آموزش تاريخ نگاري شهدا

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخنگاري شهدا

مدتي پيش، يكي از بچه هاي يكي از روستاهاي بندر عباس با واسطه بچه هاي مجله را تماس گرفت و گفت ماتصميم داريم خاطرات شهداي روستا را گردآوري كنيم و شايد به چاپ برسانيم. و ازمن خواست نكات فني كاررا برايش ارسال كنم. متن زيرهمان نكات ارسالي براي اين دوستمان است.

تحقيق :

- براي انجام تاريخنگاري و در نهايت انجام يك سرگذشت پژوهي مؤفق و قوي دررابطه با شهدا ابتدابايد يك مرحله تحقيقاتي مفصل و كامل را بگذرانيد. مراحل تحقيق :

1- گرد آوري هرگونه اطلاعات آرشيوي موجود در رابطه با شهداي منطقه تان. براي اينكار به خانواده ها،‌ دوستان، بنياد شهيد يا ساير مكانهايي كه ممكن است، اثري از شهدا در آنجا باشد مراجعه كنيد. پرونده شهدا در بنياد شهيد بسيار مهم است.

2- دسته بندي و مطالعه دقيق اين اطلاعات گرآوري شده.

3- استخراج سؤالاتي درباره شهيد كه بعد از خواندن پرونده اش برايتان پيش مي آيد.

4- استخراج اسامي افرادي كه مي توانيد براي مصاحبه و تكميل اطلاعات به آنها رجوع كنيد. كه ممكن خانواده،‌دوستان محل، دوستان مدرسه يا دانشگاه يا حوزه، همرزمان و ... باشند.

هماهنگي :

جهت هماهنگي انجام مصاحبه ها يا ارتباط گيري با خانواده و دوستان شهيد، بايد از يك يا چند نفر خوش سروزبان كه در ارتباط گيري قوي باشند و بتوانند افراد را به مصاحبه تشويق و ترغيب كنند،‌ استفاده كنيد. هيچگاه اينكار را در يك پروژه بزرگ بعهده خود مصاحبه گر قرار ندهيد. چند نكته ذيل رانيز به خاطر بسپاريد:

- ملاقات حضوري براي گرفتن وقت مصاحبه، مفيد تر از ارتباط تلفني است.

- اگر افرادي حاضر به مصاحبه نشدند، نااميد نشويد. گاهي اوقات بايد چند سال براي جلب حمايتشان وقت صرف كنيد.

- بعضي ها حاضر به مصاحبه حضوري نمي شوند. مصاحبه تلفني يا مكتوب را به آنها پيشنهاد دهيد.

- براي وقت گرفتن از يك نفر بهتر است از دوستان يا اعضاي ديگر خانواده اش كه با شما هماهنگ هستند، استفاده كنيد. معمولاً مادران شهدا از پسران يا دختران يا شوهرانشان حرف شنوي دارند. اينرا هم بدانيد كه از يك خانواده وقتي يك نفر حاضر به صحبت شد، بقيه را نيز همراه خواهد آورد.

- جنبه خالصانه و كار براي خداي پروژه تان – اگر انشاءالله اينچنين بود- را براي طرف مقابلتان شرح دهيد و به او بفهمانيد كه خاطرات شهدا را ثبت كردن،‌ ادامه راه شهداست. سعي كنيد اينرا بفهمانيد كه شما انگيزه مالي يا شهرت طلبي نداريد – انشاءالله اگر نداشتيد-

مصاحبه :

براي دريافتن چگونگي انجام مصاحبه بايد به منابع زياد موجود مراجعه كنيد. اين منابع را بخش كتابهايي كه برايتان مي نويسم خواهم آورد. اما چند نكته كوتاه :

- مكان مصاحبه را به عهده مصاحبه شونده بگذاريد.

 - سعي كنيد خيلي زود بااو صميمي شويد.

- تا شهيد را از قبل بطور نسبي نشناخته ايد، مصاحبه را شروع نكنيد. مصاحبه بدون مطالعه قبلي به جايي نخواهد رسيد.

- در صورتي كه خوب مطالعه كرده بوديد، اطلاعاتتان را به رخ طرف نكشيد و بيشتر گوش كنيد.

- براي مصاحبه با خانمها،‌ اولويت اينست كه يك خانم مصاحبه را انجام دهد. اگر هم اينكار ميسر نبود، همراه باخودتان يك خانم كه مي تواند همسر، مادر ، خواهر يا ... باشد راهمراه ببريد.

- براي ضبط كردن مصاحبه مي توانيد از دوربين فيلم برداري، ضبط ديجيتال، ضبط با نوار يا ... استفاده كنيد.

- سؤالاتتان بايد ريز، دقيق و گويا باشد. بدترين سؤال اينست كه به مصاحبه شونده بگوييد : «هرمطلبي در ارتباط با اين شهيد مي دانيد بفرمائيد!!!» بايد قدم به قدم و به شكل تاريخي از ابتداي تولد شهيد شروع كنيد. و به مراحل درس خواندن و كار كردن و جبهه رفتن و مرخصي آمدن و .... برسيد. با اطلاعاتتان طرف را يادي دهيد. مثلاً در پرونده شهيد تاريخهاي اعزام و مرخصي و حتي شهادت و نحوه شهادت و ... ذكر شده است. حتي مي توانيد عكسهاي شهيد را هنگام مصاحبه همراه داشته باشيد.

مراحل پس از مصاحبه :

بلافاصله پس از اتمام مصاحبه، نوار را پياده ، تايپ و ويراستاري اوليه كنيد و فايلهاي مكتوب را نگه داريد. اين فايلها ماده خامي است كه هركاري مي توانيد با آن انجام دهيد.

براي توليد آثار مكتوب مثل كتاب، مقاله و ... بايد از افرادي خبره اي كه فنون نويسندگي را بلدند استفاده كنيد. در اين آثار مي توانيد از مواد آرشيوي و اسناد و مداركي كه پيش از اين گرآوري كرده بوديد، استفاده كنيد.

 

ونكته آخر اينكه توجه كنيد با كاري سخت، طاقت فرسا و وقت گير مواجهيد. كه بجز توكل و استعانت از خداوند وائمه اطهار و روح مطهر شهدا، بايد پشتكارو صبر و شكيبايي را نيز سرلوحه كار قرار دهيد.

 و نكته آخر اينكه اين متن خلاصه ناچيزي است كه بايدآنرا با خواندن منابع مربوط به خبرنگاري تكميل نماييد.

نقد فیلم فتنه

بسم الله الرحمن الرحیم

اين مقاله قرار بود در يكي از ويژه نامه هاي يكي از مؤسسات فرهنگي اين شهر منتشر شود كه دير سفارش داده شد و آخر هم به چاپ نرسيد.

 

چشم گریان، چشم خندان

فتنه بیش از اینکه یک فیلم مستند باشد، تیزری تبلیغاتی است که با اشارات مستقیمش قصد دارد آب رفته را به جوی غرب باز گرداند و به همین دلیل و دلایل دیگری که خواهم گفت، رو به اشاراتی مستقیم و تند می آورد. شاید خیلی تندتر و مستقیمتر از آیات شیطانی. و البته اینبار قرآن است که مورد هجمه قرار می گیرد یعنی آخرین قله اسلام که معجزه رسول الله است. و بازهم این رویکرد دلایلی دارد که خواهم گفت. اما من فیلم فتنه را با دو چشم متفاوت دیدم. یک چشم گریان و یک چشم خندان و گمان می کنم حس همه بینندگان مسلمان فیلم اینچنین باشد.

چشم گریان

فیلم با صحنه دلخراش و تأثر انگیز پاره کردن صفحه ای از قرآن که فقط صدایش شنیده می شود به پایان می رسد. بعد از آن صدای کارگردان روی تصویر می آید که می گوید این صدای پاره کردن قرآن نبود، صدای پاره کردن صفحه ای از دفترچه یادداشتم است، اما اگر شما بخواهید می توانید قرآن را پاره کنید. و این یعنی بازی کردن با احساسات بیش از یک پنجم جمعیت جهان. و آن کاریکاتور مشمئز کننده ای که اینبار متحرک سازی شده و همسو بودن فیلمساز با آن موج دانمارکی – صهیونیستی را نشان می دهد. فیلم پر است از این صحنه های  تحریک آمیز بسیار تند و مشمئز کننده و به اين شكل، فتنه ملغمه ای از حوادث و اتفاقات غلط و زشت و تغيير شكل يافته که سعی می کند همه آنها را به اسلام نسبت دهد تا در این آب گل آلود، تشخیص حق از باطل برای علاقه مندان غربی اسلام سخت شده و آنان را دچار تزلزل کنند.

چشم خندان

معروف است، اگر می خواهی چیزی را بزرگ کنی، ناجوانمردانه به او حمله کن و "فتنه" حقیقتاً حمله ای ناجوانمردانه و همه جانبه است.در یکی از صحنه های فیلم، جدولی بر تصویر نقش می بندد که آمار گروندگان به اسلام در صدسال اخیر در هلند و اروپا را نمایش می دهد. در این آمار تعداد مسلمانان هلند در کمتر از صد سال حدود بیست هزار برابرشده است. یعنی اسلام چنین رشد و تأثیری در غرب داشته که دشمن را به اعتراف و حرکاتی چنین انتحاری واداشته است؟! کمی سر ذوق می آییم!

پس از آن فیلمساز به ارایه تیتر برخی روزنامه ها درباره اسلام می پردازد و با این که سعیش را در ارایه ضد اسلامی ترین مطالب به کار می گیرد، لکن باز هم نشانه هایی برای شادمانی در آن نمایان است. اما انتهای فیلم دیگر جای قهقهه است؛ سناتور- فیلمساز هلندی التماس می کند و حقیرانه خود را به آب و آتش می زند و اینچنین می نگارد که:

((مسلمانان شما را به اسلام می خوانند، اما اسلام راه مناسبی برای شما نیست!))

((دولت اصرار دارد که به اسلام احترام بگذارد!! اما اسلام به شما احترام نمی گذارد!))

((اسلام در حال قدرت گرفتن و تسلیم کردن است و سعی می کند بر تمدن غربی غلبه کرده و آن را نابود کند!))

((گرایش به اسلام را متوقف کنید!))

(( از آزادی دفاع کنید!))

((فتنه!))

اگر من تصمیم گیرنده بودم این فیلمساز را به جرم توهین به اسلام اعدام می کردم و بعدجهت خدمت بزرگش به اسلام ، هزینه کفن و دفنش را پرداخت می نمودم!!

چشم غضبناك

اما دولتمردان جهان اسلام – دولتمردان، ايران هم جزو اينها هستند -  زیاد ذوق زده نشوند! وقتی امام(ره) حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد، این روزها را می دید.او به خوبی می دانست گسترش روزافزون اسلام با فتنه انگیزی های بسیار روبرو خواهد بود؛ چون اسلام به وسط میدان آمده بود و مبارز می طلبید. اکنون اسلام هم باید خود را ثابت می کرد و هم قدم های جهانیش را سریع تر بر می داشت و هم دستور پیش از موعدی را برای مقابله با فتنه ها فراهم می نمود.

امام(ره) با این پیش بینی امروز به حقیقت پیوسته، در پیام تاریخی اش فرمود:

(( به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ شده است؛ همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود،شهید است ان شاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته))

و پس از ایجاد شبهه لغو اعدام در صورت توبه سلمان رشدی، در پیام دوم تأکید کردند:

(( این موضوع صد در صد تکذیب می گردد؛ سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان گردد بر هر مسلمان واجب است با جان و مال، تمامی هم خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند. اگر غیر مسلمان از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریع تر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را در قبال این عمل می خواهد به عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند.))

این حکم به همه مسلمانان که احتمالاً حکام کشورهای اسلامی هم جزو آنان هستند، واجب بود و هنوز هم هست.

آنچه امروزه هر از چندگاهی دیده می شود نتیجه وادادگی جهان اسلام است؛ ابتدا با حرکت هایی خفیف و همراه با ترس در ادبیات با آثاری کمرنگ تر از آیات شیطانی آستانه تحریک مسلمانان را محک زدند و در ادامه انتشار کاریکاتورهای دانمارکی و در کمتر از یکسال باز شدن راه توهین ها به آثار مستند و تلویزیونی، که در همه این موارد واکنش ها نسبت به آیات شیطانی خفیف تر و برای غربی ها وسوسه انگیزتر بود.

امید آنکه تا دامنه این توهین های عریان به هالیوود و آثار سینمایی، انیمیشن و بازی های رایانه ای کشیده نشده شاهد وحدت و انسجام و غیرت هر چه بیشتر امت اسلامی در دفاع از اعتقادات و ارزش های خویش باشیم.

 

نکات کتابی - شایستگی برلبه آتشفشان بودن - بيوتن رضا امیرخانی

بسم الله الرحمن الرحيم

شايستگي بر لبه آتشفشان بودن.

اين حس ناخود آگاه و از اواسط خواندن بيوتن به من دست داد. شباهتها و تفاوتهاي زيادي ديدم بين از كرخه تا راين حاتمي كيا و بيوتن كه يكي فيلمي نزديك به دفاع مقدس است و ديگري، رماني نزديك به سال 1400. ارميامعمر و سعيد از خيلي جهات شبيه همند. سعيد برآمده از جنگ است و ارميا نيز. سعيد به يكي از كشورهاي مهد تمدن غرب سفرمي كند و ارميا هم به آمريكا و هردو شايد به گونه اي ناخواسته تن به اين سفرمي دهند. سعيد مجروح است. شيميايي است و ارميا هم تركشي كوچك دركمردارد. سعيد در انتها به شهادت مي رسد و ارميا؟ اما اينها شباهتهاي ظاهري است و ممكن است با بعضي تفاوتها نقض شود. تفاوتهايي مثل متأهل بودن سعيد و مجرد بودن ارميا، يا بي پناه بودن ارميا در مقابل داشتن خواهر براي سعيد و... اما شباهت اين دو قصه، در لايه هاي عميقتر است. ياد نوشته شهيد آويني براي از كرخه تا راين مي افتم. نامه اي به دوست زمان جنگ. برادر بدان كه تو در دامنه آتشفشان منزل گزيده اي. اين آتشفشان فوران، دربيوتن و روحيات و حالات ارميا نيز ديده مي شود. ارميا گويي درخواب به كشور آمال و آرزوهاي خشي قدم مي گذارد وتا انتها از تونل زماني مي گذرد كه مكان قصه فقط محملي براي طي اين زمان است. اما بيوتن با اينكه يك رمان است و درآن فرصت براي شخصيت پردازي و بسط داستان بيشتر است، اما از اين جهت بسيار ضعيفتر از از كرخه تاراين است. مثلاًهدف از رفتن ارميا در داستان، به خوبي طرح نمي شود. ارميا براي كار رفته است؟براي ازدواج با آرميتا رفته است؟ يعني عشق آنقدر پرقدرت است؟ بستر اين عشق در وجود يك بچه بسيجي آرمانخواه كجاست؟ و چرا عاشق دختري دمدمي مزاج و غير مذهبي و به گونه اي سكولار مي شود؟ اما اگر مسأله ارميا عشق نيست، پس چه انگيزه ايست؟ او از خود فرار مي كند؟اَه... كليشه اي شد! فرضاً اين گمانه زني صحيح است. چرا به آمريكا فرار مي كند؟ كعبه آمال خشي ها لاس وگاس است، براي ارميا كه اينچنين نيست!

اما تفاوت عمده ايندو شخصيت در رمان و فيلم اينست كه سعيد منفعل و بي خاصيت نيست. اما ارميا ايگونه است. ارميا بيشتر يك ناظر بي طرف و بي خاصيت اتفاقات بيروني است و خيلي زود دربرابر اتفاقات كوتاه مي آيد. به ديسكو ريسكو مي رود، راننده جماعتي ثروتمند كه دوستشان ندارد مي شود، واكنشهايش در برابر آرميتا هم منفعلانه است. سعيد لااقل مي تواند كمي روسري خواهرش را جلو بكشد. اما ارميا تا آخراندرخم كوچه صحبت با آرميتا مي ماند و حتي جرأت سؤال كردن از اورا پيدا نمي كند. خلاصه اينكه ارميا از جنس شخصيتهاي آرماني و شناخته شده و ماندگار آثار هنري بچه هاي انقلاب نيست. او حتي از جنس خاص علي در من او نيست. اين انفعال باعث مي شود كه شخصيت پردازيهاي رمان، روي يك مدار مشخص حركت نكند. بعضي شخصيتها بسيار خوبند و از يك صورت مثالي به معني يا حتي شبه مصاديق بيروني مي رسند مثل عبدالغني، خشي،‌ سيلورمن وچند تاي ديگر. اما شخصيت پردازي دو نفر اصلي يعني ارميا و آرميتا اصلاً به دل نمي چسبد. خصوصاً آرميتا كه تاآخر از خواننده دورمي ماندو فقط امواجي ضعيف را منتقل مي كند. او براي چه عاشق ارميا شده است؟ پيشينه اش چيست؟ دليل علاقه اش به خشي چيست؟ اينكه او گاورنمنت من است. يا يك جمله كه تو چقدر باحالي خشي! اين مثلث رمانتيك را به خوبي شكل نمي دهد. آرميتا همچنين ابعاد عشقش معين نيست. دختري كه با يك زمينه فرهنگي متفاوت، عاشق جواني با تفاوتهاي بسيار مي شود،‌ طبيعتاً قدري تحت تأثير خلقيات و روحيات و آرمانهاي طرف مقابلش قرار مي گيرد اما همه عشق آرميتا در روسري كوچكش خلاصه مي شود كه برداشت خواننده بر تحميلي بودن و ترس از ارمياست.

اما باز هم به لبه آتشفشان باز گرديم. شايد اگر شهيد آويني بود، اميرخاني را هم برلبه آتشفشان مي ديد. او روي لبه باريك و حساسي حركت مي كند. چنين حركتي، فقط از عهده مردان بزرگ و آنها كه حاضرند خود را به درياي حوادث بزنند، برمي آيد. اما خواننده دوست ندارد، آن فولاد آبديده من او را نرم ببيند. البته من اعتقاد دارم هر هنرمندي، نقطه اوجي دارد كه آن نقطه اوج قبل و بعدي نيز دارد و لزوماً نبايد بهترين اثر يك هنرمند را آخرين اثرش دانست.من او واجد اين ويژگيها بود. البته ما بخيل نيستيم و اميدواريم امير خاني بتواند آن رمان راتكرار كند. اما سخت است.

من بعد از خواندن بيوتن، دائم به اين فكر مي كنم كه رمانهاي 20 سال بعد امير خاني - چون رمان نويسي بيشتر ازفيلمسازي طول مي كشد -  شبيه كداميك از فيلمهاي حاتمي كيا خواهد شد؟ يعني او هم قرار است از آژانس شيشه اي به بنام پدر برسد؟ دعا مي كنيم لااقل حلقه سبز ننويسد. اينرا بايد صبر كرد تازمان مشخص كند.

و در آخر اينكه، بيوتن و شخصيتش ارميا و به عبارت درستتر اميرخاني از جهاتي قابل احترامند. اول اينكه رماني كاملاً معنوي، اسلامي و در قسمتهايي انقلابي است و روح معنويت را مي توان از همه سلولهايش درك كرد. همچنين بيوتن از نظر ساختار داستان و به خصوص كاربرد طنز در يك رمان جدي و تلخ، نمونه اي بسيار خوب است. و بعدهم اينكه يك نويسنده براي ترسيم جامعه آمريكا به تحقيق اينترنتي و ديدن كانالهاي ماهواره اي اكتفا نكند و رنج سفري طولاني را براي نوشتن يك رمان بدوش كشد، پديده ايست كه فقط در بزرگاني مثل جلال آل احمد ديده بوديم. از اين جهت يعني آمريكا شناسي و درحقيقت دشمن شناسي، بيوتن يكي از آثار بي نظير ادب فارسيست. البته بايد منتظر سفرنامه آمريكاي امير خاني بود تا فارغ از كتك كاري ارميا و آرميتا و خشي ومياندار و جيسن و ... آمريكارا بهتر شناخت.