سرزمين احمدی نژادی ها

بسم الله الرحمن الرحيم

سرزمین احمدی نژادی ها زهکلوت

براي سفري كه انشاء الله بعدها درموردش خواهم نوشت، 5 هزار كيلومتر را دراستان كرمان پيموديم. بخشي ازمشاهدات اين سفر را برايتان مي نويسم.

استان كرمان را مي توان به دو بخش مجزا ازنظرتوسعه يافتگي تقسيم كرد:

شمالي : شامل شهرهاي كرمان، رفسنجان، سيرجان و ارگ جديد بم و... كه به نسبت جنوب استان بسيار پيشرفته، با سرمايه گذاري خوب و حتي دربسياري جاها مرفه است. اين بخش بيشتر دردوره حكومت كارگزاران سازندگي دردو دولت سازندگي و اصلاحات به شكل امروزين درآمده است. شهركهاي صنعتي متعدد، مكانهاي تفريحي و توريستي مثل ارگ جديد، هفت باغ، موزه رياست جمهوري و .

 جنوبي : را كه يكي ازدوستان جيرفتي آنرا آفريقاي ايران ناميده بود، منطقه ايست مركب ازجيرفت، كهنوج، رودبار، منوجان، قلعه گنج و... تا پيش ازدولت نهم اين نيمه ازاستان و خصوصاً روستاهاي آن درفقري مطلق، عجيب و باورنكردني نگه داشته شده بود.

جيرفت : سفرماازاين شهرپراستعداد شروع شد. قطب كشاورزي و باغداري ايران و منطقه اي چهار فصل كه هرمحصولي را درهمه فصول مي توان درآن يافت. اما روستاهاي كپري[1] همين شهرستان، هنوزحتي دركنار جاده هاي اصلي قابل مشاهده است. در يكي ازروستاهاي كنارجاده پياده مي شويم. كنار كپرها، خانه هايي دواتاقه و كوچك با آشپزخانه اي دركنار اتاق جلويي، البته با نماي سنگ بسيار زيبا و كاملاً عايق بندي شده و با پنجره هاي دو جداره درحال ساخت است. وارد يكي ازخانه هامي شويم. آشپزخانه و حتي كليد و پريزها و پنجره ها هنوز نصب نشده است. اينجا به دولت معترضيم كه چرا خانه ها را زودتر تكميل نمي كند. اما جوابمان 200 كيلومترآنطرفتراست.

زهكلوت : بين راه جيرفت تا زهكلوت تقريباً درهمه روستاهاي كنار جاده آثار ساخت وساز مسكن روستايي به چشم مي خورد. جز اين، ساخت مسجد و مدرسه و برق و آب رساني نيز درهمه روستاهاديده مي شود. زهكلوت ازتوابع شهرستان رودبار است. ازرودبار به سرعت عبورمي كنيم. زهكلوت كه فقيرترين روستاهاي استان كرمان را درحاشيه خود جاداده، ازشهر فقط رديفي مغازه و خانه قديمي كنار جاده را درخود جاداده است. يعني روستاهاي شمال استان كرمان بسيار پيشرفته تر و آبادتر ازشهرهاي جنوبي آن هستند. ازكنار پاسگاه وارد راهي خاكي مي شويم. اينجا روستاهاي منطقه چهارچاهي است. روستاهايي كه هرچه جلوتر مي رويم، مندرستر و خرابه ترند. اينجا هم مسكن روستايي درحال ساخت است. اما پيشرفت فيزيكي و شكل و شمايل اين خانه ها به دليل شدت فقراين منطقه قابل توجه نيست. اينجا ديگر خبري ازنماهاي سنگ كاري شده نيست. مشخص است كه همت مسؤولان منطقه درقدم اول، رهايي مردم ازفلاكت كپرنشيني است. مردم روستاهاي اين منطقه چند نقطه اشتراك دارند. اول اينكه عاشق احمدي نژادند. آنقدرعاشق كه درگستره اي بيش از100 روستا، رأي احمدي نژاد صد درصد بوده است و حتي يك رأي به آقايان پرادعاي ديگر داده نشده است. حتي بيشتر مردم اسم ديگر كانديداها را نيز بلد نيستند. ازمردي داخل يكي ازكپرها مي پرسم اسم رؤساي جمهور قبلي را مي داني؟ مي گويد : سيد احمد حاتمي و يك نفر بنام خاشم!! و بلافاصله مي گويد: من نام كساني را كه به ما خدمت نكرده اند، درست به خاطر نمي آورم. حدود 15 كيلومتر ازجاده دور شده ايم. جواني موتور سوار مارا به سمت دو روستاي دور افتاده مي برد. اينجا بجز موتور و ماشينهاي شاسي بلند وسيله ديگري قادر به رفتن نيست. چون راهي وجود ندارد. موتور سوار مارا از بين درختچه هاي بياباني و چاله هاي و گودالها به روستا مي رساند. اينجاهم صددرصد به احمدي نژاد رأي داده اند. نه به دليل خدمات دولت كه اينجا هنوز هيچ كاري بجز بيمه درماني انجام نشده است. مردم با اميد خدمت رساني به احمدي نژاد رأي داده اند.

روز ديگر به زهكلوت بازمي گرديم و جاده روستايي ديگري را كه به تازگي بصورت خاكي احداث شده درپيش مي گيريم. جاده نمداد. به روستايي بنام دَرَس مي رسيم. اينجا بجز يك مدرسه هنوز هيچ خانه اي ساخته نشده است. البته مردم همه مناطقي كه حتي خانه اي براي آنها ساخته نشده، بيمه اند و براي طرح مسكن ثبت نام شده و درنوبت قرار گرفته اند. دراين روستا وارد كپري مي شويم كه صاحبش 14 بچه ازتنها همسرش دارد. دراين كپريخچال و تلويزيوني قرار داردكه لحظه اي بعد مي فهميم يخچال متعلق به معلم مدرسه است و زن مسؤول آشپزي براي او. درحين صحبتها موشي ازكنار ديوار كپر رد مي شود.

به روستاي ديگري مي رويم. قصد وارد شدن به يكي ديگر ازكپرها را داريم. كودكي مندرس با لباسهاي پاره و پابرهنه، حصير جلوي دررا بالا مي زند. روي دوزانو خم مي شوم. درحال وارد شدن به كپرهستم كه ازصحنه ديوار روبرويي خشك مي شوم. زانوهايم شل مي شود. عكسي ازرهبر انقلاب دركنار عكسي ازامام روي ديوار كپر نصب شده است.



[1] - كپرخانه اي روستايي است كه ازوصل كردن الياف خرما بهم ساخته مي شود. درتابستان بسيارگرم و درزمستان بسيارسرد است و امكان آتش سوزيش بسيار بالاست. اين نوع خانه درقرنهاي متمادي ازطرف روستاييان بدوي استفاده مي شده و يكي ازمهترين تلاشهاي دولت احمدي نژاد دراستان كرمان برچيدن هميشگي اين آلونكها  است.

 

شعارهاي عاشورايي

بسم الله الرحمن الرحيم

شعارهاي عاشورايي

بازگشت به گذشته را بيشتر به تحجر تعبير مي كنند. اما بازخواني تفكرات صحيح گذشته و استفاده ازتجربيات گذشتگان، باعث ايجاد پيوندهاي عاطفي، فكري و ديني مستحكمي شده و آنچه بعنوان گسست نسلها عنوان شده را ترميم مي كند. دراتفاقات پس ازعاشورا بخشي ازتاريخ انقلاب اسلامي بازخواني و تكرار شد. اين بخش پيوندهاي انقلاب اسلامي با قيام امام حسين و پيوندهاي نسل امروز جمهوري اسلامي با مباني اسلام ناب و حضرت روح الله را نشان مي دهد.

درروزهاي اوج گيري نهضت اسلامي ايران درسال 1357، شاهد شعارهايي بوديم كه بخشي انقلابي و بخشي عاشورايي بود. دونمونه ازاين شعارها به شرح ذيل است :

كشـور مـا، كشـور اسلاميـه / نهضت ما، نهضت قرآنيه (2)

يكدل و يك صدا، مي‌دهيم اين ندا / مـرگ بر شاه  مـرگ ـ بر ـ شاه (3)

رهبـر ما خميـني بت‌شـكن  / داده ندا به مردم اين وطن

ايـن رژيـم پـلـيــد اســت  / بــد‌تــر از يــزيــد اســت

شـعار مستـضـعفيـن / حـكــومـت مـتـقـيـن

استــقلال، استــقلال / اين است نداي قرآن

پيــام هـر مسـلـمـان / عقيـده و جهـاد اسـت

ايـران كـربـلا شــده / هـر روز عاشـورا شده

چين، شوروي، امريكا  / دشـمـنـان خـلـق مـا

تشـيـع زنـده گـشـت  / فـاتـح و پـاينده گشت

 

اگر به بخشي ازشعارهاي راهپيمايي مردمي پس ازاتفاقات روز عاشورا نگاهي بندازيم، همين انگيزه و پيوند مشترك انقلابي – عاشورايي را به وضوح مشاهده مي كنيم. البته اتفاق بسيار خوش آيند و مبارك ديگري كه دراين روز اتفاق افتاد، پيوستن هيئتهاي عزاداري به مردم انقلابي بود؛ كه درانقلاب 1357 نيز افتاده بود. بخشي ازشعارهاي گردآوري شده درراهپيمايي عاشورائيان را بخوانيد و درصورت امكان به آنها بيفزائيد:

ما اهل کوفه نیستیم/ بی‌تفاوت بایستیم

ما ذوالفقار حیدریم / فداییان رهبریم

ما پیروان حیدریم / فداییان رهبریم

 جمهوری اسلامی، شعار مسلمین است / جمهوری ایرانی، حرف منافقین است

جنایت یزید تکرار شد / ملت ما دوباره بیدار شد

 خامنه‌ای کیست؟ علی زمان / مرگ بر این خوارج نهروان

به کوری منافق، بسیجی بیدار است / برای هر بسیجی شهادت افتخار است

در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند، علمدار کجایی؟ / این فتنه‌گران راه عزادار تو بستند، علمدار کجایی؟

ما پیروان مکتب حیدریم / حامی دین پشت سر رهبریم / آبروی یزیدیان می‌بریم

منافقین خوار و ذلیل و پستند / طایفه بنی‌امیه هستند / حرمت عاشورا را شکستند

اين ماه - ماه خون است / فتنه گر سرنگون است

لبیک با خامنه‌ای / لبیک با حسین است

حزب فقط حزب حزب الله / سید علی روح الله

منافق حیاکن عاشورا را رها کن

ما منتظريم تا علي اذن دهد / تا چشم سران فتنه را کور کنيم

خامنه‌اي كوثر است، دشمن او ابتر است

حسين حسين شعار ماست / خميني افتخار ماست

خامنه‌اي خميني ديگر است / ولايتش ولايت حيدر است

-----------------------------------------------------------

مایه عزت و شکوه ایران/ واسطه ی فیض خدای منان

طبق وصیت خمینی/اصل ولایت فقیه است

مرگر بر اسلام آمریکایی (2)

چهره های زشت فتنه پیدا شده/ خون به دل مهدی زهرا شده

ز هتک حرمت حسینی/قلب علی پر از جریح است

مرگ بر اسلام آمریکایی(2)

-----------------------------------------------------------

سلام سلام
بر حسین و کاروانیان کربلا
بر تمام بندگان مخلص خدا
بر  هر آنکه پیرو  هدی

حرام حرام
لقمه حرامتان به های و هو کشاند
بی حیا دریده کو به کو کشاند
چو ن لجن دواند و جو به جو کشاند

کدام کدام
حرف و منطقی مجابتان کند؟
هم مگر که خشم ما مجابتان کند
سیل پابرهنگان خرابتان کند

تمام تمام
خیمه عزای کربلا که سوختید
خویش را به اشقیا فروختید
چشم بر دهان انگلیس دوختید

تمام تمام
اینک این تمام حجت است بر شما
بعد از این نه صبر می‌کنیم بر جفا
ما تمام راهیان و عاشقان کربلا

-----------------------------------------------------------

نوحه بر وزن و الله ان قطعتموا يميني و مداحي شهيد رجب بيگي مقابل لانه جاسوسي :

سوزاند فتنه قرآن خدا را/حرمت شكست عزاي كربلا را

فتنه خائنين بود/ كار منافقين بود

مرگ به خائن/مرگ به خائن

 

آماده نبرد آتشينيم/خونين ترين حماسه آفرينيم 

مشت كوبنده ايم/پيرو رهبريم

مرگ به خائن/مرگ به خائن

-----------------------------------------------------------

هم غزه هم لبنان/ مائيم پيرو چمران

ما پيروان همت وچمرانيم / مدافعان غزه و لبنانيم

منافق بي ريشه/ ايران كوفه نميشه

حسین جان حسین جان قرآن را پاره کردند/ خواص بی بصیرت فقط نظاره کردند

دراين رابطه وبلاگ جنبش ضد اشرافيت را كه منبع بخشي ازشعارهاست ببينيد.

كلمة حق يراد به الباطل – نقد فیلم کتاب قانون

بسم الله الرحمن الرحیم

كَلمةُ حقّ يُرادُ بهَ الباطِل – نقد فیلم کتاب قانون

بخش لبنان

يك هفته پيش ازسفرم به لبنان، کتاب قانون را دیدم. با برداشتهای ذهنی و مطالعات قبلی، می فهمیدم که نگاه فیلم به لبنان تحریف شده، غیرواقعی و جهت دار است. اما قضاوت را به بعد ازسفر موکول کردم. ریشه حسادت به حضور ایران درکشورهایی مانند لبنان و آمریکای لاتین و آفریقا به سالهای دور بازمی گردد. اما دراین ماههای پیش و پس ازانتخابات، این حسادت علنی شده و به اوج خود رسیده است. اشتباه خواندن سیاست ایران درقبال این کشورها ازسوی همه نامزدهای غیر رئیس جمهور، متهم کردن نظام به ماجراجویی سیاسی و دم زدن ازصلح و گفتگو و تعامل درحمام خون آمریکایی خاورمیانه، بجایی رسید که در13 آبان شعار «نه غزه، نه لبنان ...» سرلوحه شعارهای جنبش آمریکایی پسند روشنفکران ایرانی درآمد. اما یکی از دلایل من برای ریشه های دور این تفکر، همین فیلم کتاب قانون است. فیلم مربوط به سه سال پیش است، اما ازنظر گفتمانی بسیار تازه می نماید. دختری لبنانی و مسیحی برای برخورد با تمدن انقلاب اسلامی انتخاب می شود. بطئی و بدون زمینه سازی دراماتیک، مسلمان می شود. ازقضا این دختر زبان فارسی را دکوری و پارسي گرایانه یاد گرفته است. یکی از چیزهایی که درلبنان فهمیدم این بود که زبان فارسی جز درمیان بچه های حزب الله که آنرا زبان انقلاب اسلامی میدانند رواجی ندارد. يكي ازدوستان لبناني مي گفت درمؤسسه ما (يك مؤسسه هنري- رسانه اي) يادداشتن زبان فارسي اولين شرط عضويت است. دور بودن روشنفکری ناقص الخلقه ازمردم حتی اينجاست كه بروز می کند. کارگردان یا بدون تحقیق یا تحقیق شده و مغرضانه این واقعیت راانکارکرده است. نگاه به فضاي لبنان هم بسيارناقص و به دور ازواقعيات موجود است. تا آنجا كه ما درهمه لبنان ازمساجد گرفته تا هتلها و رستورانها و ... درهمه دستشوييها شلنگ وجود دارد و به هيچ وجه احتياج به سوغات بردن آفتابه نيست. انتخاب لوكيشنها مثل خيابان الحمراء( خياباني درشمال غرب بيروت كه يكي از محلهاي مهم تجاري و توريستي آنست) و رستورانها و ... و حذف واقعيت شيعيان و ضاحيه بازهم ازنگاه معنا داركارگردان به لبنان ناشي مي شود. البته همه اين معاني آنجا شفاف مي شود كه درونمايه فكري كارگردان، اززبان راننده مسافرکش لبنانی شنیده می شود. او به رحمان می گوید(نقل به مضمون) : «من سالهاست که با اقوام و ادیان مختلف یهودی و مسیحی و مسلمان و دروزی زندگی می کنم و حالا فهمیده ام که پیام همه ادیان یکی و آنهم اخلاق است!!!» این تساهل و تسامح که ازلیبرالیزم فکری کارگردان و فیلمنامه نویس نشأت می گیرد، آنقدر بودار است که دروزیها را هم شامل می شود. یا عوامل فیلم دروزیها را ازنظر دینی نمی شناسند و اطلاع ندارند آنها مثل بهائیها\ آئینی خود ساخته دارند و علمای شیعه آنها را نجس می دانند و یا می دانند و خود را به ندانستن می زنند. مجموعه این تفکر متساهل درهمه جای فیلم وجود دارد. همچنانکه درنمای تصویر کامپیوتر رحمان این تفکر القا می شود که دوره آرمانخواهی و جنگیدن گذشته و زمان حکومت یقه سفیدهاست.

بخش ایران

کتاب قانون داعیه نگاه ازدرون، نقد درون گفتمانی دارد. اما دربرابر این ادعا مشکلی اساسی قرار دارد. کارگردان فیلم کرامت انسانی و انسانیت انسانهارا به رسمیت نمی شناسد. دراین نگاه ایرانی بودن و مسلمان بودن، درجه دوم اهمیت را دارند. درفیلم انسانها به خاطر جهالتها و ندانستنها که معلول عوامل مختلفی هستند، تحقیر می شوند. برخورد کتاب قانون با انسانها مثل اینست که شما مادربزرگتان را به خاطر اختلاف عقیده و برخی تفکرات ازنظر شما خرافی، به تمسخر بگیرید و تحقیر کنید. آیا آقای میری همه خوبیهای مادربزرگ یا مادرشان را به خاطر غیبت کردن دربعضی مواقع یا نذر کردن و دعا خواندن نادیده می گیرند؟!! درزندگی واقعی انسانها سیاه و سفید نیستند وهمراه با بدیها و زشتیهایشان، خصوصیات مثبت نیز وجود دارد. عدم توانایی خلق شخصیتهای خاکستری، البته مشکل اساسی همه سینمای ماست. همه شخصیتهای فیلم سیاه سیاهند. بجز دختر لبنانی، که  ضعیفترین تیپ فیلم است. مهمترین اشکال این نقش، مخفی ماندن مسلمان شدن و اعتماد به نفس خلق الساعة اوست. براساس منطق شخصیت پردازی، اعتماد به نفس برآمده ازآگاهی است و آگاهی درزمان بدست می آید.  تنها شخصیت مثبت ایرانی فیلم، خواهر رحمان نیز بسیارگذری و پرداخت نشده است و درمیان ایرانیها دیگرآدم حسابی نمی بینیم.