون که «بچم ازدست رفت» تصاویر چرک، توهم زا و با تم قهوه ای آرشیوی  از رزمندگان دفاع مقدس دیده می شود. بعد صدای میرصادقی دوباره می آید که: « من درجنگ نبودم و درباره اش هم ننوشتم» تصاویر آرشیوی به این ترتیب است : یک بسیجی با پیشانی بند راه قدس ازکربلا می گذرد برش به تصاویر اجساد تکه تکه شده و رها شده شهدا دربیابان برش به گروهی ازرزمندگان که جنگ جنگ تاپیروزی می گویند و درانتها امام که با صورتی جدی و جملاتی محکم می گویند : « آنچه که شما می خواهید باید بشود»

پیش ازاین مستندهایی مثل 444 روز و فیلم سینمایی یک خانواده محترم را که درآن به امام و انقلاب و رزمندگان توهین می شود دیده بودیم. این کارگردان هم اگر به تور دارو دسته حقیقت بازها بیفتد، استعداد ساخت یک خانواده محترم دیگری را خواهد داشت.

 سگ بازی

زنجموره – محمد حسن دامن زن

سه زن که هرکدام عاشق حیوانات هستند، درمحیط های متفاوت سعی درنجات حیوانات بخصوص سگ ها دارند.

خانم اول : دختری نوجوان دارد، شوهرش را تا انتهای فیلم نمی بینیم. خانه اش به زباله دانی بزرگی برای نگهداری حیوانات تبدیل شده. ظهر که به خانه می آید یک به یک  حیوانات و دختر نوجوانش را با مهربانی غذا می دهد؛ با این فرق که زمان غذاخوردن حیوانات کنارشان می نشیند اما دخترش به تنهایی دراتاقش غذا می خورد. او اداره کننده یک گله سگ ولگرد درمکانی نزدیک تهران است.

خانم دوم: دندانپزشک است. تنها زندگی می کند. شوهرش را نمی بینم و بچه هم ندارد. دراین زمانۀ گرانی که بعضی انسانهای همین مملکت ماه به ماه رنگ گوشت و مرغ نمی بینند؛ یک قابلمه بزرگ گوشت و مرغ می پزد و خیلی تمیز داخل ظرفهای یک بارمصرف برای سگها به کوه می برد. خانم دندانپزشک برخلاف خانم اول مخالف حتی عقیم کردن سگها و گربه های ولگرد است.

خانم سوم : یک زن روستایی است. او هم تنهاست و ازشوهر و بچه اش خبری نداریم.  سگهای زیادی درخانه اش نگهداری می کند و سعی می کند برای آنها ازشهر غذا فراهم کند. به نظر می آید این یکی نمک قصه است تا ما نگوییم سگ بازی و بوسیدن و لیسیدن سگ ها ازغرب آمده است؛ که زود بگویند این پیرزن روستایی هم ازغرب آمده است؟

"زنجموره" ظاهری شیک و زیبا دارد. حمایت ازحقوق حیوانات، طبیعت گرایی، حفاظت ازکشتار غیر قانونی و دلخراش آنها، نگهداری ازحیوانات بی پناهی که مورد تعرض و بی مهری آدمها قرار گرفته اند، تنگ شدن و محدود شدن محل های زندگی طبیعی حیوانات و ... این لایه ظاهری فیلم است و شاید خواننده این سطور تصور کند با مستندی متفاوت درباره حیات وحش یا محیط بانان مهربان و زحمتکش و یا فیلمی درباره حفاظت ازگنجینه های طبیعی کشور مواجه است. اما زنجموره درواقع یک مستند سبک زندگی با شعارهای پست مدرنیستی خوش رنگ و لعاب است و لایه پنهانش – بدون اینکه نسبت به این سبک زندگی نقدی داشته باشد – ترویج و عادی سازی سبک زندگی غربی است که درآن حیوانات جایگزین نظام خانواده می شوند. درنتیجه زیاد شدن سگها و کم شدن بچه به معضل جوامع غربی تبدیل می شود. اما اسلام به راحتی این مشکل را حل می کند. سگ حیوانی نجس است. نگه داشتنش درخانه مکروه و باعث رخت بربستن برکت ازخانه  نگهداری اش برای نگهبانی و گله داری بلامانع است.

انرژی هسته ای حق مسلم ماست

من اکبر اعتماد، اتم می شکنم – سید وحید حسینی، احمد رضا گنجه ای

خارج از موضوع فیلم اکبر اعتماد شخصیتی جذاب و پیش برنده برای یک مستند است. ویژگی های مختلف او، آمدن ازخانواده ای مذهبی، شهرستانی بودن، علاقه به ایران، وجهه علمی، شوخ طبعی و خوش مشربی، طبع شعر و داشتن یک مسؤولیت حساس درسالهای پیش ازانقلاب بیننده را جذب می کند.

مستند "من اکبر اعتماد، اتم می شکنم" فیلم روراستی است. ازنوع مواجهه با سوژه و تدوین وتوالی نماها مشخص است که دو فیلم ساز جوان درپی حُقنه مفاهیم مورد نظر خود و سوء استفاده سیاسی ازموضوع هسته ای را ندارند. ازهمین صداقت و مفاهیمی که به طور طبیعی ازاین انسان مستقل و آزاده صادر می شود، می توان به خوبی به حقانیت ایران دردستیابی به انرژی هسته ای پی برد. اعتماد به خوبی، روانی و براساس فطرت انسانی سالم حکایت می کند، زندگی می کند، عشق می ورزد و به همین خوبی و براساس انصاف انتقاد می کند. مثلاً درسکانسی که به سعید جلیلی درمورد روابط عمومی ضعیف وعدم اطلاع رسانی به مردم درجریان مذاکرات هسته ای انتقاد می کند، به من که درانتخابات به جلیلی رأی داده ام برنمی خورد. چون مجموعه نظرات او بعنوان یک صاحب نظر، متکی به ملی گرایی، حسن نیت و دفاع ازحق مشروع ایران است. به نظرم این فیلم یکی ازبهترین آثار ساخته شده درباره انرژی هسته ایست که قابلیت جهانی نیز دارد. البته با چند تحلیل اعتماد خصوصاً درباره اینکه ما قبل ازانقلاب نوکر آمریکا نبودیم، مخالفم. نمی توان روش انسانهای خدوم و سالمی مثل اعتماد را به همه حکومت پهلوی تعمیم داد.

 دردمند

خاطراتی برای تمام فصول- مصطفی رزاق کریمی

فیلم رزاق کریمی به دلایل مختلفی که درطول فیلم با آنها برمی خوریم، فیلم کاملی است. قصه سفر و مراحل درمان جانبازان ایرانی که دهه 1360 به وین درکشور اتریش اعزام می شده اند، ازنگاه فیلمساز امروز و دانشجوی فیلمسازی آنروزها که دروین حضور داشته و همه مراحل این سفرها را با تصاویری قابل قبول ضبط کرده است. رزاق کریمی حالا بدنبال مرور خاطرات آن روزها دوباره به وین سفر می کند. تا لحظات پایانی فیلم منتظر بودم که آیا فیلمساز مسأله فروش سلاح های شیمیایی ازطرف اروپایی ها به صدام را مطرح می کند یانه؟ سکانسهای پایانی فیلم به این موضوع اختصاص می یابد و من نفسی به راحتی می کشم. نکته قابل توجه فنی فیلم هارمونی و ریتم مناسب بین تصاویر آرشیوی و تصاویر امروزی است که دیدن این فیلم بلند را راحت و لذت بخش کرده است.

این مطلب دررجا نیوز

دارو دسته حقیقت بازها - پیش درآمد مجموعه یادداشتهای هفتمین دوره جشنواره سینماحقیقت 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

دارو دسته حقیقت بازها

دوباره جشنواره سینما حقیقت آغاز شد. این جمله را نه ازباب کلیشه های رایج نقد نویسی سینما بخوانید. منظور ازآغاز، هم شروع جشنواره مثلاً ملی سینمای مستند جمهوری اسلامی ایران است و هم روی کار آمدن دوباره مدیریت ساختار شکن قبلی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و اینبار با پوشش اعتدال است. جالب که دولت جدید دعوی تحول فرهنگی و دورشدن از افراط می دهد و افراطی ترین و بی حیاترین جریان ضد انقلابی درسینما را دوباره برگرده ما سوار می کند. روی کار آوردن دار و دسته سینما حقیقت بازهایی که درچهار دوره اول این جشنواره بیشترین آثار ضد انقلابی، ضد دین، ضد اخلاق، سیاه نما و ... را حمایت کردند و ساختند و اکران کردند و به جشنواره های خارجی فرستادند.

دارو دسته ای که با رفتن موقت ازمرکز گسترش و درزمان دولتی که ادعای انقلابی گری داشت و با پول صدا و سیما توهین آمیزترین فیلم تاریخ انقلاب نسبت به امام و شهدا و خانواده شان ساختند و همین ها را می بینی که حالا درسینما فلسطین سرفراز رژه می روند و به ریش تو می خندند، چقدردرد دارد.

شش دوره گذشته جشنواره جلوی چشم هایم رژه می رود. اگر خیلی ها گزارش فیلم های ساخته یا اکران شده جشنواره سینما حقیقت درآن دوران را خوانده اند، من بیشتر این فیلم ها را دیده ام. چه دردناک بود توهین به امام فرزانه انقلاب در444 روز و توهین به انقلاب و روحانیت در تهران انار ندارد. چه دردناک بود صحنه های اروتیک فیلم هفت فیلمساز زن نابینا و چه دردناکتر توهین به انسانیت درفیلم میرقنبر رئیس جمهور و فیلم هایی ازاین سنخ پرو آخر، طلب خیر، مجسمه‌های تهران، درخیابانهای ناتمام، من انرژی هسته‌ای نیستم، باد دبور و

خدا عاقبتمان را با مدیریت قدیم – جدید مرکز گسترش به خیر کند. البته زمانه ترکتازی ها گذشته است. جشنواره عمار با 2200 فیلمی که تا امروز به دبیرخانه اش رسیده و با اکران های مردمی و فیلم سازهای جوان انقلابی اش، خواهد توانست اثرات منفی جشنوارۀ سینما حقیقت را درچهارچوب سینماهای نمایش دهنده اش محدود کند. انشاء الله