زمبور

بسم الله الرحمن الرحيم

مرور كتاب "" تاريخ شفاهي كانون نشر حقايق اسلامي"" و استفاده از نظرات استاد پيرامون خاطرات نقل شده در كتاب،  شروع جلسه اين هفته بود. درادامه به تقاضاي استاد، خاطره اي درباره مرحوم سررشته دارخوانده شد. استاد درباره مرحوم سررشته دار گفتند: او نابغه بود و اين نبوغ ذاتي در خانواده آنها وجود داشت. و با اينكه سررشته دار درس زيادي نخوانده بود، از نيروهاي كارآمد و مبتكر انقلاب بود. در ادامه استاد به درس اين هفته با موضوع "" آفريدگاري و پروردگاري"" پرداختند. و اين مفهوم را ازنگاه قرآن و روايات مورد بررسي قرار دادند. پاسخ به سؤالات روز دانشجويان و طلاب حاضر درجلسه آخرين بخش جلسه اين هفته بود. استاد رحيم پوردر جواب سؤالي درباره سهميه بندي بنزين اين طرح را مفيد و كارآمد دانستند و گفتند : اشكالات اين طرح نيز به مرور زمان حل خواهد شد. ايشان همچنين درباره رئيس جمهورگفتند : امروزتضعيف احمدي نژاد، تضعيف اسلام است. و كسي كه اينكاررا انجام دهد، يا خائن و يا احمق است. هفته آينده اين جلسه بعد ازنماز مغرب و عشاء در منزل استاد رحيم پور برگزار خواهد شد.

 بسم الله الرحمن الرحيم

-         سلسله جلسات انتخابات آگاهانه :‌حجه الاسلام نهاونديان (مشاور صداو سيماي خراسان)- جمعه 9 صبح. ميدان توحيد – قرني 2 – پلاك 19

-         21 تا 25 آذر،‌ نمايشگاه هفته پ‍ژوهش. نمايشگاه بين المللي مشهد. تالار بهار، غرفه مركز مطالعات توسعه منطقه اي.

-         جشنواره فيلم كوثر 20 تا 23 آذر سينما قدس و سينما سيمرغ مشهد.

بسم الله الرحمن الرحيم

ميان ماه تلويزيون تا ماه گردون...

ماچهارخبر نگارايراني، توی مزارشريف گير افتاديم و بعداز اينکه به مدد بند ""پ""  برادران فرودگاه که مارا ياد ليست انتظارهای فرودگاههای خودمان می انداخت، بليط گيرنياورديم.  تصميم گرفتيم ازراه زمينی به هرات برويم. آنهم از راهی که از هرکسی سؤال می کرديم، يا نرفته و يا توصيه به نرفتن می کرد. با اين حال و افكارِ مشغول، آمديم سر خط ماشينهای ميمنه و بعد از کلی چک و چانه زدن سوار يک تويوتا کورولای نسبتاً تر وتمز شديم و راه افتادم. راننده جوانی حدوداً 20 ساله، خوش قد وقامت، با محاسن متوسط و چهره ای بسيار نجيب بود. توی راه خاکی و پرچاله چوله مسير کم کم با جوان آشنا شديم. محمد عضو يك خانواده متوسط و به زغم همشهريانش خوب افغانستان است. بعدها فهميديم پدرش پنچرگيری دارد و يکی ديگر ازبرادرانش هم راننده است. و اهل  ميمنه. از او پرسيديم توی شهرشان جايی برای شب ماندن  پيدا مي شوديا نه و او گفت جاهايی هست ولی مناسب نيست. دو ساعت بعد از غروب آفتاب به ميمنه می رسيم. محمد جلوی خانه ای توقف كرد. اينجا کجاست؟با لحجه شيرينش گفت: « توی راه با خانه تماس گرفتم و خبر آمدن شما را دادم. امشب را بد بگذرانيد. بهم نگاه كرديم. توی يک شهر غريب و آدمهاي غريبه !! اما اشتباه مي كرديم. ما غريبه نبوديم. يک پسربچه زيبای افغانی 12 – 13 ساله از خانه بيرون آمدو در بردن ساكها كمكمان كرد.از در چوبی و راه پله ای آجری بالا رفتيم . ياد راه پله های خانه پدر بزرگم در پايين خيابان افتادم. اتاق با يک لامپ 40 که نصف آن هم نورنداشت، روشن شده بود و تازه بعد از عکس گرفتن فهميديم که پرده های تميز و زيبای اتاق بنفش است.  آنها با صميمانه ترين رفتار از ما پذيرايی کردند. يک شام لذيذ و رختخوابهاي تميز.صبح هم محمد مارا تا خط ماشينهای هرات رساند ...

شما اينرا با شخصيت پردازی جمعه و چهارشنبه و دوم و هنگامه در مجموعه N قسمتي چهار خانه مقايسه کنيد. همه پشت هم انداز ، دروغگو، ظاهر فريب، دغلباز، پول پرست، مزاحم، تحميل شده و ... هستند. و مجموعاً نگاه به برادران کشور همسايه و همزبان در اين مجموعه يک نگاه منفی و همراه با تحقير و بی مهريست و انگار قرار است ايران با اين مجوعه به افغانها بگويد که ما از شما خسته شده ايم. ای آدمهای دغلباز و تحميل شده به کشورتان و ايضاً به دام آمريكائيها برويد. ولابد قرار است با اينگونه نگاهها از همزبانی با افغانها استفاده بهينه فرهنگي داشته باشيم . کاش شما هم آنجا بوديد و تلاش فرهنگی کشورهای مختلف جهان را که هيچ سنخيت دينی و زبانی با افغانها ندارند، می ديديد. آمرکائيها و آلمانها و ترکها و ... از اين جهت بسيار مؤفقتر از ما هستند و اين به خاطر وجود نگاههای مرتجعانه ای مثل مجمو عه چهار خانه است. 

(اين نقد پيش از عقب نشيني عوامل سريال در تبديل نام افغانستان به ولايت در اين مجموعه است و با توجه به ذهنيت شكل يافته مخاطب، همه هنوز شخصيتهاي داستان را افغاني مي دانند)

بسم الله الرحمن الرحيم

      ـ امام علي(ع) : آنان كه وقتشان پايان يافته، خواهان مهلتند و آنان كه مهلت دارند، كوتاهي مي ورزند.

ـ ""من امپرياليست هستم پس هستم"". سخنراني دكتر حسن عباسي چهار شنبه 14 آذر، ساعت 14، دانشكده فني دانشگاه تهران.

ـ زيباترين عكسها در اتاقهاي تاريك ظاهر مي شود. پس هروقت تو قسمت تاريك زندگيت واقع شدي، بدون كه خدا قصد داره يه تصويره زيبا ازت بسازه.

ـ تعجيل در فرج آقا، يكي از اين كتب را بخوانيد : ده انقلاب در يك انقلاب ـ عصر زندگي ـ قيام وانقلاب مهدي ـ انتظار مكتب اعتراض ـ عصر ظهورـ استراتژي انتظار

ـ اليتها به بهشت نمي روند. سخنراني دكتر حسن عباسي،  دانشگاه خواجه نصير، دانشكده برق دانشگاه خواجه نصير. شنبه 17 آذر، ساعت 13 .

ـ تا حالايه بچه مارمولك دم بريده تحصيل كرده كه تو يه پلاستيك پرس شده، ديدي؟اگه نديدي كارت دانشجويي تو نگاه كن! روز دانشجو مبارك

بسم الله الرحمن الرحيم

استاد در ادامه جلسه به سؤالات حضار پاسخ گفتند.

موضوع جلسه هفته آينده : ""تحليل تاريخ اسلام، رابطه امامان اهل تسنن با امامان شيعه"" است.

بسم الله الرحمن الرحيم

اين جلسه با حضور جمعي از فعالين تشكلها، دانشجويان،‌ طلاب و مسجديهاي مشهد در منزل استاد برگزار شد. ادامه مبحث انجمن حجتيه مهمترين بخش جلسه بود. يكي از حضار بخش انجمن خيريه حجتيه مهدويه از كتاب "" جريانها و سازمانهاي مذهبي – سياسي ايران "" را قرائت كرد و استاد با ذكر خاطرات خود در باره مطالب كتاب به توضيح و تشريح اين مطالب پرداخته و برخي شبهات و اشكالات كتاب را اصلاح كردند. در ادامه استادبه مباحث جلسه گذشته و به ذكر خاطرات خود درباره شيخ محمود تولايي معروف به حلبي، مؤسس انجمن حجتيه پرداختند. يكي از اين خاطرات به شرح ذيل است :

براي پخش يك اعلاميه با دوستان به تهران رفته بوديم. توي بازار شيخ محمود را ديدم. سلام و عليك صميمانه اي كرديم. گفت تهران چه مي كنيد؟ جريان را گفتم. ناراحت شد. گفت :‌ آقا نكنيد. توي سياست دخالت نكنيد. موقعي هم كه ماها اين كارها را مي كرديم، بازي خورده بوديم. از آنجا بود كه ديگر با شيخ محمود قطع رابطه كردم. استاد در ادامه افزود : ا لبته شيخ محمود به لحاظ شخصيتي يك عالم و مجتهد و بسيار متدين بود و واقعاً مبارزه با بهائيها و تأسيس انجمن حجتيه را بر اساس يك وظيفه ديني انجام مي داد. استاد درخاطره ديگري گفتند :‌ يك روز سجادي از اعضاي انجمن حجتيه نامة شيخ محمود را از تهران براي من آورد. شيخ با خطي زيبا وعباراتي دوستانه براي من نوشته بود : امروز به نظر من بهترين راه كار مبارزه با بهائيهاست چون آنها بزرگترين خطر براي اسلام هستند و در همه جا هم نفوذ دارند. بعد سجادي گفت الآن همين همساية روبروي شما بهائيست. من فكر كردم آن خانه اي را مي گويد كه همه اشان بد نام و بدكار بودند، اما گفت نه آن خانه كناريش را مي گويم. در آن خانه كناري يك پيرزن دهاتي و پسرش كه خيلي مظلوم و بي آزار بودند زندگي مي كردند. گفتم به نظرم آنها بهائي هستند نه آن پيرزن. بايد با آنها و بالاتر با شاه مبارزه كرد كه بهائيها را روي كار مي آورد. يعني مبارزه با علت نه معلول. در انتها استاد به سؤال يكي از بچه ها در باره سيد حسن ابطحي پاسخ گفته و به ذكر خاطراتي از برخوردهايشان با او پرداختند.

اين جلسات هرهفته يك ساعت پس از نماز مغرب وعشاء در منزل استاد برگزار خواهد شد.

تلفن هماهنگي جلسات :  09352399708

بسم الله الرحمن الرحيم

 ـ يكي از بچه ها گزارشي درباره اتفاقات شيراز ارائه داد. حاج آقا با اشاره به اينكه حركتهايي از اين نوع بايد ريشه اي باشد و به تنه بپردازد نه ريشه ها، توصيه هايي براي بچه هاي شيرازي داشتند و قول حمايت از آنهارا دادند.

ـ در ادامه استاد به ادامه بحث انجمن حجتيه پرداختند. ريشه هاي شكل گيري اديان استعمار ساخته وهابيت، بابيت و بهائيت و سير تاريخي انجمن حجتيه و  ريشه هاي فكري و تاريخي شكل گيري انجمن محور سخنان استاد بود.

استاد در ادامه با ذكر خاطراتي از مهديه به دستگيري مرحوم عابدزاده و انحراف مهديه پرداختند. يكي از فرازهاي مهم سخنان استاد اين بود كه پياده نظام انجمن حجتيه بچه هاي مهديه بودندو بعد از اينكه شيخ محمودحلبي انجمن حجتيه ضد بهائيت را شكل داد و شروع به مبارزه با بهائيها كرد، جذب او شدند. ادامه بحث به جلسه آينده موكول شد.

-ـ جريان جمع آوري وانت بارها و تحصنشان مقابل استانداري از ديگر مباحث جلسه بود و يكي از بچه ها متني را در اين باره خواند و استاد نظراتشان را درباره متن فرمودند.

در انتها آخرين مقاله استاد با عنوان "" خوا­بگاههای شهريان يا شهرک برای ­زندگی ""   قرائت شد.

در اين جلسه تعدادي از دانشجويان دختر و پسر دانشگاه بيرجند ميهمان استاد بودند.

تلفن هماهنگي جلسه : 09352399708

بسم الله الرحمن الرحيم

امشب داماد امام جماعت مسجد صنعتگران است. نماز با شيوه حاج آقا صرافيان سريع و با شروع اذان اقامه مي شود. با تمام شدن نماز داماد منبر مي رود:  «ازامام هادي نقل شده كه اگر كسي حاجت مهمي دارد غسل كند و درحرم امام رضا دو ركعت نماز بخواندو در قنوت نماز حاجتش را بگويد. ما كه انجام داديم و برآورده شد. شما هم انجام دهيد.»حاج آقا صرافيان مدير مجلس است. از دو نفرمداح دعوت مي كند به مناسبت شب تولد امام رضا و اين ازدواج بخوانند. بعد از اين مراسم نوبت طلبه هاي كوچك وبزرگ مسجد است تا درباره ازدواج و شيوه هاي ساده تر شدن و اسلامي تر شدنش سخنراني كنند. سخنرانيهايي كه به خاطر ناشي بودن سخنران و صادقانه بودنشان مايه تفريح و خنده حضار است. انتهاي مراسم قبل از پذيرايي حاج آقا و داماد برگزار كننده مراسم عقد هستند. حاج آقا با وكالت از عروس كه با زنهاي ديگر پشت پرده نشسته اند و داماد هم از طرف خودش خطبه عقد را جاري مي كنند. بعد از آن رونوشت قباله خوانده مي شود : «مهريه 14 سكه بهار آزادي – يك قرآن – يك سفر كربلا و يك سفرحج عمره و در صورت خانه دار شدن داماد سه دنگ از آن ».  با تمام شدن مراسم بازار روبوسي و رونمايي دادنهاي اقوام و حتي ناآشناياني كه تحت تأثير سادگي مراسم قرارگرفته اند داغ است. بعد هم داماد يا الله مي گويد و پشت پرده مي رود. پذيرايي هم مفصل است. شيريني و ميوه و بستني كه همه با صميميت مي خورند و لذت مي برند.