نقد فیلم

سم الله الرحمن الرحیم

سینمای تمسخر

اشاره : جمعه 26 مهر 1387 درجشنواره سینما حقیقت حقیقت حقیقت فیلمی با نام 444 روز به نمایش درآمد. فیلمی متشکل از چند مصاحبه با گروگانهای آمریکایی و دو نفر از دانشجویان پیرو خط امام. فیلمی که داعیه رابطه ایران و آمریکا داشت و با قلب واقعیات تاریخی قصد داشت آمریکائیها را تطهیر کند... این فیلم محصول صدا و سیمای جمهوری اسلامی، شبکه پرس تی وی است...
کارگردان فیلم 444 روز بی شک یا دیوانه است یا خائن و یا جاسوس اجنبی.... او کسی است که این فیلم خیانتبار را در مقابل مردم خود و برای آمریکائیها ساخته است. او با نادیده گرفتن جنایات استکبار جهانی در قرن اخیر و کشتارها و تجاوزها و....

کارگردان فیلم 444 روز نشان داد که چه خوب می توان فیلمی ساده، روان و تأثیر گذار ساخت. فیلمی متعادل که برشهای پینگ پونگیش به خوبی می تواند مفهوم جسارت آمیز فیلم را منتقل کند.فیلمی که می تواند داعیه دار صلح و گفتگوی تمدنها و روزنه خوبی برای رابطه ایران و آمریکا باشد. در این فیلم با یک آمریکایی بانمک مواجهیم که جزو گروگانهای سفارت آمریکا بوده  و.....
درمورد فیلم 444 روز چگونه می توان نوشت. با روش اول که متهم به خشونت گرا بودن و گروه فشار بودن شویم یا به گونه دوم مثل کبکی که سرش را زیر برف کرده متهم به همراهی با انفعال و عقب نشینی؟!!

ولی من فکر می کنم مسأله چیز دیگری است.

سالهاست که گونه ای جدید در سینمای ما متولد شده است که تولدش نامحسوس و مانند حرکت مورچه ای روی سنگی سیاه در شب است. من این طریقه فیلمسازی را ژانر تمسخر نام می گذارم. و تا جایی که دنبال کرده ام شیروانی جزو فیلمسازان صاحب سبک این جریان است. اما تمسخری که درمقابل نقد است و نه در عرض آن. نقد لوازم و ابزاری دارد. نقد باید منصفانه باشد و به قصد اصلاح نه برای ریشه کنی و خان براندازی. اما 444 روز این تمسخر را از همان ابتدا شروع می کند.
سکانسی که احمدی نژاد را به تمسخر می گیرید. نمایی که دانشجویان پیرو خط امام را بوسیله لیمبرت با یکی از هنرپیشه های فیلم فارسی مقایسه و به تمسخر می گیرید و دردناکتر اینکه با پزی صلح طلبانه و انسانی امام خمینی راهم مسخره میکنید. در نمایی لیمبرت گروگان سابق در حال قدم زدن است. به سمتی می پیچد و پشت به دوربین می کند. روی این نما سخنان امام دررابطه با آمریکا شنیده می شود و برای لحظاتی بطول می انجامد.

فیلم بقول فیلمساز مناظره ای از راه دور است. بین یکی ازگروگانها و ابراهیم اصغر زاده از طراحان حمله به لانه جاسوسی. بطوری که سخنان یکی با دیگری جواب داده می شود و این آخرین پز بی طرفانه فیلم است444 روز با حذف و مخدوش کردن بخش مهمی از تاریخ انقلاب آمریکائیها را به خوبی تطهیر می کند...

 گوشهایتان را بگیرید و چشمها را ببندید.

... انشاءالله این صدای بمبهای اتمی ژاپنیست که نیویورک را منفجرمی کند. این صدای بمبهای ناپالم ویتنامی هاست که جنگلهای کالیفرنیا را شخم می زند. این دکتر مصدق است که کودتایی علیه دولت دموکراتیک آمریکا سامان می دهد و این امام خمینی است که پس ازآن پادشاهی دیکتاتور را  درآمریکا روی کار می آورد. ما چقدر بدیم! که عده ای باغبان را که کارشان کشت گیلاس است، توی گلخانه مرکزی آمریکا درتهران گروگان گرفتیم و سیاهها و زنهایشان را آزاد نکردیم وحتی نگذاشتیم جشن کریسمس برپا کنند و غذاهای آمریکایی بپزند.  اصلاً این ما بودیم که به عراق سلاح دادیم و به سازمان مجاهدین مکان و موجودیت و کمکهای مالی... صبر کن ...  یک هواپیمای مسافربری آمریکایی می بینیم که در ساحل نیواورلئان توسط ناوچه پیکان هدف قرار می گیرد و 290 نفر مسافر غیر نظامی همراه با زنها و بچه ها در آن خاکستر می شوند. راستی به فرمانده ناوچه مدال شجاعت دادی؟  اینرا یادم رفت که ما باهواپیما به برج میلاد زدیم و بعد آمریکائیها را مقصر دانستیم و مکزیک و کانادا را اشغال کردیم. حال ایرادی ندارد همه اینها را جبران می کنیم. یک گروه فیلمسازی می فرستیم تا از دل همه آمریکائیها درآورد. سفید نمائیشان کند. قابلیتهای دو زبانه شان را نشان دهد. به به چه گیلاسهای قشنگی دارد باغشان. آن یکی را ببین. چه بانمک است. چه پرجنب و جوش دل هرایرانی برایش غش می کند. به خاطر همین با نمکی زن ایرانی گرفته است. چه خانواده گرمی دارند. مثل فیلمهایشان که نیست. پر از سکس و خشونت و مشروبات الکلی. قول می دهیم ایرانیها را هم پشیمان تصویر کنیم. هیچ صحبتی از شهیدانشان به میان نیاوریم. بودجه اش راهم لازم نیست سیا بدهد. خودمان کور می شویم واز بیت المال می دهیم.

آقای فیلمساز فقط یک تقاضا دارم. شما انقلابی نباش، حزب اللهی هم نباش، استکبار ستیزهم، آزاده هم. فقط آمریکایی نباش. بی طرفی بی دردسر ترین کارهاست.

نقدفیلم

بسم الله الرحمن الرحيم

روزگار حسرت

 اينقدر در اين سالها گفتيم و گفتند و مسؤولان تلويزيون شنيدند و بازهم روي همان نقاله تكرار دورزدند، خسته نشديم، ماپرروتر از اين حرفهاييم. و راز كار فرهنگي و آسيب شناسانه هم در تداوم و صبر است كه وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ«و شکيبايى کن، که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نخواهد کرد!» هود – 115 ماه رمضان امسال نيز حكايت نيم دهه اخير و سريالهاي به شدت فروكاسته امسال است.

بزنگاه

 بازهم مجموعه عطاران قابل تحملترازبقيه است. هرچند آدمهايش ابله، كاريكاتوري و روابطشان كودكانه باشد و هرچند برمنوال سياست هميشگي تلويزيون مخاطب را احمق فرض كند. در بزنگاه لااقل با آدمهايي سروكار داري كه هنوز قسمتي از شخصيت اجتماعيشان را حفظ كرده اند و هنوز از طبقه معطر جامعه جدا نشده اند.مهمترين ويژگي عطاران اينست كه باوجود داشتن ضعفهاي بسيار محتوايي، يا نتوانسته و يانخواسته پيچيدگيهاي فرم گرايانه سيروس مقدمي را وارد مجموعه هايش كند. اين خصوصيت به ساده شدن ظاهر اين مجموعه ها منجر شده كه اين سادگي قالب با سادگي و سهل انگاري محتوايي خوب جمع و جور مي شود. به همين دليل است كه تماشاگر بدون فشار عصبي و سيخ خوردنهاي معناگرايانه مي تواند روال همين قصه به شدت تكراري و كليشه شده را دنبال كند و يك ساعت دم كردن پس از افطار را به نوعي بگذراند.

 

روزحسرت

سيروس مقدم امسال يعني به تكرار افتادن و رج زدن در يك قالب و محتواي ثابت با شخصيتهايي متفاوت. باز همان طبقه اتو كشيده مرفهي كه از دين داري فقط ظاهر نيم بندشان معلوم است و رابطه هايشان آنچنان فانتزيك و غير قابل باور است كه 10 درصد قله مرفه جامعه نيز به سختي با آن ارتباط برقرار مي كنند. اينگونه آثار برخلاف نوع پيشين، به شدت از اجتماع و مردم گريزان است. حتي در صحنه اي وقتي قصه به ناپرهيزي مي افتد و هنرپيشه زنش را راهي مترو مي كند، باز هم خواب و خيال و كابوسهاي هميشگي، باعث كشيده شدن حصاري ناپيدا بين او و مردم مي شود و كج و معوج بودن و بدلي بودن شخصيت درارتباط با محيط اطراف توي ذوق مي زند. اين شيوه از مجموعه سازي به نظر انتخابي آگاهانه از طرف تلويزيونيها است و وجود و عدم وجود كارشناس مذهبي، (همشهري ما باشد يا نباشد) فرقي در صورت اصلي كار نمي كند. چون يا كارشناسان مذهبي اين مجموعه ها دين و مردمشان را خوب نمي شناسند و يا قالب تصوير را و با ظن قويتر هردو را.

 

مثل هيچ كس

با وجود قصه كليشه اي كه تماشاگر را ياد فيلم آوار مي انداخت، نوع روايت قصه خصوصاً از جهت ديالوگهاي روان و استفاده مناسب از مثلهاي فارسي، اين مجموعه را كمي متمايز ازآن دوتاي ديگر مي سازد. اما بازهم مشكل همان نگاههاي حداقلي و دست آويز قرار دادن گرههاي نخ نما شده و درگيريهاي شبه ملودراماتيك،‌ اين مجموعه را هم رها نكرده است. روابط پرسوز وگداز، لات بازي ولوطي منشي، حسادت و... كه مابه ازاي تصويريش كليشه اي ترآنست كه بداعتي ايجاد كند و دست آوردي جديد داشته باشد. شايد بهتر از اينرا در مجموعه پدرسالار شاهد بوديم. فقط اينجا جاي او با داداشي عوض شده بود.

نقد فيلم

بسم الله الرحمن الرحيم

سمفوني تقدس يك دفاع

اين مطلب در آخرين شماره مجله امتداد ـ شهريور1387 ـ به چاپ رسيد. البته با عنايت بچه هاي امتداد با يك تغيير كوچك در تيتر. البته تغييري كه خود مي تواند يك تيتر جديد باشد: « سمفوني تقدس يك نگاه »

خلاصه فيلم : مينا براي برگرداندن جسد شوهرش مصطفي كه 16 سال پيش به شهادت رسيده همراه با گونا زن كردعراقي به كردستان عراق سفر مي كند.گونا وديگر زنان كرد، درمقابل تفحص اجساد شهداي ايران دستمزد مي گيرند. و حالا گونا از محل دفن مصطفي باخبراست. مينا در طول مسير پي به اين واقعيت مي برد كه شوهرش ازقداست خاصي درميان اهالي كرد منطقه برخوردار است. سالها پيش كردها جسد او را سالم پيدا كرده اند و حالا اجازه بازگشت جسد را نمي دهند. مينا مظلومانه جسد شوهر را نثار مردم مظلومتر منطقه مي كند.

بعضي فيلمها آنقدر كامل و بي نقصند كه مي توان با يك اركستر- سمفوني مقايسه شان كرد. يك سمفوني كه همه اجزايش هماهنگ مي زند و درست در جاي خود قرار دارد. فرزند خاك هم يك سمفوني عميق و چند لايه است كه با يك بارديدن، نمي توان همه ارزشهايش را درك كرد. يك مجموعه لطيف و هنرمندانه و متعلق به گونه دفاع مقدس و متفاوت با همه آثاري كه تا بحال ديده بوديم. اين فيلم حاصل يك سفرطولاني و يك تحقيق بي نظيراست. آهنگر براي رسيدن به اين سوژه شگفت انگيز، سفري طولاني به بيشتر مناطق مرزنشين انجام داده است. حاصل اين تحقيق رسيدن به جزئياتي است كه تا بحال نظيرش را در آثار دفاع مقدس نديده بوديم. آهنگر با اين فيلم ثابت كرد كه هنوز هم فيلم ساختن و خوب ساختن براي جنگ امكان پذير است. البته با اين شرط كه تكاني به خود بدهي و حصارهاي هنر تهرانيزه را پشت سربگذاري و صادقانه به دل وقايع بروي.

سمفوني دفاع

خط اصلي داستان فيلم با صحنه شگفت انگيز بازبيني استخوانهاي شهدا در چادرمرزي جان مي گيرد. سكانسي كه عطر پيكرشهدا را مي توان از آن استشمام كرد. شگفت اينكه چنين صحنه اي از يك ماجراي واقعي اقتباس و با بهترين شكل ممكن بازسازي شده است. حس تكريم شهدا و بازماندگان آنها، در كنار درك و انتقال ارزشهاي معنوي دفاع مقدس همه در اين فصل فيلم رعايت شده، بدون اينكه تلخي حاكم برفضا، بي دليل تعديل شود، يا معنويات جنگ تحت تأثير زشتيهايش قراربگيرد و يا خشونتها جاي مهربانيها رابگيرد.  يعني واقعيترين شكل مواجهه با يكي از واقعيتهاي البته تلخ جنگ. آهنگر با اين سكانس نشان مي دهد كه در ادامه فيلم مي توانيم با اثري متعادل و پرمعنا مواجه باشيم.

معني گرايي غير سكولار

آهنگردر جلسه پرسش و پاسخ فيلم درجشنواره فجر گفت : «اين فيلم مثل يك لبه تيغ بود. من مي توانستم قصه را به سمت معنا گرايي ببرم  و مثلاً نماهاي كوهستان را مه آلود بگيريم، ‌اما من همه چيز را واقعي ديدم. بدور از غلو وشعار دادن.» اين نكته كه بيشتر محتوي ساز است تا قالب ساز، مي توانست چشم اسفنديار فيلم باشد. اما همان تحقيق پيگيرانه و طولاني باعث شد كه فيلم وارد موج معناگرايي سكولار اين سالهاي سينما نشود. در همين جشنواره شاهد فيلمايي از گونه هاي مختلف سينمايي و حتي جنگي با همان فضاهاي مه آلود و اصطلاحاً راز آلود بوديم. اما فرزند خاك تا انتها نسبتش را با واقعيت و معنويت خاص دفاع مقدس، با ظاهري ساده و بدون آلايش حفظ مي كندو حتي در حسي ترين فصلها ( صحنه وداع مينا با مصطفي) سادگي را بجاي پيچيدگي انتخاب مي كند. حتي فيلمساز براي رسيدن به اين شكل روايت، به مقبره مصطفي نزديك نمي شود و تماشاگر و مينا را در خوف و رجا نگه مي دارد. شايد به همين دليل است كه صحنه تولد نوزاد گونا كه بارها مشابهش را در فيلمهاي ديگر ديده بوديم، اينجا بدون شعار و بسيار منطقي جلوه مي كند و حس هديه مصطفاي جديد از طرف خداوند بطور كامل به تماشاگر منتقل مي شود.

هم گرايي ديني

فرزند خاك در سال انسجام اسلامي ساخته شود يا نه، يكي از بهترين آثار وحدت گرايانه تمام سالهاي سينماي ايران است. در تمام فيلم شيعه و سني چنان در هم تنيده شده اند كه يك پيكره واحد واقعي را تشكيل مي دهند. مينا شيعه است و دركنارش گونا اهل تسنن است. مصطفي شيعه است اما تبديل به يكي از مقدسات اهل تسنن منطقه شده است و چقدرآن ماموستاي كرد اهل تسنن، ‌شريف و ديندار است. نقطه اوج اين نگاه آنجاست كه كارگردان نقطه افتراق اين پيكره واحد را به خوبي شناسايي و تصوير مي كند. در يكي از صحنه ها، گروهي وهابي قصد تخريب مزارهاي منطقه را دارندكه يكي از اين مزارها، مقبره مصطفي است. واكنشهاي اهالي كرد منطقه نسبت به اين گروه، به بهترين شكل مرزهاي عقيدتي اهل سنت و وهابيت را درمي نوردد. به گمان من اين فيلم با اين نگاه، قابليت نمايش درهمه كشورهاي جهان اسلام را دارد.

هم نوايي منطقه اي

سالها از پايان جنگ ايران و عراق و چند سالي ازاشغال عراق مي گذرد و تحليل رابطه ايران وعراق در سطح دولتها و خصوصاَ ملتها هنوز هم يكي از موضوعات جذاب در ميان آثار هنري است. از آثاري منفعل و تحقير گرايانه مانند اتوبوس شب تا آثاري كه هنوز ملت عراق و دولت عراق را دشمن مي دانند. اما فرزند خاك راهي ميانه انتخاب مي كند. فيلم وارد فضاهاي سياسي و دولتي نمي شود و حتي با ريزبيني خاصي وارد حيطه زبان عربي و فارسي نيز نمي شود. عراقيهاي فيلم همه كرد زبانند و اشتراكشان با كردزبانان ايران بيش از آنست كه مرزي قراردادي، بتواند باعث جدايي آنها شود. اين نزديكي و پيوستگي آنچنان است كه زنان كرد عراقي براي ايرانيها تبديل به سفيراني آسماني مي شوند كه هرلحظه خبري از عزيزي با خود دارند. در انتهاي فيلم مينا مصطفايش را درميان كردهاي عراقي پيدا مي كند و خداوند هديه اش را از ميان عراقيها به او مي دهد.

هرهنرمندي به قول شهيد آويني شب قدري دارد و نقطه اوجي. كه اصولاً نبايد بيش از يكبار اتفاق بيفتد. و اين فيلم براي آقاي آهنگر مي تواند يك نقطه اوج باشد. اوجي كم نقص از نظر قالب و محتوي و يك بلوغ محتوايي و فني.  اميدواريم ايشان بتوانند آثاري اينچنين را دوباره تكرار كنند ولي بسيار سخت است. 

 

 

 

تاريخ تحليلي

بسم الله الرحمن الرحيم

صحيفه سجاديه از نگاه شهيد صدر

شهيد سيد محمد باقر صدر مرجع بزرگ و انقلابي شيعه بود كه با فرمان صدام به شهادت رسيد. اين شهيد بزرگوار از بنيانگذاران روشنفكري ديني در حوزه هاي علميه ويكي از اميدهاي جهان تشيع به شمارمي رفت. شهيد صدر بجز شخصيت يك مرجع شيعه، محققي توانمند و دانشمندي بزرگ بود. كتاب اقتصادنا ي او هنوز هم بي بديلترين كتاب در زمينه اقتصاد اسلامي است. شهيد صدر در متني كوتاه كه مي توان آنرا مقدمه اي بر صحيفه سجاديه به حساب آورد به تحليل شرايط اجتماعي – سياسي زمانه امام علي ابن الحسين مي پردازد و ابعاد متفاوتي از دوران را عيان مي كند. اين متن از ويژگيهاي خاصي برخوردار است.

1- شهيد صدر اين متن را نه فقط براي شيعيان و يا حتي اهل تسنن، بلكه براي همه انسانهاي حق طلب و جستجوگر نوشته است. هرچند متن از چنان انسجامي برخوردار است كه براي مسلمانان از همه فرق نيز قابل استفاده است.

2- اين مرجع روشنفكر شيعه بدون ابراز هيچ تعصبي نسبت به شيعه و حتي ائمه شيعه متن را برپايه ادله محكم تاريخي نگاشته است. بنابراين جملات او خالي از هرگونه اغراق، غلو، تعصب، تحقير و يا تحريك مذاهب اسلامي و يا اديان ديگر است براي رسيدن به چنين شيوه اي،  شهيد بيشتر به جنبه هاي ايجابي زندگي و خصوصيات امام زن العابدين پرداخته است. اين متن را مي توان مطلبي وحدت گرايانه در عين تبليغ براي تشيع دانست.

3- نگارنده براي نشان دادن ويژگيهاي صحيفه سجاديه، نگاهي به تاريخ اسلام و بستر زماني – مكاني زندگي امام علي ابن الحسين  انداخته، اما اين نگاه بيش از آنكه تاريخ نگاري صرف باشد، نگاهي تحليلي به تاريخ اسلام است. با چنين نگاهي، بجز جنبه هاي تاريخي، بسترهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي زندگي يكي ازائمه شيعه در متني كوتاه به خوبي عيان مي شود.

4- تكيه شهيد صدر برمنابع اهل تسنن در عين اينكه تبحر و تسلط اورا براين منابع نشان مي دهد، باعث استحكام بيشتر متن و سنديت محكمتر متن در ميان غير شيعه مي شود.

5- آسيب شناسي شهيد صدر از تحولات و زمانه امام زين العابدين و اشارات موشكافانه اش به دو مشكل اساسي مسلمانان در آن دوران، نشان از تسلطي شگرف به تاريخ اسلام و روحي عدالتخواه و ظلم ستيز دارد. شيوه اي كه در دوران معاصر نظيرش را در آثار علامه محمد رضا حكيمي ديده بوديم.

6- نگاه شهيد صدر به امام سجاد با آنچيزي كه غالباً در مناسبتها از اين امام بزرگوار ديده بوديم، تفاوت ماهوي دارد. براي ما كه هميشه عادت داريم امامانمان را از دريچه نگاه مداحها ببينيم، زين العابدين، امامي هميشه بيمار و هميشه در حال نماز و دعاست. اما شهيد صدر مارا با زاويه اي حقيقي از زندگي امامي روشن مي كند كه بنيانگذار فقه شيعه و شروع كننده جلسات درسي شيعه است. امامي كه روح سلحشوريش، باعث همراه شدن هزار سوار با او مي شود. امامي كه دعاهايش راهم در جمع مسلمانان و نه در خلوت تنهايي خود، خوانده است.

 

متن كامل مطلب شهيد صدر را در بخش ادامه مطلب بخوانيد.

ادامه نوشته

شروع دوباره

بسم الله الرحمن الرحيم

پس از دو ماه سلام، به دو دليل نتوانستم دراين مدت وبلاگ را بروز كنم. يكي مشغله زياد دو فيلم مستندي بود كه درحال ساخت بوديم. ودليل دوم .... بي خيال همين يكي كافي است. سعي مي كنم هر هفته يا نهايت ده روز درخدمت باشم. اين آيه را كه يك سال پيش در شروع كار زمبور برايتان نوشتم، تكرار مي كنم.التماس دعا

بسم الله الرحمن الرحيم

تلک الدار الآخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً في الارض ولا فسادا والعاقبه للمتقين. «قصص 83»