سومين جشنواره سينما حقيقت، اين روزها درجريان است. اين مطلب، مروری کوتاه به دو دوره پيشين اين جشنواره است.
صورت بندي بسيار ساده و شايد ناکامل دودوره پيشين جشنواره سينما حقيقت را مي توان به اين شکل محتوايي ديد :
1- مستندهايي منتقد نما و پرنيش وکنايه که بويي ازاصلاح ازآنها به مشام نمي رسد. آثاري که بجاي جراحي، مسموم مي کنند و برآيندشان فضايي غبارآلود و پرتناقض است. شاخصه اين آثار 444 روز بود که نسخه خنثايش ازپرس تي وي پخش شده و نسخه ضد انقلابيش درجشنواره سينما حقيقت. رئيس جمهور مير قنبر، تهران انارندارد، پرو آخر، طلب خير،مجسمههای تهران، درخيابانهاي ناتمام و ... ازديگر آثاراين صورتند.
2- مستندهاي زرد. يا فيلم فارسي هاي سينماي مستند. آثاري که سخيف ترين غرايض بشري را هدف قرار مي دهند. هفت فيلمساز زن نابينا به تهيه کنندگي کارگردان 444 روز، ازشاخصترين آثار اين دسته اند.
3- آثار استثناگرا. مستندهايي که آداب و رسوم و اتفاقاتي استثنايي و منحصر به فرد و البته دين زدايي شده را به تصوير مي کشند. دراين گروه، آثاري که عقايد و آداب و رسوم و متون زرتشتيان رابه شکلهاي گوناگون به تصويرمي کشند، شاخه اي مهمند. درخت پارسيک ووايو(فيلم نمايش داده شده امروز) جزء اين گروهند. اين درحالي است که آثارکمتر پذيرفته شده با محتواي ديني و انقلاب اسلامي،کم وبه حاشيه رفته اند.
به نظر مي رسد؛ اين صورت بندي کاريکاتوري که ادعاي سينما حقيقت و جشنواره بين المللي سينماي مستند ايران را هم دارد، نشأت گرفته ازتوهم روشنفکري و بيمار همه سالهاي سينماي پس ازانقلاب است که بخشي ازبدنه سينماي ايران را ازجامعه جدا کرده و آثارشان رابه کنج سالنهاي خاص و با تأثيري حداقلي رانده است. به همين دليل است که امسال نبايد فکر کنيم با تحريم جشنواره چيزي را ازدست داده ايم. چون دودوره قبل بيش ازآنکه با آيينه ای تمام نما ازسينمای مستند ايران روبرو شويم، با جشنواره توليدات مرکز گسترش به اضافه آثاری بيشتر خنثی و چند نمک نه چندان شوردینی مواجه بوده ايم. اميدواريم با تغيير مديران سينمايي و شايد تغيير مديريت مرکز گسترش، شاهد مستندهاي به واقع دينی و ايرانی و انقلابی باشيم.
+ نوشته شده در شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۸ ساعت 17:3 توسط محمد مهدی خالقی
|
اين
مطلب درويژه نامه جشنواره فيلم فجر 1378 مجله راه به چاپ رسيد. ازميان فيلمهاي نام
برده شده دراين مطلب، دوفيلم خوب كودك و فرشته و به كبودي ياس، هنوز اكران نشده
اند.
خانواده،
نماينده جامعه
اشاره :
سينماي ايران سي سالگي انقلاب اسلامي را با زايش لاك پشتهاي قشمي آقاي
ابوالحسن داوودي جشن گرفت.
اما... خانواده درهمه دوره هاي تاريخي غرب و سينما دستمايه تهاجم زر و
زورمداران، براي تسخير فرهنگي ارزشها، نهادها و فرهنگهاي مختلف بوده است. نتيجه
اين تهاجم، سست شدن نهاد خانواده و نفوذ روز افزون فرهنگ غرب بوده است. البته اين
منظومه گفتماني دامن غرب را نيز پاك نگذارده و فساد اخلاقي، از ميان رفتن نهاد
خانواده، رشد منفي جمعيت، ناگذير بودن مهاجر پذيري، كودكان بدون والدين و ... به
ارمغان آورده است.
عشق :
عشق، علاقه، محبت و مفاهيمي از اين دست لازمه شروع زندگي
هرخانواده و از آشناترين مفاهيم براي همه گونه هاي سينمايي بوده است. اين مفهوم درادوار
مختلف وفقط درآثار معدودي چه در ادبيات وچه سينما ذيل گفتمان انقلاب اسلامي قرار
گرفته است. از حضور كم رمق درفيلمهايي مثل آژانس شيشه اي تا فيلمي مثل باران. اما
هنوز، اين واژه دستمايه فيلمفارسي ها و آثار روشنفكري سينماي ايران است. از فيلم
بيضايي تا مي زاك - شاهكارهمه ادوار سينماي ايران و شايد جهان - سرنوشت اين مفهوم درجشنواره امسال شايد با تكثري
بيشتر نسبت به سالهاي ديگر روبرو بود. اما اين تكثر به قيمت گذشتن از خطهاي قرمز و
كمرنگ شدن ضابطه هايي بود كه بسيار كمرنگترشان در سالهاي نه چندان دور، باعث مميزي
يك فيلم مي شد.
وقتي همه خوابيم به
عشق زني شوهر مرده و يك زنداني متهم به قتل مي پردازد. رابطه اي كه درلابلاي قصه
پيچيده اش، خيانت به شوهر به خاطر شوهر، يا همان فحشاي مالي گنجانده شده است. سوپر
استار اما رابطه اي نه چندان عاشقانه را به تصوير مي كشد. رابطه يك ستاره سينما با
دختر نوجواني كه درادامه معلوم مي شود دخترش است. گرچه سرانجام اين رابطه به نحوي
ختم به خيرشده و مشخص مي شود كه فرشته خود را بجاي دختركوروش جازده است. اما حتي
فكر و طرح رابطه پدر با دخترش، رويكردي متفاوت دركارنامه فمينيستي خانم ميلاني
است. نمايش عجيب و غريب رابطه هاي عاشقانه د رسينماي ايران كه شايد عقده سالهاي گذشته
و تصميمات سليقه اي مديران است، درزادبوم بازهم پررنگتر مي شود. سارا پس از عدم
مؤفقيت در سقط جنين، داخل اتاق خواب، روي تخت براي مادرش تعريف مي كند. « شوهرمو
با دختر خالت توي تختخوابمون پيدا كردم» و اين جمله را چند بار با تأكيد و مكرر
بيان مي كند. همچنين فيلم مشکل تماس بدنی بدون لباس در سینمای ايران را حل مي كند.
تيموريان كه همسر واقعي آقاي رايگان است، درفيلم او را در حمام مي شويد و درصحنه
هاي ديگر به راحتي با او تماس بدني برقرارمي كند. فقط این جمله را بايد به تیتراژ
فیلم اضافه کرد : «تماشاگران محترم٬ بازیگران نقش بیژن و مریم در زندگی واقعیشان
زن و شوهرند».
مفهوم عشق دراثري مانند حيران به نقطه ثقل و عامل
پيشبرد قصه تبديل مي شود. حيران جوان دانشجوي افغاني، عاشق ماهي دختر روستايي ساده
دلي مي شود. اما اين عشق مانند قصه هاي اساطيري ديري نمي پايد و خيلي سريع و در
اواسط فيلم به ازدواج و بچه دار شدن مي انجامد. نوع استفاده از اين مفهوم درحيران
بسيار نزديك به تم آشناي فيلمهاي فارسي است. عشق، ازدواج و فراق به اضافه كمي سوز
و آه و اشك وگداز... اما امشب شب مهتابه مفهوم متفاوتي از عشق را مطرح مي كند. عشق
پدري در حال مرگ به پسري كه هنوزدنيا نيامده است. اين تم كه به خوبي نيز پرداخت
نشده، تنها نكته مثبت فيلمي است كه اجزاء سطحيش اجازه بروز اين مفهوم نادر در
سينماي ايران را نمي دهد. نمونه آمريكايي اين فيلم راكه سالها پيش ديده بودم – و
الآن نامش را بياد ندارم – بسيار بهتر از اين توانسته بود عشق پدر و پسر را در
قالبي طنز به تصوير كشد. شبانه روز اما فيلم عشقهاي كثيف، بدون پشتوانه و بي
انتهاست. چند عاشق و معشوق به دليل خيانت، بيماري يا جبر زمانه به عشقشان نمي
رسند. اين سوژه با تفاوتي مختصردردوزخ، برزخ، بهشت و هفت و پنج دقيقه نيز تكرار مي
شود. با اين تفاوت كه در آخري سرنوشت ازدواج و عشق و... به كثيفترين شكل ممكن يعني
خودكشي هرسه زن اصلي فيلم منجر مي شود. آقاي عسكرپور را طوري جو گرفته است، كه
علاوه بر نوشتن و پرداخت فيلمنامه اي كاملاً غربي، لوكيشن پاريس راهم انتخاب كرده
است. فقط جاي اين سؤال باقي مي ماند كه چرا اين فيلم آمريكايي يا اروپايي بايد با
بودجه بيت المال جمهوري اسلامي ساخته شود؟!!
از ديگر مفاهيم
عشقي طرح شده دربسياري از فيلمهاي امسال، عشق به زنان شوهردار است كه در طاووسهاي
بي پر، شبانه روز وچند فيلم ديگر وجود دارد. شريفترين و مقدسترين قصه عاشقانه
امسال سينمايي ايران عشق خواهر و برادر در كودك و فرشته است. فرشته با عشقي خواهرانه
و رفتاري زينب گونه در خرمشهر مي ماند تا برادرش را يك بار ديگر ببيند. او سفيري
براي انتقال شناسنامه ها و وصيت نامه هاي شهيدان و به تصوير كشيدن قصه روزهاي
مقاومت مردمي خرمشهر است. اما برادر درنماي انتهايي فيلم شهيد مي شود و اين عشق نه
تنها بي سرانجام نمي ماند، بلكه به سرنوشتي متعالي و فراتر از عشقهاي زميني متصل
مي شود.
ازدواج
:
تصوير سازي سنت و
مراسم ازدواج درسينماي ايران هميشه متأثر از فضاي لخت، تحقيق نشده و كليشه اي
تلويزيون بوده است. دامادي كه همراه با پدر و مادرش به خواستگاري مي رود و درهمان
جلسه، صحبتهايي انجام مي دهد و به خاطر رعايت ايجاز دربيان!!! درچند لحظه ازدواج
مي كند. درصورتي كه واقعيات جامعه بسيار متفاوت ازاين كليشه هاست. هرشهر و قوم و
نژادي، سنتهاي خاص خود رادارندو هرطبقه اجتماعي – از منظر پايبندي به سنتهاي ملي و
ديني – رفتار خاص خود. حتي ممكن است دريك شهر يايك منطقه، رسوم متفاوتي براي انجام
مراسم ازدواج دارند. چنانكه درخانواده هاي مذهبي، حضور داماد درجلسات ابتدايي
خواستگاري ومجالس مختلطي كه عروس را ميان
مردها قرار مي دهد مرسوم نيست.
درميان فيلمهاي امسال،
آثار كمي بطور مستقيم به مراسم ازدواج پرداختند. داستان بيست دريك تالار عروسي مي
گذرد و روند قصه به شكلي پيش مي رود كه آخرين مجلس، عروسي دو كارگر تالاراست.
مراسمي كه مانند بيشتر عروسيهاي شهري، مختلط است. سادگي شكلي عروسي بجز بيست،
درحيران نيز وجوددارد. تصوير يك مراسم عروسي درغربت كه با حداقلها انجام مي شود.
درست عكس اين فضا درسكانس آغازين فيلم بي پولي ديده مي شود. يك عروسي بسيارمجلل كه
ياد عروسيهاي سريالهاي تلويزيوني رازنده مي كند. يك عروسي باز هم مختلط، درخانه اي
مجلل و همراه با يك عروس كشاني پر سر و صدا. اما درجشنواره امسال شاهد يك عروسي حزب
اللهي هم بوديم. دريكي از سكانسهاي به كبودي ياس ازدواج ساده يكي از همرزمان شهيد
برونسي به زيبايي تصوير مي شود. ازدواجي كه برخلاف سادگي ازدواجهاي ديگر فيلمها،
خالي از معنويت نيست. عروس براي ازدواج شرط كرده كه همسرش به جبهه نرود. شهيد
برونسي براي حل اين مشكل به اتاق عقد مي آيد و به عروس مي گويد. اگر شما آن دنيا
جواب حضرت زهرا را مي دهي، حامد به جبهه نمي رود. اين سكانس ازنظر فني نيز داراي
فراز و فرود و كشش مناسبي است.
خانواده
:
خانواده بعنوان
مهمترين و ابتدايي ترين نهاد جوامع، مفهومي است كه ناگزير از طرح دربيشتر فيلمهاي
جشنواره است. اما تفاوتهاي محتوايي پرداختن به خانواده درفيامهاي ايراني بسيار
زياد است. وقتي همه خواب بوديم و سوپر استار رابايد دو فيلم بدون خانواده به حساب
آورد. خانواده دراين دوفيلم مردان و زناني
جدا ازهم و با گسست حداكثري هستند. شكلي كه بيشتر به رويكرد خانواده درغرب شبيه
است تاجامعه مذهبي و متفاوت ايران. كوروش ستاره سينما خانواده را به رسميت نمي
شناسد و زندگيش را با زنان و دختران هرجايي، الكل، قمار و ... مي گذراند. او مثل
يك هنرپيشه هاليوودي درپايتخت جمهوري اسلامي زندگي مي كند. همه خواب بوديم اما
قدمي به جلوست و چكامه را درقالب زني كه خانواده اش را دريك تصادف از دست داده نشان مي
دهد. واكنش چكامه به اين شرايط بي شباهت به رفتار كوروش نيست. او بدون فكر به
استمرار زندگي و شايد تشكيل خانواده اي جديد، از همان ابتدا درپي خودكشي است و
همين موضوع، چارچوب قصه را تشكيل مي دهد. بجز ايندو، با تعداد زيادي از فيلمهاي
شهري مواجهيم كه بستر شكل گيري قصه شان مشكلات خانوادگي است. اما هرفيلم اين
مشكلات را با ظن خود ديده است. بيست خانواده اي ازطبقه پايين را به تصويرمي كشد كه
مهمترين مشكلشان مسائل مالي است. خانواده اي كه از حداقلهاي زندگي يعني خانه اي
براي زندگي محرومند. اين پرداخت به مشكلات مالي در بي پولي به عنصر اساسي فيلم
تبديل مي شود. خانواده اي مرفه با از دست دادن شغل مرد، روبه ورشكستگي مي روند.
گفتمان حاكم بر بي پولي مانند درباره الي برمناسبات قشري خاص و سرخوش استوار است.
به همين دليل مراتب پيشبرد قصه به شكلي انتزاعي و فانتزي درآمده و سؤالاتي پي درپي
درباره باور پذيري قصه به ذهن مي آيد. ايرج چرا مَؤفق به كارپيدا كردن نمي شود؟چرا
فردي با درآمد او هيچ پس اندازي ندارد؟ چرا بطور موقت با ماشينش مسافركشي نمي كند؟
و... اين شخصيت پردازي خانوادگي و شكل مناسبات باعث مي شود كه كارگردان در اين
كلاف دنيايي، جايي براي صبر، توكل،ايثار، صداقت و ... پيدا نكند و تنها صحنه كمي
تا قسمتي معنوي فيلم كه كنار صندوق صدقه اتفاق مي افتد، به شدت شعاري باشد. يكي
ديگر از نكات جالب توجه عدم طرح مشكلات خانوادگي مستضعفين و هدف گيري فيلمها به
سمت طبقات مرفه است درزادبوم،ترديد، چهره به چهره و امشب شب مهتابه و شايد چند
فيلم ديگر با طبقاتي مرفه يعني همان 5 درصد قله جامعه مواجهيم. اين نسبت درجامعه
ايران مي تواند دو دليل داشته باشد. يا كارگردانان و سياست گذاران سينمايي كشور
خود جزو همان 5 درصدند و يا جذابيتهاي سينمايي ما بيشتر وام گرفته از جوامع صنعتي
و پر زرق و برق غربيست كه جسارت حضور درميان مردم عادي جامعه را از ما مي گيرد.
اگرهم طبقات متوسط جامعه هدف قرار مي گيرند، دغدغه هايي كسل كننده، روشنفكرانه و
غير واقعي دستمايه طرح قصه قرار گرفته و مشكلات بدون موشكافي دقيق،فقط طرح مي شوند. دوزخ، برزخ، بهشت برشي از
زندگي كارمندي است كه نديده، عاشق نويسنده يك نامه ناشناس مي شود. دراپيزود
انتهايي اين فيلم، همه دغدغه همسر يك نقاش اينست كه بجاي سنگ قبر روي مزار شوهرش
آينه اي بگذارد. اين رويكرد در نسبت اجتماع – خانواده به گونه ايست كه به سبب
انتزاعي بودن و دور بودن از فضاي واقعي جامعه، كمتر همدردي وهمذات پنداري مخاطب را
برمي انگيزد.
نوع ديگري از نگاه به
خانواده، ترسيم خانواده هايي است كه يا خوشبختند و يا با وجود مشكلات ازعهده حل آن
برمي آيند و درخلأ رها نمي شوند و دست به واكنشهايي مثل خودكشي نمي زنند. اين طيف
فيلمهاي زيادي را دربرنمي گيرد. زماني براي دوست داشتن، مشكلات يك خانواده معلول
را طرح مي كند. خانواده اي كه درانتها بابك را همراه با معلول بودنش مي پذيرند. درپاي
پياده، خانواده اي متفاوت را مي بينيم. سه نسل، پدر بزرگ، پدر و پسر باهم زندگي مي
كنند. دو نفر همسرانشان را از دست داده اند وجعفر سالهاست مؤفق به ازدواج نشده
است. درانتهاي فيلم و بعد از اينكه جعفر مانند پدربار نگهداري از دو نفر ديگر را
بعهده مي گيرد، مؤفق به ازدواج نيز مي شود. اما امشب شب مهتابه از اين نظر يك
استثنا درميان ديگر آثار مشابه است. فيلم قصه اي دارد كه بهترين شرايط براي
سياهنمايي و شكوائيه خواني رادارد. اما قصه سمتي واقعي ترانتخاب مي كند. اميد به
تداوم زندگي با ايجاد رابطه اي متفاوت بين پدر و پسري كه هنوز به دنيا نيامده است.
به اين شكل با مرگ پيام درسكانس انتهايي، رابطه خانوادگي قطع نمي شودو مي توان
فيلم را جزو آثار با انتهاي خوش توصيف كرد.
طرح مسأله خانواده درسه
فيلم امسال را مي توان نزديك به معيارهاي ديني و انقلاب اسلامي دانست. يك وجب
ازآسمان بستر داستاني و بيشتر شخصيتهايش را از مستضعفين انتخاب كرده است.
مستضعفيني كه با وجود قصه تخيلي و شبه فانتزي فيلم بسيار ديني و واقعي اند. نكته
مهم ديگر اينست كه يك وجب از آسمان تنها فيلمي است كه دست به يك نگاه مقايسه اي
بين فقر و غنا و استضعاف و استكبار زده است. خريدو فروش يك قطعه از آسمان و واكنش
فقرا و خرپولها- به قول محسن پسر بچه فيلم – نسبت به اين موقعيت و آن صحنه
ماندگاركه تازه به دوران رسيده فيلم به جماعت ثروتمند مي گويد : «آقايون و خانمها،
اينجا بالا شهر آسمونه و اونجا پايين شهرش...» البته قصه تخيلي فيلم با اينكه
دزشعاري بودن فيلم را پايين آورده اما ثابت مي كند كه با گذشت 30 سال از انقلاب
اسلامي، فضاي هنري كشور به پختگي پرداخت موضوعاتي اينچنين كه جزو ذات انقلاب و
گفتمان رهبران آنست نرسيده است. كودك و فرشته نيز با انتخاب جزئي از يك خانواده
ايراني، رابطه خواهر و برادري را دستمايه روايت يك قصه تاريخي قرار داده است. قصه
اي كه نشانه هاي هويت ملي و ديني درفضايي بسيار واقعي درآن به چشم مي خورد. شايد
واقعي ترين خانواده ايراني امسال درفيلم به كبودي ياس تصوير شده باشد. خانواده
شلوغ و مستضعف شهيد برونسي، نماينده مردم پايبند به انقلاب اسلامي دردهه شصت
هستند. تصوير اين خلوص و صبر درخانواده يكي از سرداران دوران دفاع مقدس، كه از
سردار بودن فقط عنوان پس از شهادت را همراه دارد، كاري است كه فيلم به خوبي از
عهده آن برآمده است. خانواده ديگري كه دربه كبودي ياس وجود دارد، نمونه اي از تحول
درچرخه انقلاب اسلامي است. دراين خانواده يك مادر شهيد در برزخ ميان شهادت فرزند
وقبولاندن اين شهادت به پدر تازه اززندان آزاد شده اش قرار دارد. ستارهمچنين يكي
از بهترين شاهدهاي سينمايي براي نقل زندگي يك شخصت واقعي است.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۸ ساعت 5:39 توسط محمد مهدی خالقی
|
پسرم روح الله، متولد
دهه فجر 1383 است و الآن 4سال و هفت ماه و نيمه است. با دوستاني كه حالا بيشترشان
فرزند دارند، صحبت ازتجربه هاي تربيتي كودك بود. ديدم اگر همه، تجربه هايشان را
براي يكديگر به اشتراك بگذارند، مي توان آموزه هاي منابع تربيتي مختلف را عملياتي
كرد.
منظومه
فكري : مهمترين عامل تربيتي كودك، منظومه فكري
خانواده است. عقايد و جهان بيني پدر و مادر و پدربزرگها و مادر بزرگها و عمه ها و
داييها – روح الله عمو و خاله ندارد – و درمرحله بعد معلّم. مجموعه اينها،
فكررفتاري كودك را شكل مي دهد. دريك
خانواده مذهبي با رفتارهايي متعادل و بدور ازتحجر و عقده آفريني، ساختاربندي ذهني
كودك نيز به سمت مذهبي شدن، انقلابي شدن يا هرتفكر ديگري خواهدرفت.
نمونه :روح الله با مادرش به آزمون تست
هوش يكي از مؤسسات مي رود. مجموعه اي ازسؤالات را روي چند برگه مي دهند. مادرها
سؤالات را براي كودكان مي خوانند و كودك جواب مي دهد. يكي ازسؤالاها به اين صورت
بوده كه اين كلمات را براي كودك بخوانيد و اولين كلمه اي كه گفت بنويسيد. مي رسند
به كلمه سگ. روح الله به محض اينكه كلمه سگ رامي شنود؛ مي گويد:سگ نجس است!! درحالي
كه بچه هاي بالا شهري كنارشان، كلماتي آشنا مي گفته اند. پاپي، هاپو، آبي(نام
برنامه محبوب بچه ها كه روح الله هم دوستش دارد) و...
رفتار
بجاي گفتار : كودك بيش ازاينكه با امرو نهي و دستور
كاري انجام دهد، با ايجاد محيطي رفتاري، روي به كاري مي آورد. يعني تأثيراعمال
اطرافيان روي او، بسيار بيشترازتوصيه و نصيحت است. روح الله نزديك سه سالش بود كه
نماز رابطور كامل ياد گرفت. او الآن طوري نماز مي خواند كه امكان ايستادن درصف اول
نماز جماعت راهم دارد. به خاطرنمي آورم كه حتي يكبار به او دستور نماز خواندن داده
باشم يا به او نماز خواندن ياد بدهم. او بيشتر نماز را با شنيدن صداي من يا داييها
و پدربزرگها و يا شنيدن صداي امام جماعت مسجد ياد گرفته است.
نمونه :يكي ازنمازها درمسجد صنعتگران مشهد
بوديم. من و روح الله درصفهاي عقب و پدربزرگش درصف جلو. نماز تمام شد. به سمت
پدربزرگش رفت و كنار ايشان نشست. لحظه اي بعد جلو رفتم و گفتم با من نمي آيي؟
برگشت و سريع گفت: دارم نماز نشسته مي خوانم، چه عجله اي داري!! برگشتم. يكي
ازرفقا پشت سرم بود. با طعنه گفت : ماشاء الله بچه را به نوافل عادت داده ايد!!
قاطعيت
دلسوزانه : كودك بجز قاطعيت و امر و نهي و دستورات
تربيتي احتياج به بازي، نشاط،تفريح، تعليم و ... نيزدارد. كنار هر سختگيري و امر
و نهي بايد چند ساعت بازي و نشاط باشد. خستگيتان را بيرون درب خانه بگذاريد و با
نشاط و آماده براي رفتاري پرنشاط داخل بيائيد. تا براي كودك مايه نگذاريد،
نبايدتوقع نصيحت پذيري و رفتار مؤدبانه را ازاو داشته باشيد.
نمونه :دردوره هاي مختلف، بازيها مختلفي
را با روح الله انجام داده ام. چند ماه هرشب نيم ساعت كشتي مي گرفتيم. من نشسته و
او ايستاده و بسيار شاد و پرتحرك وبعد ازآن دوره توپ بازي، ماشين بازي، بالش بازي،
منچ، لگو، نقاشي، بدمينتون و... الآن جديدترين بازي اش به اين صورت است : درركعت
اول نماز روي پشتم مي رود، بعد درايستادن، گردنم را مي گيرد و آويزان مي شود و تا
انتهاي نماز اينكاررا ادامه مي دهد. يعني ركعت اول بالا مي رود و ركعت آخرپايين مي
آيد. انتهاي نماز هم دور مي زند، روي دستهايم مي نشيند كه موقع سلام، الاكلنگ بازي
كند. البته به او ياد داده ام كه اين بازي مخصوص خانه است و توي مسجد و مقابل
ديگران نبايد اينكار را انجام دهد.
آزمون و
خطا : كودك انساني بدون تجربه است. انباشت ديده ها و
شنيده ها براي كودك، مانند بزرگترها هنوز مفهومي نداردو انتقال همه اين تجربيات به
او ازطريق گفتار غير ممكن است. بايد به او اجازه دهيم هركاري را خود تجربه كند.
مرز اين اجازه هم خطر جاني و اخلاقي است.
نمونه :اين روش بخصوص درخوردن و بازيهاي
خطرناك به چشم مي آيد. من معمولاً به او نمي گويم فلان غذا يا خوراكي را نخور. مي
گويم : برايت بد است. نخوري بهتر است. بارها پيش آمده كه گوش نداده و دل درد و
سرفه و ... به سراغش آمده. حتي اينجا هم احتياج به نصيحت زباني نيست. آن چيزي كه
ممكن بود با هزار بار گفتن من، باور نكند؛ با كمي صبر فهميده است.
رفتارمتقابل
پدر و مادر: كودك به رفتارمتقابل پدر و مادر بسيار
حساس است وهر جرو بحث يا اختلافي درروح او تأثير گذار است.
هماهنگي
پدر و مادر : والدين بايد درتربيت كودك هماهنگ باشند
و رسيدن به اين هماهنگي دربستر زمان وهميشگي است. وجود تناقض دررفتار و الدين و
كودك حفره اي وسيع ايجاد مي كندو به كودك قدرت مانور دراين حفره را مي دهد. بايد
توجه كنيد كه كودكان بسيار باهوشند و ازهرنقطه ضعف به خوبي استفاده مي كنند. ضمن
اينكه بار تربيتي كودك بايد بين والدين تقسيم شود و هردو اين مهم را بعهده داشته
باشند.
نمونه :ما سعي مي كنيم اختلافات جزئيمان
دراصول تربيتي را به روح الله منتقل نكنيم و تا خود درموردي به نتيجه نرسيده ايم،
آنرا به تنهايي براي او اجرا نكنيم. نوع پوشش، غذا، رفتن يا نرفتن به جايي، خريد،
بازي و ...
خط
قرمزها : هرخانواداه اي براي خود خط قرمزهايي
دارد. حتي آنهايي كه هيچ اصولي ندارند، درحقيقت بي قانوني را پذيرفته اند. اين خط
قرمزها درحقيقت همان اصول تربيتي – اخلاقي است كه شما بايدخود آنها را بدانيد، به
آنها عمل كنيد و روش بازتعريف آن براي كودك راهم بدانيد. دراجراي اين خطوط مهمترين
اصل هماهنگي والدين است. بسياري ازاين خط قرمزها با تفاهم والدين، به كودك
نيزمنتقل مي شود. لازم به ذكر است كه اين اصول قوانيني تدريجي و درطول زمان است و
مثل وحي غيرقابل تغيير نيست.جدا خوابيدن به تدريج، شب نماندن درخانه هيچ كس، نپوشيدن
شورت و لباسهاي با ماركهاي زياد و زننده، نخريدن تنقلات خارجي، گريه نكردن براي
درخواستها، نق نزدن درخانه، دست بلندنكردن روي والدين، ليس نزدن ظرف غذا درمهماني،
عدم شروع دعوا با دوستان همراه با اجازه دفاع، مسواك زدن، انجام دادن كارهاي شخصي
مثل غذا خوردن، مسواك زدن و... درحد توان و...
نمونه :
سالگرد وفات مادر يكي ازپيرمردهاي فاميل، شله(نوعي آش مشهدي
كه ماده اصليش گوشت گوسفند و حبوبات و چاشنيش ريشه درخت گردوست) دعوت بوديم.
نوشابه هاي روي ميز كوكاكولاي اصل بود. همه شله ها را خورده بودند و به نوشابه
رسيده بود و نوشابه من و او دست نخورده. روح الله هم دائم درحال پرسيدن حروف روي
تابلوها بود كه اينجا چي نوشته و آنجا چي نوشته؟ آقايي كه روبروي روح الله نشسته
بود، نوشابه اش را نشان داد و گفت : عموجان! اينجا چي نوشته. روح الله هم بلافاصله
و با تأكيد لساني گفت : نوشابه اسرائيلي!!(از سه سالگي نخوردن نوشابه هاي حامي صهيونيستها
براي روح الله مسأله اي جاافتاده است و مي داند كه بعد ازهرميهماني، نوشابه اي غير
اسرائيلي برايش خواهيم خريد)
شفاعت :
درمواقعي كه يكي ازوالدين ازكودك ناراحت است واو را طرد
كرده و درحال فشار آوردن براي تربيت است، نفردوم ضمن حمايت ازرفتار ديگري، بايد نقش
شفيع را با هماهنگي اولي انجام دهدو موجبات آشتي سريع را فراهم آورد. اينرا بدانيد
كه هيچ عامل تنبيه كننده اي به اندازه احساس ناراحتي والدين ازكودك را تحت تأثير
قرار نمي دهد. همين احساس مي تواندمهمترين ابزار سلبي درتربيت كودك باشد.
كتك
ممنوع : درنردبان 100 پله اي تربيت كودك، كتك
آخرين مرحله و به نظر من استفاده ازآن، باعنايت به پله هاي ديگر غير ممكن و بسيار
اشتباه است. كودك بايد با نگاه، اخم، ناراحتي، تذكرهاي كوچك لساني، تنبيهات محروم
كننده و ... متنبه شود. با عرض شرمندگي ازهمه دوستان، كتك مخصوص چهارپايان است.
لطف
كنيد تجربه هايتان را دربخش نظرات بنويسيد.
+ نوشته شده در شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸ ساعت 14:23 توسط محمد مهدی خالقی
|