رسانه راهپيمايي

بسم الله الرحمن الرحيم

رسانه راهپيمايي     

                        

30 سال راهپيمايي. يكي ازكارهاي هميشگي بخش مهمي ازمردم انقلابي جمهوري اسلامي راهپيمايي بوده است. ازراهپيماييهاي پرشمارسالهاي آغازين پيروزي انقلاب تا راهپيماييهاي مناسبتي سالهاي اخير. رسانه اي براي گردهمايي، قدرت نمايي، بعضي سالها براي جانفشاني و اعلام وفاداري به انقلاب اسلامي. اما بازتاب رسانه اي و هنري اين واقعه هميشگي و عظيم به چه ميزان بوده است؟ جزگزارشهاي تكراري تلويزيون با گوشكوبي كه دردست خبرنگاران هميشگي آنست، چه قالب هنري ديگري درخدمت اين رويداد تأثير گذار درآمده است؟ چند خاطره ازراهپيماييها بياد دارم كه برايتان مي نويسم.

حوض و مرغابي ها : مادربزرگم تعريف مي كرد. پدرت درب حياط را بازمي كرد و تو مي دويدي تو. با مامانت مي رفتند راهپيمايي. تنها چيزي كه ازآن روزها به خاطردارم، مرغابي هايم بودند كه باشنيدن صداي من، خودشان توي حوض آبي رنگ مادربزرگ مي رفتند.

مرگ برشاه : جزو اولين تصويرهايي كه درزندگي به خاطرمي آورم: روي شانه هاي پدرم هستم. ورودي خيابان خسروي به فلكه آب مشهد. جمعيت فشارمي آورد. درحال افتادن ازشانه هاي پدرهستم. بالاخره خودم را بالا مي كشم. درزاويه نگاهم. نوشته مرگ برشاه بالاي پاركينگ رضاي فلكه آب به چشم مي خورد. درحالي كه شاه معكوس نوشته شده است.

كاوه شهيد شد : دوره دبستان بودم. درخيابان خسروي با پدرم مي رفتيم. يكي ازهمسايه ها كه ازبچه هاي سپاه بود به پدرم نزديك شد و گفت : كاوه شهيد شد! پدرم ايستاد. خشك شد و چند لحظه به همسايه مان نگاه كرد. اشك درچشمان هردو دويد. دوباره براه افتاديم. مرگ برآمريكا...

نارنجك : همان سنين دبستان. بازهم توي خيابان خسروي مشهد. با پدرم مي رفتيم و شعارمي داديم. نه چندان بلند. نزديك حرم بوديم. صداي بلندي ازپشت سرآمد. برگشتيم. درنزديكي دود به هوا مي رفت. مردم مي دويدند و فرياد مرگ برمنافق سرمي دادند. بعدها فهميديم ازيكي ازهتلهاي اطراف نارنجكي را بطرف راهپيمايان پرتاب كرده اند كه فكر كنم يك كشته داشت.

راهپيمايي شهدا : تشييع جنازه هاي زمان جنگ كه توي مشهد 2 شنبه و 5 شنبه ها برگزارمي شد؛ برنامه ثابت هفتگي ما بود. بعضي وقتها با مامان و بعضي وقتها با بابا مي رفتم. البته مادربزرگ با خس خس سينه آسم دارش هم مرا مي بردند. تشييع شهيد بهاري را به خاطر دارم. همسرش دوست صميمي مامان بود.

شهر پلاكاردها : راهپيماييهاي مشهد هنوز هم پرازپرده و پلاكارد است. طوري كه جمعيت ازبالا به خوبي ديده نمي شود. دوره راهنمايي و دبيرستان،‌دست هركداممان پلاكارد يا پرده اي مي دادند. شيرينترين لحظه هم پذيرايي با كيك ودوناتهاي آستانقدس بود. بعضي وقتها هم ازفرصت انتهاي راهپيمايي استفاده اي هنري مي كرديم. وسط راه پلاكاردها را به بچه ها مي داديم و مي رفتيم سينماهاي قديمي خيابان ارگ.

جريان سازي :‌ سال 1383، انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي. مجمع مطالبه مردمي تازه راه افتاده بود و اوج فعاليتهاي انتخاباتي ما. هدف اول فرهنگ سازي درفضاي انتخاباتهاي قطبي و جناحي آن روزها بود و اوج رونق شعارهاي تند عدالتخواهانه و دركنارش حمايت و تبليغ براي كانديداي اصلح آن دوره مشهد، دكتر سعيد جليلي. چند روز پيش از راهپيمايي 22 بهمن كه هنوز زمان تبليغات انتخاباتي شروع نشده بود؛ براي دو كاربرنامه ريزي كرديم. چند عنوان تراكت يك چهارم A4 كه يك طرف سخنان تند امام و رهبرانقلاب و طرف ديگرش كاريكاتورهاي برادر بيژني. اين قالب نو هنري درتوزيع بين مردم به شدت مورد استقبال قرار گرفت. جز اين، چهار پرده بسيار بزرگ با شعارهاي عدالتخواهانه نوشتيم و روي چوبهاي خيلي بلند نصب كرديم. من پايه يكي ازچوبها را گرفته بودم و همزمان تراكتها را ازداخل جيب با دست و دهان و ... توزيع مي كردم. بحثهاي مردم با ما درمورد تراكتها و پرده ها داغ و لذت بخش بود. رسيديم فلك آب. حاج حيدررحيم پور آنجا بود. پرده ها راجمع كرديم. جلو رفتيم و حال و احوال كرديم. حاجي خيلي خوشحال بود. گفت : پرده هايتان مثل نگين درراهپيمايي مي درخشيد و مرا ياد كارهاي قبل ازانقلاب خودمان انداخت. آخرين كارمن و يكي ديگر ازبچه ها اين بود كه مسير فلكه آب تا برق را پياده برگشتيم. به اين نيت كه تعداد تراكتهاي روي زمين افتاده را شمارش كنيم. همه خيابان، پياده رو، سطلهاي آشغال كوچك و بزرگ را گشتيم. فقط 3 تراكت پيدا كرديم. اين درحالي بود كه تراكتهاي جبهه پيروان خط امام ورهبري آن زمان كه قالبي كليشه اي و متني شعاري داشت، همه سطلهاي زباله و خيابان را پركرده بود. آن سه تراكت را كه پاره و گلي شده بود، براي يادگاري برداشتيم.

گزارش تصویری - سرزمین احمدی نژادی ها

سرزمين احمدي نژادي ها

توضيح :يكي ازدوستان دركامنتهاي مطلب پيشين خواسته بود گزارشی تصويري ازمنطقه كارشود. اين چند عكس ازميان صدها عكس ماازمنطقه بعنوان نمونه تقديم مي گردد. عکس اول میزان ارادت مردم محروم منطقه به ولایت و رهبر انقلاب است؛ مردمی که هرکسی را به رهبرشان نزدیکتر باشد انتخاب می کنند. درعکس دیگر هم به خانه هاي درحال ساخت كناركپرها توجه كنيد.

سرزمين احمدی نژادی ها

بسم الله الرحمن الرحيم

سرزمین احمدی نژادی ها زهکلوت

براي سفري كه انشاء الله بعدها درموردش خواهم نوشت، 5 هزار كيلومتر را دراستان كرمان پيموديم. بخشي ازمشاهدات اين سفر را برايتان مي نويسم.

استان كرمان را مي توان به دو بخش مجزا ازنظرتوسعه يافتگي تقسيم كرد:

شمالي : شامل شهرهاي كرمان، رفسنجان، سيرجان و ارگ جديد بم و... كه به نسبت جنوب استان بسيار پيشرفته، با سرمايه گذاري خوب و حتي دربسياري جاها مرفه است. اين بخش بيشتر دردوره حكومت كارگزاران سازندگي دردو دولت سازندگي و اصلاحات به شكل امروزين درآمده است. شهركهاي صنعتي متعدد، مكانهاي تفريحي و توريستي مثل ارگ جديد، هفت باغ، موزه رياست جمهوري و .

 جنوبي : را كه يكي ازدوستان جيرفتي آنرا آفريقاي ايران ناميده بود، منطقه ايست مركب ازجيرفت، كهنوج، رودبار، منوجان، قلعه گنج و... تا پيش ازدولت نهم اين نيمه ازاستان و خصوصاً روستاهاي آن درفقري مطلق، عجيب و باورنكردني نگه داشته شده بود.

جيرفت : سفرماازاين شهرپراستعداد شروع شد. قطب كشاورزي و باغداري ايران و منطقه اي چهار فصل كه هرمحصولي را درهمه فصول مي توان درآن يافت. اما روستاهاي كپري[1] همين شهرستان، هنوزحتي دركنار جاده هاي اصلي قابل مشاهده است. در يكي ازروستاهاي كنارجاده پياده مي شويم. كنار كپرها، خانه هايي دواتاقه و كوچك با آشپزخانه اي دركنار اتاق جلويي، البته با نماي سنگ بسيار زيبا و كاملاً عايق بندي شده و با پنجره هاي دو جداره درحال ساخت است. وارد يكي ازخانه هامي شويم. آشپزخانه و حتي كليد و پريزها و پنجره ها هنوز نصب نشده است. اينجا به دولت معترضيم كه چرا خانه ها را زودتر تكميل نمي كند. اما جوابمان 200 كيلومترآنطرفتراست.

زهكلوت : بين راه جيرفت تا زهكلوت تقريباً درهمه روستاهاي كنار جاده آثار ساخت وساز مسكن روستايي به چشم مي خورد. جز اين، ساخت مسجد و مدرسه و برق و آب رساني نيز درهمه روستاهاديده مي شود. زهكلوت ازتوابع شهرستان رودبار است. ازرودبار به سرعت عبورمي كنيم. زهكلوت كه فقيرترين روستاهاي استان كرمان را درحاشيه خود جاداده، ازشهر فقط رديفي مغازه و خانه قديمي كنار جاده را درخود جاداده است. يعني روستاهاي شمال استان كرمان بسيار پيشرفته تر و آبادتر ازشهرهاي جنوبي آن هستند. ازكنار پاسگاه وارد راهي خاكي مي شويم. اينجا روستاهاي منطقه چهارچاهي است. روستاهايي كه هرچه جلوتر مي رويم، مندرستر و خرابه ترند. اينجا هم مسكن روستايي درحال ساخت است. اما پيشرفت فيزيكي و شكل و شمايل اين خانه ها به دليل شدت فقراين منطقه قابل توجه نيست. اينجا ديگر خبري ازنماهاي سنگ كاري شده نيست. مشخص است كه همت مسؤولان منطقه درقدم اول، رهايي مردم ازفلاكت كپرنشيني است. مردم روستاهاي اين منطقه چند نقطه اشتراك دارند. اول اينكه عاشق احمدي نژادند. آنقدرعاشق كه درگستره اي بيش از100 روستا، رأي احمدي نژاد صد درصد بوده است و حتي يك رأي به آقايان پرادعاي ديگر داده نشده است. حتي بيشتر مردم اسم ديگر كانديداها را نيز بلد نيستند. ازمردي داخل يكي ازكپرها مي پرسم اسم رؤساي جمهور قبلي را مي داني؟ مي گويد : سيد احمد حاتمي و يك نفر بنام خاشم!! و بلافاصله مي گويد: من نام كساني را كه به ما خدمت نكرده اند، درست به خاطر نمي آورم. حدود 15 كيلومتر ازجاده دور شده ايم. جواني موتور سوار مارا به سمت دو روستاي دور افتاده مي برد. اينجا بجز موتور و ماشينهاي شاسي بلند وسيله ديگري قادر به رفتن نيست. چون راهي وجود ندارد. موتور سوار مارا از بين درختچه هاي بياباني و چاله هاي و گودالها به روستا مي رساند. اينجاهم صددرصد به احمدي نژاد رأي داده اند. نه به دليل خدمات دولت كه اينجا هنوز هيچ كاري بجز بيمه درماني انجام نشده است. مردم با اميد خدمت رساني به احمدي نژاد رأي داده اند.

روز ديگر به زهكلوت بازمي گرديم و جاده روستايي ديگري را كه به تازگي بصورت خاكي احداث شده درپيش مي گيريم. جاده نمداد. به روستايي بنام دَرَس مي رسيم. اينجا بجز يك مدرسه هنوز هيچ خانه اي ساخته نشده است. البته مردم همه مناطقي كه حتي خانه اي براي آنها ساخته نشده، بيمه اند و براي طرح مسكن ثبت نام شده و درنوبت قرار گرفته اند. دراين روستا وارد كپري مي شويم كه صاحبش 14 بچه ازتنها همسرش دارد. دراين كپريخچال و تلويزيوني قرار داردكه لحظه اي بعد مي فهميم يخچال متعلق به معلم مدرسه است و زن مسؤول آشپزي براي او. درحين صحبتها موشي ازكنار ديوار كپر رد مي شود.

به روستاي ديگري مي رويم. قصد وارد شدن به يكي ديگر ازكپرها را داريم. كودكي مندرس با لباسهاي پاره و پابرهنه، حصير جلوي دررا بالا مي زند. روي دوزانو خم مي شوم. درحال وارد شدن به كپرهستم كه ازصحنه ديوار روبرويي خشك مي شوم. زانوهايم شل مي شود. عكسي ازرهبر انقلاب دركنار عكسي ازامام روي ديوار كپر نصب شده است.



[1] - كپرخانه اي روستايي است كه ازوصل كردن الياف خرما بهم ساخته مي شود. درتابستان بسيارگرم و درزمستان بسيارسرد است و امكان آتش سوزيش بسيار بالاست. اين نوع خانه درقرنهاي متمادي ازطرف روستاييان بدوي استفاده مي شده و يكي ازمهترين تلاشهاي دولت احمدي نژاد دراستان كرمان برچيدن هميشگي اين آلونكها  است.

 

شعارهاي عاشورايي

بسم الله الرحمن الرحيم

شعارهاي عاشورايي

بازگشت به گذشته را بيشتر به تحجر تعبير مي كنند. اما بازخواني تفكرات صحيح گذشته و استفاده ازتجربيات گذشتگان، باعث ايجاد پيوندهاي عاطفي، فكري و ديني مستحكمي شده و آنچه بعنوان گسست نسلها عنوان شده را ترميم مي كند. دراتفاقات پس ازعاشورا بخشي ازتاريخ انقلاب اسلامي بازخواني و تكرار شد. اين بخش پيوندهاي انقلاب اسلامي با قيام امام حسين و پيوندهاي نسل امروز جمهوري اسلامي با مباني اسلام ناب و حضرت روح الله را نشان مي دهد.

درروزهاي اوج گيري نهضت اسلامي ايران درسال 1357، شاهد شعارهايي بوديم كه بخشي انقلابي و بخشي عاشورايي بود. دونمونه ازاين شعارها به شرح ذيل است :

كشـور مـا، كشـور اسلاميـه / نهضت ما، نهضت قرآنيه (2)

يكدل و يك صدا، مي‌دهيم اين ندا / مـرگ بر شاه  مـرگ ـ بر ـ شاه (3)

رهبـر ما خميـني بت‌شـكن  / داده ندا به مردم اين وطن

ايـن رژيـم پـلـيــد اســت  / بــد‌تــر از يــزيــد اســت

شـعار مستـضـعفيـن / حـكــومـت مـتـقـيـن

استــقلال، استــقلال / اين است نداي قرآن

پيــام هـر مسـلـمـان / عقيـده و جهـاد اسـت

ايـران كـربـلا شــده / هـر روز عاشـورا شده

چين، شوروي، امريكا  / دشـمـنـان خـلـق مـا

تشـيـع زنـده گـشـت  / فـاتـح و پـاينده گشت

 

اگر به بخشي ازشعارهاي راهپيمايي مردمي پس ازاتفاقات روز عاشورا نگاهي بندازيم، همين انگيزه و پيوند مشترك انقلابي – عاشورايي را به وضوح مشاهده مي كنيم. البته اتفاق بسيار خوش آيند و مبارك ديگري كه دراين روز اتفاق افتاد، پيوستن هيئتهاي عزاداري به مردم انقلابي بود؛ كه درانقلاب 1357 نيز افتاده بود. بخشي ازشعارهاي گردآوري شده درراهپيمايي عاشورائيان را بخوانيد و درصورت امكان به آنها بيفزائيد:

ما اهل کوفه نیستیم/ بی‌تفاوت بایستیم

ما ذوالفقار حیدریم / فداییان رهبریم

ما پیروان حیدریم / فداییان رهبریم

 جمهوری اسلامی، شعار مسلمین است / جمهوری ایرانی، حرف منافقین است

جنایت یزید تکرار شد / ملت ما دوباره بیدار شد

 خامنه‌ای کیست؟ علی زمان / مرگ بر این خوارج نهروان

به کوری منافق، بسیجی بیدار است / برای هر بسیجی شهادت افتخار است

در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند، علمدار کجایی؟ / این فتنه‌گران راه عزادار تو بستند، علمدار کجایی؟

ما پیروان مکتب حیدریم / حامی دین پشت سر رهبریم / آبروی یزیدیان می‌بریم

منافقین خوار و ذلیل و پستند / طایفه بنی‌امیه هستند / حرمت عاشورا را شکستند

اين ماه - ماه خون است / فتنه گر سرنگون است

لبیک با خامنه‌ای / لبیک با حسین است

حزب فقط حزب حزب الله / سید علی روح الله

منافق حیاکن عاشورا را رها کن

ما منتظريم تا علي اذن دهد / تا چشم سران فتنه را کور کنيم

خامنه‌اي كوثر است، دشمن او ابتر است

حسين حسين شعار ماست / خميني افتخار ماست

خامنه‌اي خميني ديگر است / ولايتش ولايت حيدر است

-----------------------------------------------------------

مایه عزت و شکوه ایران/ واسطه ی فیض خدای منان

طبق وصیت خمینی/اصل ولایت فقیه است

مرگر بر اسلام آمریکایی (2)

چهره های زشت فتنه پیدا شده/ خون به دل مهدی زهرا شده

ز هتک حرمت حسینی/قلب علی پر از جریح است

مرگ بر اسلام آمریکایی(2)

-----------------------------------------------------------

سلام سلام
بر حسین و کاروانیان کربلا
بر تمام بندگان مخلص خدا
بر  هر آنکه پیرو  هدی

حرام حرام
لقمه حرامتان به های و هو کشاند
بی حیا دریده کو به کو کشاند
چو ن لجن دواند و جو به جو کشاند

کدام کدام
حرف و منطقی مجابتان کند؟
هم مگر که خشم ما مجابتان کند
سیل پابرهنگان خرابتان کند

تمام تمام
خیمه عزای کربلا که سوختید
خویش را به اشقیا فروختید
چشم بر دهان انگلیس دوختید

تمام تمام
اینک این تمام حجت است بر شما
بعد از این نه صبر می‌کنیم بر جفا
ما تمام راهیان و عاشقان کربلا

-----------------------------------------------------------

نوحه بر وزن و الله ان قطعتموا يميني و مداحي شهيد رجب بيگي مقابل لانه جاسوسي :

سوزاند فتنه قرآن خدا را/حرمت شكست عزاي كربلا را

فتنه خائنين بود/ كار منافقين بود

مرگ به خائن/مرگ به خائن

 

آماده نبرد آتشينيم/خونين ترين حماسه آفرينيم 

مشت كوبنده ايم/پيرو رهبريم

مرگ به خائن/مرگ به خائن

-----------------------------------------------------------

هم غزه هم لبنان/ مائيم پيرو چمران

ما پيروان همت وچمرانيم / مدافعان غزه و لبنانيم

منافق بي ريشه/ ايران كوفه نميشه

حسین جان حسین جان قرآن را پاره کردند/ خواص بی بصیرت فقط نظاره کردند

دراين رابطه وبلاگ جنبش ضد اشرافيت را كه منبع بخشي ازشعارهاست ببينيد.

كلمة حق يراد به الباطل – نقد فیلم کتاب قانون

بسم الله الرحمن الرحیم

كَلمةُ حقّ يُرادُ بهَ الباطِل – نقد فیلم کتاب قانون

بخش لبنان

يك هفته پيش ازسفرم به لبنان، کتاب قانون را دیدم. با برداشتهای ذهنی و مطالعات قبلی، می فهمیدم که نگاه فیلم به لبنان تحریف شده، غیرواقعی و جهت دار است. اما قضاوت را به بعد ازسفر موکول کردم. ریشه حسادت به حضور ایران درکشورهایی مانند لبنان و آمریکای لاتین و آفریقا به سالهای دور بازمی گردد. اما دراین ماههای پیش و پس ازانتخابات، این حسادت علنی شده و به اوج خود رسیده است. اشتباه خواندن سیاست ایران درقبال این کشورها ازسوی همه نامزدهای غیر رئیس جمهور، متهم کردن نظام به ماجراجویی سیاسی و دم زدن ازصلح و گفتگو و تعامل درحمام خون آمریکایی خاورمیانه، بجایی رسید که در13 آبان شعار «نه غزه، نه لبنان ...» سرلوحه شعارهای جنبش آمریکایی پسند روشنفکران ایرانی درآمد. اما یکی از دلایل من برای ریشه های دور این تفکر، همین فیلم کتاب قانون است. فیلم مربوط به سه سال پیش است، اما ازنظر گفتمانی بسیار تازه می نماید. دختری لبنانی و مسیحی برای برخورد با تمدن انقلاب اسلامی انتخاب می شود. بطئی و بدون زمینه سازی دراماتیک، مسلمان می شود. ازقضا این دختر زبان فارسی را دکوری و پارسي گرایانه یاد گرفته است. یکی از چیزهایی که درلبنان فهمیدم این بود که زبان فارسی جز درمیان بچه های حزب الله که آنرا زبان انقلاب اسلامی میدانند رواجی ندارد. يكي ازدوستان لبناني مي گفت درمؤسسه ما (يك مؤسسه هنري- رسانه اي) يادداشتن زبان فارسي اولين شرط عضويت است. دور بودن روشنفکری ناقص الخلقه ازمردم حتی اينجاست كه بروز می کند. کارگردان یا بدون تحقیق یا تحقیق شده و مغرضانه این واقعیت راانکارکرده است. نگاه به فضاي لبنان هم بسيارناقص و به دور ازواقعيات موجود است. تا آنجا كه ما درهمه لبنان ازمساجد گرفته تا هتلها و رستورانها و ... درهمه دستشوييها شلنگ وجود دارد و به هيچ وجه احتياج به سوغات بردن آفتابه نيست. انتخاب لوكيشنها مثل خيابان الحمراء( خياباني درشمال غرب بيروت كه يكي از محلهاي مهم تجاري و توريستي آنست) و رستورانها و ... و حذف واقعيت شيعيان و ضاحيه بازهم ازنگاه معنا داركارگردان به لبنان ناشي مي شود. البته همه اين معاني آنجا شفاف مي شود كه درونمايه فكري كارگردان، اززبان راننده مسافرکش لبنانی شنیده می شود. او به رحمان می گوید(نقل به مضمون) : «من سالهاست که با اقوام و ادیان مختلف یهودی و مسیحی و مسلمان و دروزی زندگی می کنم و حالا فهمیده ام که پیام همه ادیان یکی و آنهم اخلاق است!!!» این تساهل و تسامح که ازلیبرالیزم فکری کارگردان و فیلمنامه نویس نشأت می گیرد، آنقدر بودار است که دروزیها را هم شامل می شود. یا عوامل فیلم دروزیها را ازنظر دینی نمی شناسند و اطلاع ندارند آنها مثل بهائیها\ آئینی خود ساخته دارند و علمای شیعه آنها را نجس می دانند و یا می دانند و خود را به ندانستن می زنند. مجموعه این تفکر متساهل درهمه جای فیلم وجود دارد. همچنانکه درنمای تصویر کامپیوتر رحمان این تفکر القا می شود که دوره آرمانخواهی و جنگیدن گذشته و زمان حکومت یقه سفیدهاست.

بخش ایران

کتاب قانون داعیه نگاه ازدرون، نقد درون گفتمانی دارد. اما دربرابر این ادعا مشکلی اساسی قرار دارد. کارگردان فیلم کرامت انسانی و انسانیت انسانهارا به رسمیت نمی شناسد. دراین نگاه ایرانی بودن و مسلمان بودن، درجه دوم اهمیت را دارند. درفیلم انسانها به خاطر جهالتها و ندانستنها که معلول عوامل مختلفی هستند، تحقیر می شوند. برخورد کتاب قانون با انسانها مثل اینست که شما مادربزرگتان را به خاطر اختلاف عقیده و برخی تفکرات ازنظر شما خرافی، به تمسخر بگیرید و تحقیر کنید. آیا آقای میری همه خوبیهای مادربزرگ یا مادرشان را به خاطر غیبت کردن دربعضی مواقع یا نذر کردن و دعا خواندن نادیده می گیرند؟!! درزندگی واقعی انسانها سیاه و سفید نیستند وهمراه با بدیها و زشتیهایشان، خصوصیات مثبت نیز وجود دارد. عدم توانایی خلق شخصیتهای خاکستری، البته مشکل اساسی همه سینمای ماست. همه شخصیتهای فیلم سیاه سیاهند. بجز دختر لبنانی، که  ضعیفترین تیپ فیلم است. مهمترین اشکال این نقش، مخفی ماندن مسلمان شدن و اعتماد به نفس خلق الساعة اوست. براساس منطق شخصیت پردازی، اعتماد به نفس برآمده ازآگاهی است و آگاهی درزمان بدست می آید.  تنها شخصیت مثبت ایرانی فیلم، خواهر رحمان نیز بسیارگذری و پرداخت نشده است و درمیان ایرانیها دیگرآدم حسابی نمی بینیم.

خانه به دوشها و خرپولها - به بهانه اکران «یک وجب ازآسمان» درمشهد

بسم الله الرحمن الرحيم

خانه به دوشها و خرپولها[1]

سالها از بچه هاي آسمان مجيدي گذشته است. آن فيلم جزو معدود آثاري بود كه تقابل وفقر و غنا، استضعاف و استکبار، تبعیض و ... را به خوبی و بدون شعار به تصویر کشید. فیلم دیگری را به خاطر نمی آورم که توانسته باشد دراین سالها به این فضا نزدیک شود. «یک وجب ازآسمان» ظهور دوباره این گونه سینمایی دراین سالها است. فیلم سوژه بکری دارد. تمثيل دعواي خرپولها (مفاخری و رفقا) و تازه به دوران رسیده ها – معیری – برسر قطعه اي ازآسمان، آنقدر هیجان آور است که ضعفهاي جزئي ساختاري فيلم را بخوبي پوشش مي دهد. اين فيلم را مي توان جزو معدود آثار نزديك به گفتمان عدالتخواهي جامعه و دولتي دانست كه با شعار عدالتخواهي سركار آمد؛ اما تيم فرهنگيش نتوانسته آثاري اينچنين را بيشتر توليد كند.

 فیلم چند سکانس درخشان دارد.

معیری به پولدارهایی که برای دیدن آسمان بلیط خریده اند می گوید: «آقایون، خانوما... اونجا بالای شهر آسمونه و این نقطه پایین شهر!!» یا آنجایی که فرشته به پسر بچه می گوید  :« یادته اون شب همه تو آسونت خوابیدن و سرما نخوردن؟ چرا آسمونو فروختی به پولدارا وبرای فقرا جایی نذاشتی؟» و یک سکانس دیگر که قطعه دوم آسمان برای بعضی ها تبدیل به دکانی برای کاسبی دینی می شود. وزیریان خیلی دردها و حرفهای عدالتخواهانه را بدون شعار و برخورد مستقیم به کسی گفته است. حرفهایی که می توانست دریک قصه رئال بسیار چالش برانگیزتر از این باشد. درمورد اجرا نیز کارگردان با وجود امکانات ناچیز جلوه های ویژه درایران تمهیدی ساده باور پذیر انتخاب کرده است. از«خدانزديك است» فیلم اول وزیریان که بگذریم؛ این اثر می تواند نوید ظهور فیلمسازی خوش فکر درعرصه سینمای اجتماعی ایران باشد.

قصد نقد ساختاری فیلم را ندارم، اما دو نکته را متذکر می شوم : کارگردان سهواً یا تعمداً به شخصیتها و فضاهای درونی زندگیشان نزدیک نشده است و تمرکزش را برسوژه و روابط اجتماعی قرار داده است. ضمن اینکه سکانس پایانی فیلم شعاری است و ازدست کارگردان دررفته است. تصور کنید اگر فیلم فقط با رفتن دو وجب آسمان به جای اولش و کشمکش بدون عذاب الهی شخصیتها پایان می یافت، چقدر جذابتر و دلپذیر و بازتر به پایان می رسید؟


[1] - برگرفته ازدیالوگ علی نقش اول فیلم

دوروی سکه توهین به حضرت روح الله...

بسم الله الرحمن الر حيم

دوروی سکه توهین به حضرت روح الله...

روی اول : ريشه پاره كردن عكس امام را بايددرروزهاي پيش ازانتخابات جستجو كرد. روزهايي دور و دردولتهاي سازندگي و اصلاحات كه حضرات سكوت كردند، دركمين فرصت بودند و انحراف دولتهای پس ازخود را ازخط امام درخاموشی گذراندند. این زاویه گرفتن خودآگاه، درروزهای نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری به بیشترین حد خود رسید. به راحتی قابل تشخیص بود که آقایان ازتفکر امام خجالت می کشند. تأکید بیش ازحد برماجراجویی سیاسی دولت هفتم ( بااین وجود که همه می دانستند و می دانند سیاست خارجی این دولت بسیار نزدیکتر ازدولتهای پیشین به خط امام است )، ابداع واژه گداپروری و نسبت دادن آن به اقدامات اساسی دولت درمناطق محروم (که استیفای حق محصورشده مستضعفان بود و نتیجه اش را دررأی گیری دیدیم ) ، انکار همه خوبیها و انتقادات بی پشتوانه و غیر منصفانه (همه ضعفهای دولت را با نگاه منصفانه قبول داریم. ما به نکات مثبت دولت رأی دادیم و نه به منفیهایش) و دهها انحراف دیگر ازخط امام و نصّ صریح سخنان امام و همه اینها درحالی بود که بیشترین هجم تبلیغاتی رقبای دولت درانتخابات حول نزدیکی به امام و خط امام و نخست وزیر امام و سردار امام و ... دور می زد و این یعنی : نفاق. شاید مهمترین دلیل حمایت شرق و غرب استکبارگر ازرقیب رئیس جمهور درانتخابات همین باشد.

...و حالا پس ازاین اتفاق آقایان( ازرقبای احمدی نژاد گرفته تا نزدیکان و حتی بیت امام)، بازهم سرنا را ازسرگشاد می نوازند و بجای محکوم کردن بهنگام این جنایت، صداو سیما را محکوم می کنند.(هنوز نمی دانید که درجنگ حلوا توزیع نمی کنند و هر کنشی واکنشی دارد) و نتیجه موج سواری جدید این می شود که بعد ازفراخوان تظاهرات با عکس امام، عده ای عکسهای منتظری را بلند می کنند و به ریش سوء استفاده ازخط امام می خندند.

روی دوم :‌ این اتفاق و پیامدهای پس ازآن می تواند جرقه خوبی برای بازگشت نه فقط احساسی به خط امام، جلسات صحیفه خوانی، بکاربردن تفکرات امام درصحنه جامعه و... باشد. فقط دراین صورت است که خطوط قلابی که خود را به امام می چسبانند، زود و به موقع افشا می شوند و فرصت موج سواری پیدا نمی کنند. انشاء الله

«من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلام نمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نموده‏ام، كه بعد فهميدم از دغلبازى آنان اغفال شده‏ام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مى‏نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هركس حال فعلى او است صحيفه امام، ج‏21، ص: 452» 

به بهانه هفته بسیج و رویکرد صداو سیما به مناسبتها

بسم الله الرحمن الرحيم

مناسبت گرايي و زمان ناشناسي

رويكرد تلويزيون به دفاع مقدس را  مي توان از دو منظر بررسي كرد.

1- مناسبت گرايي :

رويكرد مناسبتي تلويزيون آفتي است كه نه تنها دامن دفاع مقدس بلكه  بقيه مناسبتهاي سال را نيز گرفته است. هفته نيكوكاري، هفته بسيج، نوروز، ارتحال امام،‌ محرم، ماه رمضان و... مناسبتهايي هستند،كه درآن مخاطب با سيل برنامه هايي هم موضوع و البته بيشتر دم دستي و هول هولكي مواجه است. برنامه هايي كه همه شبكه هاي نيمچه تخصصي و غير تخصصي تلويزيون را درمي نوردد و جز دلزدگي براي مخاطب ايجاد نمي كند.

هفته دفاع مقدس و بسیج  نيز حكايت همين رويكرد مسؤولان صدا و سيماست. تعداد زيادي برنامه بدون استراتژي كه به هرشكلي به پخش رسيده اند، همه شبكه هارا پرمي كنند. از شبكه هاي استاني، تا برنامه هاي تركيبي و جُنگها و مستندهاي تلويزيوني و در اين سالها تعداد كم مجموعه ها و فيلمهاي تلويزيوني. اين نوع برنامه سازي، تنها كاربردش خنثي سازي فكري مخاطب و واكسينه كردنش به مقوله ايست كه مي تواند بهترين موتور حركت براي بقيه ايام سال و همه دورانهاي حياط باشد.

2- زمان ناشناسي :

هرجنگ را مي توان به دو بخش زماني تقسيم كرد. دوران جنگ و دوران پس ازآن و هركدام ازاين دودوره مقتضيات فرهنگي- تبليغي خاص خود را داراست. هنگام جنگ وظيفه همه تآثيرگذاران فرهنگي، ايجاد جوي پرشور، جهادي و تبليغاتي است، تا فضاي عمومي كشور براي پيشبرد جنگ و سازماندهي نيروها آماده باشد. اين وظيفه در جنگ ما با رويكرد تدافعيش، از جايگاه بالاتري برخوردار بود. البته دراين باره و رويكرد تلويزيون در همان دوران هم بحثها و نقدهاي بسياري وجود داردکه بخشی ازآنها را می توان درکتاب یک تجربه ماندگار شهید آوینی خواند. اما به هرشكل اين روش با نقاط قوت و ضعفش در دوران جنگ قابل باور وپذيرش بود. اما در دوران پس از جنگ رفتار متفاوتي مورد نياز است. رفتاري آسيب شناسانه به قوت ها و ضعفها. بسط تجربه قوتها و درس گرفتن از ضعفها، براي عدم تكرار نقاط ضعف. اين بعني نزديك شدن به واقعيتهاي جنگ به هر اندازه ممكن. منظور افشاي اطلاعات محرمانه نظامي و نامه هاي پشت پرده نظام يا بقول بعضي مسؤولان جنگ، جعبه سياه نيست. بلكه نزديك شدن و دقيق شدن به انسانهاي جنگ است و كاويدن حالات و روحياتشان در آن دوران و دورانهاي پس ازجنگ و توضيح ناگفته هايي كه دربردارنده همان تجربه هاي تلخ و شيرين جنگ است. به عبارت ديگر دراين بخش دوم نبايد فقط به زيبائيها بسنده كرد بلكه بايد سختيها و نه زشتيها را هم ديد و چه بسا اين سختيهاست كه معنويات جنگ را بهتر منتقل مي كند.

 حالا پس از20 سال از پايان جنگ، مي توان گفت تلويزيون ما هنوز در بيشتر برنامه ها بر همان رويكرد دوران جنگ باقي مانده است. اين تفكردر همه برنامه هاي داستاني و غير داستاني تلويزيون ديده مي شود. به همين دليل با گذشت سالها ازجنگ، هنوز جاي سؤالهاي بسياري حتي براي علاقه مندان و محققان دفاع مقدس باقيست. بالاخره دليل شكست كربلاي 4 چه بود؟ عملياتهاي برون مرزي غرب تا چه ميزان مؤفق و تا چه ميزان ناموفق بود؟پشت پرده هاي قطعنامه چه بود؟ و آيا واقعا اختلافي بين مسؤولان تصميم گير درجنگ وجود داشت يا نه؟ و دهها سؤال ديگر.

به اين دليل مفهوم جنگي ديگر و امتداد جهاد پس ازدفاع هم هنوز جزو حلقه هاي مفقوده برنامه سازي تلويزيون است.

« ... ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقى و راستين ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دريافته اند كه مبارزه با رفاه طلبى سازگار نيست، و آنها كه تصور مى كنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانه اند.  و آنهايى هم كه تصور مى كنند سرمايه داران و مرفهان بى درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه ، بحث قيام و راحت طلبى ، بحث دنياخواهى و آخرتجويى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى شوند.  و تنها آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند.  فقرا و متدينين بى بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند.  ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورتى كه ممكن است خط اصولى دفاع از مستضعفين را حفظ كنيم ...»

« ... جنگ ما جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نمى شناسد. و ما بايد در جنگ اعتقادیمان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم... »

« ... آن چيزى كه روحانيون هرگز نبايد از آن عدول كنند و نبايد با تبليغات ديگران از ميدان به در روند حمايت از محرومين و پا برهنه هاست، چرا كه هر كسى از آن عدول كند از عدالت اجتماعى اسلام عدول كرده است ...» صحيفه نور، جلد20، صفحه227، 29 تير1367

 

اين مطلب دريكي ازشماره هاي مجله امتداد چاپ شد و با اندكي اصلاح و بروز سازي تقديم گرديد.

تجربه هایی برای اصلاح الگوی مصرف درخانه

بسم الله الرحمن الرحیم

تجربه هایی برای اصلاح الگوی مصرف درخانه

خانه ما ازنظراتلاف انرژی نمونه ای درجهان است. با کمترین دیوار و بیشترین پنجره هایی که حالا پس از30 سال ازساختش، انگار که وجود ندارند و بجای ذخیره، انرژی را هدرمی دهند. البته این مسأله همانقدر که درزمستانها گرما را هدرمی دهد؛ درتابستانها استفاده ازکولرراکم می کند. اما امان اززمستانها. اولین سالی که به این خانه رفته بودیم؛ با وجود روشن بودن بخاری تا آخرین درجه، خانه گرم نمی شد. ازسال بعد تصمیم گرفتیم، فکری برای این مشکل بکنیم. راه حلی ساده و بسیار کم هزینه، مصرف گاز درخانه مارا نصف و گرمایش را دو برابر کرد. اینکار و چند تجربه مفید دیگر را دراختیار شما می گذارم. شما هم با نوشتن تجربه هایی دیگر دربخش نظرات، مطلب را پربارترکنید.

ساختن پنجره های دولایه : پنجره ها را اندازه گرفتیم و به مقدار لازم نایلون عریض کشاورزی شفاف + چسب نواری پهن خریدیم. نایلونها را یک لایه کرده و دهانه پنجره های بزرگ خانه را با آن پوشاندیم. هزینه نایلون و چسب درآن زمان، حدود 4 هزار تومان و صرفه جویی گازسوبسید دار درسال اول حدود 20 هزار تومان شد.

باقیمانده چسب نواری : درب اصلی و پنجره هایی را که بازوبسته می شوند نمی توان دائم بست. درزهای این پنجره ها و درب اصلی خانه را با چسب نواری پهن پوشاندیم. حتی درز زیر دری را که باز و بسته می شد، با چسب دو طرفه پوشاندیم و پتویی جلوی در آویزان کردیم. با این کارها حتی درسرمای 27- دو سال پیش، خانه ما گرمای را حفظ کرده و لوله های آب یخ نزد.

باقیمانده نایلون : دریچه های کولر را با تکه های نایلون باقیمانده و چسب نواری پهن باید پوشاندیم. بیش از30 درصد گرمای خانه ازطریق دریچه های کولر هدرمی رود. این اولین، مهمترین و ساده ترین راه صرفه جویی درمصرف انرژی است.

اولویتهای مصرف انرژی : درمنزل باید حتی الامکان انرژی را به ترتیب گاز، سوختهای مایع و برق مصرف کرد. هرکدام ازاینها به ترتیب، هزینه استحصال و تبدیل بیشتری دارد. البته ازنظرسازگار بودن با محیط زیست، برق پاکترین انرژی است؛ اما تا زمانی که صرفه جویی ما درمصرف انرژی به حدکشورهای دیگر برسد، گازمقرون به صرفه ترین انرژی است. بااین تفکر مصرف سماورگازی بربرقی و چای ساز و قهوه جوش و ... بخاری گازی بربخاری برقی، اجاق گاز برماکروفر و سرخ کن و توستر و ساندویچ ساز و...!!! اولویت دارد.

سرچراغ : خانمهای قدیمی رسم داشتندکه ازصبح به کارهای خانه برسند و سرشب که شوهر به خانه می آید؛ پای هم بنشینند و گل بگویند و گل بشنوند. اما حالا که خانمها با مردها ازخانه بیرون می روند و باهم می آیند، بایداین توصیه تکراری را بکار برد که ازیک ساعت به اذان مغرب تا حدود 4 ساعت پس ازآن اوج مصرف است. درخانه ما این قاعده سفت و سخت رعایت می شود. حتی پسر کوچکم این ساعت را یادگرفته است.

لامپها : لامپهای کم مصرف شکلها، رنگ نورها و اندازه های مختلفی دارند. مصرف و گرمایشان هم بسیار پایین تر و عمرشان بیشتر ازتنگستنهای قدیمی است. البته خانه ما ازقدیم با مهتابی روشن می شده و لامپ کمتر استفاده می شود.

شومینه مادربزرگ : همه کسانی که مثل مادربزرگ من باکلاسند و منزل اجاره ایشان شومینه دارد، ازهمان نایلونها به شومینه بچسبانند و ازبخاری استفاده کنند. شومینه چند برابر انرژی مصرف کرده و حرارت بسیار کمی تولید می کند. قبض گاز شومینه مادربزرگم درآن سال سرما بیش از30 هزار تومان برای یک ماه شد.

بخاری چن منظوره: بچه که بودیم و مادرم به ستاد کمک رسانی جبهه ها می رفت، هفته ای یکروز، توی ماهیتابه کدوی حلوایی می گذاشت و آنرا روی بخاری نفتی اتاق میگذاشت و وقتی بازمی گشت؛ غذاحاضر بود. بخاری ازآن وسایلی است که کارهای زیادی می توان با آن کرد. تأمین رطوبت خانه بوسیله کتری، دم کردن برنج، پختن لبو و شلغم و ... درزودپز، هواپز کردن تخم مرغ، گرم کردن نان، خشک کردن لباس و... وهمه کارها بدون هزینه انجام می شود. پس هیچوقت بخاری درحال سوختن را خالی نگذارید.

لباسشویی : بیشتر خانه ها امروزه مجهز به لباسشوییهای اتوماتیک است. بهترین روش استفاده ازاین وسیله استفاده ازحداکثر ظرفیت، به جهت صرفه جویی درآب و برق است. البته این مورد را خانمم اجرا کرده و من فقط دیده ام.

نان : کم خریدن، خنک کردن نان درنانوایی، قرار دادن بلافاصلة حتی یک لقمه ازنان باقیمانده درفریزر. این سه کار دورریز نان مارا بسیار بسیار کم کرده است. بیشتر این دورریز هم مربوط به سوخته و خمیر نان آقای نانوا است.

تجمل گرایی و اسراف : دربیشتر موارد تجمل گرایی و اسراف لازم و ملزوم یکدیگرند. استفاده ازوسایل پیشرفته، گرانقیمت و لوکس که بیشتر هم خارجی اند( بخشی ازاینها را درمقاله دین بخور و بخواب بخوانید) هزینه های جاری، استفاده ازانرژی، بیماریهای ناشی ازکم تحرکی، حسرت فقرای جامعه، خروج بی رویه ارز، عدم دسترسی به استقلال اقتصادی و ... را باعث می شوند.

«سفارش مى‏كنم كه به خدا متكى باشيد و براى هميشه زير بار شرق و غرب نرويد. مردم بايد تصميم خود را بگيرند: يا رفاه و مصرفگرايى و يا تحمل سختى و استقلال. و اين مسئله ممكن است چند سالى طول بكشد، ولى مردم ما يقيناً دومين راه را، كه استقلال و شرافت و كرامت است، انتخاب خواهند كرد» صحيفه امام، ج‏21، ص: 233

 

ملودرامهای آقای ضرغامی - نقدی برمجموعه دلنوازان

بسم الله الرحمن الرحیم

ملودرامهای آقای ضرغامی

رهبر انقلاب درپیامی که ازنظر لحنِ تندو توبیخ آمیزش، کم نظیر است؛ ضرغامی را بعنوان رئیس صداو سیما تا 5 سال دیگر ابقاء و برای دیده شدن نشانه های تحول درصدا وسیما مهلتی یک ساله تعیین کردند.

چند روز بعد، آقای رئیس درکنفرانسی مطبوعاتی و با روش مدیران کلیشه ای ما و با هزار دبدبه و کبکبه و بدون اشاره به برنامه های خود دررابطه با تحول مورد نظر رهبر، سریالهای معناگرا و تاریخی و خصوصاً ملودرامهای شبانه را بعنوان نقطه قوت عملکرد 5 ساله اش معرفی کرد. این آروغ، پس ازغذای چربی است که یکی ازنمونه هایش این شبها درحال پخش ازرسانه ملی است.

دلنوازان، مجموعه ای پرمخاطب و یکی ازملودرامهای مورد اشاره و احتمالاْ علاقة آقای ضرغامی است. مجموعه ای که باید آنرا کلکسیونی از کلیشه های به شدت تکراری و ازحال رفته صدا و سیما دانست. پسر پولدار عاشق پیشه و شکست خورده، دختر دیو صفت پشیمان، نوزاد ناخواسته، زوجهای زن سالار، خیانت مالی، ‌قاچاق دارو، ارثیه سرگردان، ازدواجهای نامؤفق پس ازطلاق ودهها خرده داستانک بسیار نخ نما شده دیگر، دربستر خانواده هایی مرفه و مربوط به پنج درصد قله جامعه. بستری بسیار دور ازوضع فعلی و واقعی مردم این سرزمین. یکی از خرده داستانهای این مجموعه را باهمین زاویه بررسی می کنیم. روشنک و رامین پس ازکش وقوسهایی مضحک و مبتذل و با رابطه ای لب مرزی، بالاخره ازدواج می کنند و پس ازماههای اولیه، با چالش زندگی درخانه مشترک مواجه می شوندو اختلاف سلیقه بالای شهر ماندن یا پایین شهر رفتن آنها به اندازه ایست که سالها پس انداز دو نفر و حتی ماشین 15 میلیونی و... کفاف اجاره یک خانه درتهران را نمی دهد. درست مثل مجموعه هایی که خانواده ای روی مبل و فرش دستباف نشسته و نگرانی نان شب دارند. این پیرنگ انتزاعی و روشنفکری البته دربستر قصه ای چند پاره و متکی براتفاقات بدون توضیح روایت می کند. اتابک اتفاقی شوهر سابق یلدارا پیدا می کند. قرار منصور کاملاً اتفاقی لو می رود. ازنظر فنی هم که مجموعه شاهکاری درمیان آثار سالهای اخیر است. خصوصاًکروماکی های کودکانه ای که حتی تماشاگران غیر فنی را نیز اقناع نمی کند. تصاویر تکراری درکروماکی ها و خصوصاً تصاویر تکراری اینسرتی، همه به دلیل سامانه غلط مدیریتی این مجموعه ها چه ازجهت سرعت ساخت و بروز سازی و چه ازنظر محاسبه دقیقه ای که سالهاست آفت مجموعه های حتی مشهور و تاریخی مثل یوسف پیامبر بوده است.

آقای ضرغامی درکنفرانس خبریشان، برادامه این مسیر پرافتخار تأکید کردند. به نظر شما این راه تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد.

گيوه، وبلاگ سفرنامه هاي اين حقير

بسم الله الرحمن الرحيم

پيرو مطلبي كه با عنوان سيرو في الارض انتشار يافت، اين حقير و حتي پيش ازآن مطلب به فكر سفرهاي فرهنگي و تحقيقاتي خصوصاً به كشورهاي جهان اسلام و منطقه افتاده بودم. اولين اين سفرها به همراهي سه دوست عزيز به افغانستان بود و اخيراً سفري به لبنان. مطالب و عكسهاي زياد اين سفرها و ديگر سفرهايي كه رفته ام، لزوم راه اندازي وبلاگي تخصصي براي سفرنامه ها را به ذهنم آورد. راه اندازي آزمايشي وبلاگ گيوه  حاصل اين فكر است كه سفرنامه هاي آن به تدريج اضافه خواهد شد. لطف كرده اين حقيرار ازنظراتتان بهره مند سازيد. حرفهايي شايد درباره قالب، محتوا، لزوم اين كار و انتقادو پيشنهاد و ... التماس دعا

 

التماس دعا

بسم الله الرحمن الرحيم

در سفر لبنان هستم. درروزهاي آينده خدمت مي رسم. التماس دعا

 

مروری بردو دوره جشنواره سینما حقیقت

بسم الله الرحمن الرحيم

جشنواره تولیدات مرکز

سومين جشنواره سينما حقيقت، اين روزها درجريان است. اين مطلب، مروری کوتاه به  دو دوره پيشين اين جشنواره است.  

صورت بندي بسيار ساده و شايد ناکامل دودوره پيشين جشنواره سينما حقيقت را مي توان به اين شکل محتوايي ديد :

1-      مستندهايي منتقد نما و پرنيش وکنايه که بويي ازاصلاح ازآنها به مشام نمي رسد. آثاري که بجاي جراحي، مسموم مي کنند و برآيندشان فضايي غبارآلود و پرتناقض است. شاخصه اين آثار 444 روز بود که نسخه خنثايش ازپرس تي وي پخش شده و نسخه ضد انقلابيش درجشنواره سينما حقيقت. رئيس جمهور مير قنبر، تهران انارندارد، پرو آخر، طلب خير، مجسمه‌های تهران، درخيابانهاي ناتمام و ... ازديگر آثاراين صورتند.

2-      مستندهاي زرد. يا فيلم فارسي هاي سينماي مستند. آثاري که سخيف ترين غرايض بشري  را  هدف قرار مي دهند. هفت فيلمساز زن نابينا به تهيه کنندگي کارگردان 444 روز، ازشاخصترين آثار اين دسته اند.

3-      آثار استثناگرا. مستندهايي که آداب و رسوم و اتفاقاتي استثنايي و منحصر به فرد و البته دين زدايي شده را به تصوير مي کشند. دراين گروه، آثاري که عقايد و آداب و رسوم و متون زرتشتيان رابه شکلهاي گوناگون به تصويرمي کشند، شاخه اي مهمند. درخت پارسيک ووايو(فيلم نمايش داده شده امروز) جزء اين گروهند. اين درحالي است که آثارکمتر پذيرفته شده با محتواي ديني و انقلاب اسلامي،کم وبه حاشيه رفته اند.

به نظر مي رسد؛ اين صورت بندي کاريکاتوري که ادعاي سينما حقيقت و جشنواره بين المللي سينماي مستند ايران را هم دارد، نشأت گرفته ازتوهم روشنفکري و بيمار همه سالهاي سينماي پس ازانقلاب است که بخشي ازبدنه سينماي ايران را ازجامعه جدا کرده و آثارشان رابه کنج سالنهاي خاص و با تأثيري حداقلي رانده است. به همين دليل است که امسال نبايد فکر کنيم با تحريم جشنواره چيزي را ازدست داده ايم. چون دودوره قبل بيش ازآنکه با آيينه ای تمام نما ازسينمای مستند ايران روبرو شويم، با جشنواره توليدات مرکز گسترش به اضافه آثاری بيشتر خنثی و چند نمک نه چندان شوردینی مواجه بوده ايم. اميدواريم با تغيير مديران سينمايي و شايد تغيير مديريت مرکز گسترش، شاهد مستندهاي به واقع دينی و ايرانی و انقلابی باشيم. 

خانواده، نماينده جامعه - نقدي خانوادگي بر فيلمهاي جشنواره فجر1387

بسم الله الرحمن الرحيم

اين مطلب درويژه نامه جشنواره فيلم فجر 1378 مجله راه به چاپ رسيد. ازميان فيلمهاي نام برده شده دراين مطلب، دوفيلم خوب كودك و فرشته و به كبودي ياس، هنوز اكران نشده اند.

 خانواده، نماينده جامعه

اشاره :

سينماي ايران سي سالگي انقلاب اسلامي را با زايش لاك پشتهاي قشمي آقاي ابوالحسن داوودي جشن گرفت.

اما... خانواده درهمه دوره هاي تاريخي غرب و سينما دستمايه تهاجم زر و زورمداران، براي تسخير فرهنگي ارزشها، نهادها و فرهنگهاي مختلف بوده است. نتيجه اين تهاجم، سست شدن نهاد خانواده و نفوذ روز افزون فرهنگ غرب بوده است. البته اين منظومه گفتماني دامن غرب را نيز پاك نگذارده و فساد اخلاقي، از ميان رفتن نهاد خانواده، رشد منفي جمعيت، ناگذير بودن مهاجر پذيري، كودكان بدون والدين و ... به ارمغان آورده است.

عشق :

عشق، علاقه، محبت و مفاهيمي از اين دست لازمه شروع زندگي هرخانواده و از آشناترين مفاهيم براي همه گونه هاي سينمايي بوده است. اين مفهوم درادوار مختلف وفقط درآثار معدودي چه در ادبيات وچه سينما ذيل گفتمان انقلاب اسلامي قرار گرفته است. از حضور كم رمق درفيلمهايي مثل آژانس شيشه اي تا فيلمي مثل باران. اما هنوز، اين واژه دستمايه فيلمفارسي ها و آثار روشنفكري سينماي ايران است. از فيلم بيضايي تا مي زاك - شاهكارهمه ادوار سينماي ايران و شايد جهان -  سرنوشت اين مفهوم درجشنواره امسال شايد با تكثري بيشتر نسبت به سالهاي ديگر روبرو بود. اما اين تكثر به قيمت گذشتن از خطهاي قرمز و كمرنگ شدن ضابطه هايي بود كه بسيار كمرنگترشان در سالهاي نه چندان دور، باعث مميزي يك فيلم مي شد.

 وقتي همه خوابيم به عشق زني شوهر مرده و يك زنداني متهم به قتل مي پردازد. رابطه اي كه درلابلاي قصه پيچيده اش، خيانت به شوهر به خاطر شوهر، يا همان فحشاي مالي گنجانده شده است. سوپر استار اما رابطه اي نه چندان عاشقانه را به تصوير مي كشد. رابطه يك ستاره سينما با دختر نوجواني كه درادامه معلوم مي شود دخترش است. گرچه سرانجام اين رابطه به نحوي ختم به خيرشده و مشخص مي شود كه فرشته خود را بجاي دختركوروش جازده است. اما حتي فكر و طرح رابطه پدر با دخترش، رويكردي متفاوت دركارنامه فمينيستي خانم ميلاني است. نمايش عجيب و غريب رابطه هاي عاشقانه د رسينماي ايران كه شايد عقده سالهاي گذشته و تصميمات سليقه اي مديران است، درزادبوم بازهم پررنگتر مي شود. سارا پس از عدم مؤفقيت در سقط جنين، داخل اتاق خواب، روي تخت براي مادرش تعريف مي كند. « شوهرمو با دختر خالت توي تختخوابمون پيدا كردم» و اين جمله را چند بار با تأكيد و مكرر بيان مي كند. همچنين فيلم مشکل تماس بدنی بدون لباس در سینمای ايران را حل مي كند. تيموريان كه همسر واقعي آقاي رايگان است، درفيلم او را در حمام مي شويد و درصحنه هاي ديگر به راحتي با او تماس بدني برقرارمي كند. فقط این جمله را بايد به تیتراژ فیلم اضافه کرد : «تماشاگران محترم٬ بازیگران نقش بیژن و مریم در زندگی واقعیشان زن و شوهرند».

  مفهوم عشق دراثري مانند حيران به نقطه ثقل و عامل پيشبرد قصه تبديل مي شود. حيران جوان دانشجوي افغاني، عاشق ماهي دختر روستايي ساده دلي مي شود. اما اين عشق مانند قصه هاي اساطيري ديري نمي پايد و خيلي سريع و در اواسط فيلم به ازدواج و بچه دار شدن مي انجامد. نوع استفاده از اين مفهوم درحيران بسيار نزديك به تم آشناي فيلمهاي فارسي است. عشق، ازدواج و فراق به اضافه كمي سوز و آه و اشك وگداز... اما امشب شب مهتابه مفهوم متفاوتي از عشق را مطرح مي كند. عشق پدري در حال مرگ به پسري كه هنوزدنيا نيامده است. اين تم كه به خوبي نيز پرداخت نشده، تنها نكته مثبت فيلمي است كه اجزاء سطحيش اجازه بروز اين مفهوم نادر در سينماي ايران را نمي دهد. نمونه آمريكايي اين فيلم راكه سالها پيش ديده بودم – و الآن نامش را بياد ندارم – بسيار بهتر از اين توانسته بود عشق پدر و پسر را در قالبي طنز به تصوير كشد. شبانه روز اما فيلم عشقهاي كثيف، بدون پشتوانه و بي انتهاست. چند عاشق و معشوق به دليل خيانت، بيماري يا جبر زمانه به عشقشان نمي رسند. اين سوژه با تفاوتي مختصردردوزخ، برزخ، بهشت و هفت و پنج دقيقه نيز تكرار مي شود. با اين تفاوت كه در آخري سرنوشت ازدواج و عشق و... به كثيفترين شكل ممكن يعني خودكشي هرسه زن اصلي فيلم منجر مي شود. آقاي عسكرپور را طوري جو گرفته است، كه علاوه بر نوشتن و پرداخت فيلمنامه اي كاملاً غربي، لوكيشن پاريس راهم انتخاب كرده است. فقط جاي اين سؤال باقي مي ماند كه چرا اين فيلم آمريكايي يا اروپايي بايد با بودجه بيت المال جمهوري اسلامي ساخته شود؟!!

 از ديگر مفاهيم عشقي طرح شده دربسياري از فيلمهاي امسال، عشق به زنان شوهردار است كه در طاووسهاي بي پر، شبانه روز وچند فيلم ديگر وجود دارد. شريفترين و مقدسترين قصه عاشقانه امسال سينمايي ايران عشق خواهر و برادر در كودك و فرشته است. فرشته با عشقي خواهرانه و رفتاري زينب گونه در خرمشهر مي ماند تا برادرش را يك بار ديگر ببيند. او سفيري براي انتقال شناسنامه ها و وصيت نامه هاي شهيدان و به تصوير كشيدن قصه روزهاي مقاومت مردمي خرمشهر است. اما برادر درنماي انتهايي فيلم شهيد مي شود و اين عشق نه تنها بي سرانجام نمي ماند، بلكه به سرنوشتي متعالي و فراتر از عشقهاي زميني متصل مي شود.

ازدواج :

تصوير سازي سنت و مراسم ازدواج درسينماي ايران هميشه متأثر از فضاي لخت، تحقيق نشده و كليشه اي تلويزيون بوده است. دامادي كه همراه با پدر و مادرش به خواستگاري مي رود و درهمان جلسه، صحبتهايي انجام مي دهد و به خاطر رعايت ايجاز دربيان!!! درچند لحظه ازدواج مي كند. درصورتي كه واقعيات جامعه بسيار متفاوت ازاين كليشه هاست. هرشهر و قوم و نژادي، سنتهاي خاص خود رادارندو هرطبقه اجتماعي – از منظر پايبندي به سنتهاي ملي و ديني – رفتار خاص خود. حتي ممكن است دريك شهر يايك منطقه، رسوم متفاوتي براي انجام مراسم ازدواج دارند. چنانكه درخانواده هاي مذهبي، حضور داماد درجلسات ابتدايي خواستگاري و  مجالس مختلطي كه عروس را ميان مردها قرار مي دهد مرسوم نيست.

درميان فيلمهاي امسال، آثار كمي بطور مستقيم به مراسم ازدواج پرداختند. داستان بيست دريك تالار عروسي مي گذرد و روند قصه به شكلي پيش مي رود كه آخرين مجلس، عروسي دو كارگر تالاراست. مراسمي كه مانند بيشتر عروسيهاي شهري، مختلط است. سادگي شكلي عروسي بجز بيست، درحيران نيز وجوددارد. تصوير يك مراسم عروسي درغربت كه با حداقلها انجام مي شود. درست عكس اين فضا درسكانس آغازين فيلم بي پولي ديده مي شود. يك عروسي بسيارمجلل كه ياد عروسيهاي سريالهاي تلويزيوني رازنده مي كند. يك عروسي باز هم مختلط، درخانه اي مجلل و همراه با يك عروس كشاني پر سر و صدا. اما درجشنواره امسال شاهد يك عروسي حزب اللهي هم بوديم. دريكي از سكانسهاي به كبودي ياس ازدواج ساده يكي از همرزمان شهيد برونسي به زيبايي تصوير مي شود. ازدواجي كه برخلاف سادگي ازدواجهاي ديگر فيلمها، خالي از معنويت نيست. عروس براي ازدواج شرط كرده كه همسرش به جبهه نرود. شهيد برونسي براي حل اين مشكل به اتاق عقد مي آيد و به عروس مي گويد. اگر شما آن دنيا جواب حضرت زهرا را مي دهي، حامد به جبهه نمي رود. اين سكانس ازنظر فني نيز داراي فراز و فرود و كشش مناسبي است.

 

خانواده :

خانواده بعنوان مهمترين و ابتدايي ترين نهاد جوامع، مفهومي است كه ناگزير از طرح دربيشتر فيلمهاي جشنواره است. اما تفاوتهاي محتوايي پرداختن به خانواده درفيامهاي ايراني بسيار زياد است. وقتي همه خواب بوديم و سوپر استار رابايد دو فيلم بدون خانواده به حساب آورد.  خانواده دراين دوفيلم مردان و زناني جدا ازهم و با گسست حداكثري هستند. شكلي كه بيشتر به رويكرد خانواده درغرب شبيه است تاجامعه مذهبي و متفاوت ايران. كوروش ستاره سينما خانواده را به رسميت نمي شناسد و زندگيش را با زنان و دختران هرجايي، الكل، قمار و ... مي گذراند. او مثل يك هنرپيشه هاليوودي درپايتخت جمهوري اسلامي زندگي مي كند. همه خواب بوديم اما قدمي به جلوست و چكامه را درقالب زني كه  خانواده اش را دريك تصادف از دست داده نشان مي دهد. واكنش چكامه به اين شرايط بي شباهت به رفتار كوروش نيست. او بدون فكر به استمرار زندگي و شايد تشكيل خانواده اي جديد،‌ از همان ابتدا درپي خودكشي است و همين موضوع، چارچوب قصه را تشكيل مي دهد. بجز ايندو، با تعداد زيادي از فيلمهاي شهري مواجهيم كه بستر شكل گيري قصه شان مشكلات خانوادگي است. اما هرفيلم اين مشكلات را با ظن خود ديده است. بيست خانواده اي ازطبقه پايين را به تصويرمي كشد كه مهمترين مشكلشان مسائل مالي است. خانواده اي كه از حداقلهاي زندگي يعني خانه اي براي زندگي محرومند. اين پرداخت به مشكلات مالي در بي پولي به عنصر اساسي فيلم تبديل مي شود. خانواده اي مرفه با از دست دادن شغل مرد، روبه ورشكستگي مي روند. گفتمان حاكم بر بي پولي مانند درباره الي برمناسبات قشري خاص و سرخوش استوار است. به همين دليل مراتب پيشبرد قصه به شكلي انتزاعي و فانتزي درآمده و سؤالاتي پي درپي درباره باور پذيري قصه به ذهن مي آيد. ايرج چرا مَؤفق به كارپيدا كردن نمي شود؟چرا فردي با درآمد او هيچ پس اندازي ندارد؟ چرا بطور موقت با ماشينش مسافركشي نمي كند؟ و... اين شخصيت پردازي خانوادگي و شكل مناسبات باعث مي شود كه كارگردان در اين كلاف دنيايي، جايي براي صبر، توكل،‌ايثار، صداقت و ... پيدا نكند و تنها صحنه كمي تا قسمتي معنوي فيلم كه كنار صندوق صدقه اتفاق مي افتد، به شدت شعاري باشد. يكي ديگر از نكات جالب توجه عدم طرح مشكلات خانوادگي مستضعفين و هدف گيري فيلمها به سمت طبقات مرفه است درزادبوم،ترديد، چهره به چهره و امشب شب مهتابه و شايد چند فيلم ديگر با طبقاتي مرفه يعني همان 5 درصد قله جامعه مواجهيم. اين نسبت درجامعه ايران مي تواند دو دليل داشته باشد. يا كارگردانان و سياست گذاران سينمايي كشور خود جزو همان 5 درصدند و يا جذابيتهاي سينمايي ما بيشتر وام گرفته از جوامع صنعتي و پر زرق و برق غربيست كه جسارت حضور درميان مردم عادي جامعه را از ما مي گيرد. اگرهم طبقات متوسط جامعه هدف قرار مي گيرند، دغدغه هايي كسل كننده، روشنفكرانه و غير واقعي دستمايه طرح قصه قرار گرفته و مشكلات بدون موشكافي دقيق،  فقط طرح مي شوند. دوزخ، برزخ، بهشت برشي از زندگي كارمندي است كه نديده، عاشق نويسنده يك نامه ناشناس مي شود. دراپيزود انتهايي اين فيلم، همه دغدغه همسر يك نقاش اينست كه بجاي سنگ قبر روي مزار شوهرش آينه اي بگذارد. اين رويكرد در نسبت اجتماع – خانواده به گونه ايست كه به سبب انتزاعي بودن و دور بودن از فضاي واقعي جامعه، كمتر همدردي وهمذات پنداري مخاطب را برمي انگيزد.

نوع ديگري از نگاه به خانواده، ترسيم خانواده هايي است كه يا خوشبختند و يا با وجود مشكلات ازعهده حل آن برمي آيند و درخلأ رها نمي شوند و دست به واكنشهايي مثل خودكشي نمي زنند. اين طيف فيلمهاي زيادي را دربرنمي گيرد. زماني براي دوست داشتن، مشكلات يك خانواده معلول را طرح مي كند. خانواده اي كه درانتها بابك را همراه با معلول بودنش مي پذيرند. درپاي پياده، خانواده اي متفاوت را مي بينيم. سه نسل، پدر بزرگ، پدر و پسر باهم زندگي مي كنند. دو نفر همسرانشان را از دست داده اند وجعفر سالهاست مؤفق به ازدواج نشده است. درانتهاي فيلم و بعد از اينكه جعفر مانند پدربار نگهداري از دو نفر ديگر را بعهده مي گيرد، مؤفق به ازدواج نيز مي شود. اما امشب شب مهتابه از اين نظر يك استثنا درميان ديگر آثار مشابه است. فيلم قصه اي دارد كه بهترين شرايط براي سياهنمايي و شكوائيه خواني رادارد. اما قصه سمتي واقعي ترانتخاب مي كند. اميد به تداوم زندگي با ايجاد رابطه اي متفاوت بين پدر و پسري كه هنوز به دنيا نيامده است. به اين شكل با مرگ پيام درسكانس انتهايي، رابطه خانوادگي قطع نمي شودو مي توان فيلم را جزو آثار با انتهاي خوش توصيف كرد.

طرح مسأله خانواده درسه فيلم امسال را مي توان نزديك به معيارهاي ديني و انقلاب اسلامي دانست. يك وجب ازآسمان بستر داستاني و بيشتر شخصيتهايش را از مستضعفين انتخاب كرده است. مستضعفيني كه با وجود قصه تخيلي و شبه فانتزي فيلم بسيار ديني و واقعي اند. نكته مهم ديگر اينست كه يك وجب از آسمان تنها فيلمي است كه دست به يك نگاه مقايسه اي بين فقر و غنا و استضعاف و استكبار زده است. خريدو فروش يك قطعه از آسمان و واكنش فقرا و خرپولها- به قول محسن پسر بچه فيلم – نسبت به اين موقعيت و آن صحنه ماندگاركه تازه به دوران رسيده فيلم به جماعت ثروتمند مي گويد : «آقايون و خانمها، اينجا بالا شهر آسمونه و اونجا پايين شهرش...» البته قصه تخيلي فيلم با اينكه دزشعاري بودن فيلم را پايين آورده اما ثابت مي كند كه با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي، فضاي هنري كشور به پختگي پرداخت موضوعاتي اينچنين كه جزو ذات انقلاب و گفتمان رهبران آنست نرسيده است. كودك و فرشته نيز با انتخاب جزئي از يك خانواده ايراني، رابطه خواهر و برادري را دستمايه روايت يك قصه تاريخي قرار داده است. قصه اي كه نشانه هاي هويت ملي و ديني درفضايي بسيار واقعي درآن به چشم مي خورد. شايد واقعي ترين خانواده ايراني امسال درفيلم به كبودي ياس تصوير شده باشد. خانواده شلوغ و مستضعف شهيد برونسي، نماينده مردم پايبند به انقلاب اسلامي دردهه شصت هستند. تصوير اين خلوص و صبر درخانواده يكي از سرداران دوران دفاع مقدس، كه از سردار بودن فقط عنوان پس از شهادت را همراه دارد، كاري است كه فيلم به خوبي از عهده آن برآمده است. خانواده ديگري كه دربه كبودي ياس وجود دارد، نمونه اي از تحول درچرخه انقلاب اسلامي است. دراين خانواده يك مادر شهيد در برزخ ميان شهادت فرزند وقبولاندن اين شهادت به پدر تازه اززندان آزاد شده اش قرار دارد. ستارهمچنين يكي از بهترين شاهدهاي سينمايي براي نقل زندگي يك شخصت واقعي است.

تجربه هايي براي تربيت كودك

بسم الله الرحمن الرحيم

تجربه هايي براي تربيت كودك

پسرم روح الله، متولد دهه فجر 1383 است و الآن 4سال و هفت ماه و نيمه است. با دوستاني كه حالا بيشترشان فرزند دارند، صحبت ازتجربه هاي تربيتي كودك بود. ديدم اگر همه، تجربه هايشان را براي يكديگر به اشتراك بگذارند، مي توان آموزه هاي منابع تربيتي مختلف را عملياتي كرد.

منظومه فكري : مهمترين عامل تربيتي كودك، منظومه فكري خانواده است. عقايد و جهان بيني پدر و مادر و پدربزرگها و مادر بزرگها و عمه ها و داييها – روح الله عمو و خاله ندارد – و درمرحله بعد معلّم. مجموعه اينها، فكر  رفتاري كودك را شكل مي دهد. دريك خانواده مذهبي با رفتارهايي متعادل و بدور ازتحجر و عقده آفريني، ساختاربندي ذهني كودك نيز به سمت مذهبي شدن، انقلابي شدن يا هرتفكر ديگري خواهدرفت.

نمونه : روح الله با مادرش به آزمون تست هوش يكي از مؤسسات مي رود. مجموعه اي ازسؤالات را روي چند برگه مي دهند. مادرها سؤالات را براي كودكان مي خوانند و كودك جواب مي دهد. يكي ازسؤالاها به اين صورت بوده كه اين كلمات را براي كودك بخوانيد و اولين كلمه اي كه گفت بنويسيد. مي رسند به كلمه سگ. روح الله به محض اينكه كلمه سگ رامي شنود؛ مي گويد:سگ نجس است!! درحالي كه بچه هاي بالا شهري كنارشان، كلماتي آشنا مي گفته اند. پاپي، هاپو، آبي(نام برنامه محبوب بچه ها كه روح الله هم دوستش دارد) و...

رفتار بجاي گفتار : كودك بيش ازاينكه با امرو نهي و دستور كاري انجام دهد، با ايجاد محيطي رفتاري، روي به كاري مي آورد. يعني تأثيراعمال اطرافيان روي او، بسيار بيشترازتوصيه و نصيحت است. روح الله نزديك سه سالش بود كه نماز رابطور كامل ياد گرفت. او الآن طوري نماز مي خواند كه امكان ايستادن درصف اول نماز جماعت راهم دارد. به خاطرنمي آورم كه حتي يكبار به او دستور نماز خواندن داده باشم يا به او نماز خواندن ياد بدهم. او بيشتر نماز را با شنيدن صداي من يا داييها و پدربزرگها و يا شنيدن صداي امام جماعت مسجد ياد گرفته است.

نمونه : يكي ازنمازها درمسجد صنعتگران مشهد بوديم. من و روح الله درصفهاي عقب و پدربزرگش درصف جلو. نماز تمام شد. به سمت پدربزرگش رفت و كنار ايشان نشست. لحظه اي بعد جلو رفتم و گفتم با من نمي آيي؟ برگشت و سريع گفت: دارم نماز نشسته مي خوانم، چه عجله اي داري!! برگشتم. يكي ازرفقا پشت سرم بود. با طعنه گفت : ماشاء الله بچه را به نوافل عادت داده ايد!!

قاطعيت دلسوزانه : كودك بجز قاطعيت و امر و نهي و دستورات تربيتي احتياج به بازي، نشاط،‌تفريح، تعليم و ... نيزدارد. كنار هر سختگيري و امر و نهي بايد چند ساعت بازي و نشاط باشد. خستگيتان را بيرون درب خانه بگذاريد و با نشاط و آماده براي رفتاري پرنشاط داخل بيائيد. تا براي كودك مايه نگذاريد، نبايدتوقع نصيحت پذيري و رفتار مؤدبانه را ازاو داشته باشيد.

نمونه : دردوره هاي مختلف، بازيها مختلفي را با روح الله انجام داده ام. چند ماه هرشب نيم ساعت كشتي مي گرفتيم. من نشسته و او ايستاده و بسيار شاد و پرتحرك وبعد ازآن دوره توپ بازي، ماشين بازي، بالش بازي، منچ، لگو، نقاشي، بدمينتون و... الآن جديدترين بازي اش به اين صورت است : درركعت اول نماز روي پشتم مي رود، بعد درايستادن، گردنم را مي گيرد و آويزان مي شود و تا انتهاي نماز اينكاررا ادامه مي دهد. يعني ركعت اول بالا مي رود و ركعت آخرپايين مي آيد. انتهاي نماز هم دور مي زند، روي دستهايم مي نشيند كه موقع سلام، الاكلنگ بازي كند. البته به او ياد داده ام كه اين بازي مخصوص خانه است و توي مسجد و مقابل ديگران نبايد اينكار را انجام دهد.

آزمون و خطا : كودك انساني بدون تجربه است. انباشت ديده ها و شنيده ها براي كودك، مانند بزرگترها هنوز مفهومي نداردو انتقال همه اين تجربيات به او ازطريق گفتار غير ممكن است. بايد به او اجازه دهيم هركاري را خود تجربه كند. مرز اين اجازه هم خطر جاني و اخلاقي است.

نمونه : اين روش بخصوص درخوردن و بازيهاي خطرناك به چشم مي آيد. من معمولاً به او نمي گويم فلان غذا يا خوراكي را نخور. مي گويم : برايت بد است. نخوري بهتر است. بارها پيش آمده كه گوش نداده و دل درد و سرفه و ... به سراغش آمده. حتي اينجا هم احتياج به نصيحت زباني نيست. آن چيزي كه ممكن بود با هزار بار گفتن من، باور نكند؛ با كمي صبر فهميده است.

رفتارمتقابل پدر و مادر: كودك به رفتارمتقابل پدر و مادر بسيار حساس است وهر جرو بحث يا اختلافي درروح او تأثير گذار است.

هماهنگي پدر و مادر : والدين بايد درتربيت كودك هماهنگ باشند و رسيدن به اين هماهنگي دربستر زمان وهميشگي است. وجود تناقض دررفتار و الدين و كودك حفره اي وسيع ايجاد مي كندو به كودك قدرت مانور دراين حفره را مي دهد. بايد توجه كنيد كه كودكان بسيار باهوشند و ازهرنقطه ضعف به خوبي استفاده مي كنند. ضمن اينكه بار تربيتي كودك بايد بين والدين تقسيم شود و هردو اين مهم را بعهده داشته باشند.

نمونه : ما سعي مي كنيم اختلافات جزئيمان دراصول تربيتي را به روح الله منتقل نكنيم و تا خود درموردي به نتيجه نرسيده ايم، آنرا به تنهايي براي او اجرا نكنيم. نوع پوشش، غذا، رفتن يا نرفتن به جايي، خريد، بازي و ...

خط قرمزها : هرخانواداه اي براي خود خط قرمزهايي دارد. حتي آنهايي كه هيچ اصولي ندارند، درحقيقت بي قانوني را پذيرفته اند. اين خط قرمزها درحقيقت همان اصول تربيتي – اخلاقي است كه شما بايدخود آنها را بدانيد، به آنها عمل كنيد و روش بازتعريف آن براي كودك راهم بدانيد. دراجراي اين خطوط مهمترين اصل هماهنگي والدين است. بسياري ازاين خط قرمزها با تفاهم والدين، به كودك نيزمنتقل مي شود. لازم به ذكر است كه اين اصول قوانيني تدريجي و درطول زمان است و مثل وحي غيرقابل تغيير نيست.جدا خوابيدن به تدريج، شب نماندن درخانه هيچ كس، نپوشيدن شورت و لباسهاي با ماركهاي زياد و زننده، نخريدن تنقلات خارجي، گريه نكردن براي درخواستها، نق نزدن درخانه، دست بلندنكردن روي والدين، ليس نزدن ظرف غذا درمهماني، عدم شروع دعوا با دوستان همراه با اجازه دفاع، مسواك زدن، انجام دادن كارهاي شخصي مثل غذا خوردن، مسواك زدن و... درحد توان و...

نمونه : سالگرد وفات مادر يكي ازپيرمردهاي فاميل، شله(نوعي آش مشهدي كه ماده اصليش گوشت گوسفند و حبوبات و چاشنيش ريشه درخت گردوست) دعوت بوديم. نوشابه هاي روي ميز كوكاكولاي اصل بود. همه شله ها را خورده بودند و به نوشابه رسيده بود و نوشابه من و او دست نخورده. روح الله هم دائم درحال پرسيدن حروف روي تابلوها بود كه اينجا چي نوشته و آنجا چي نوشته؟ آقايي كه روبروي روح الله نشسته بود، نوشابه اش را نشان داد و گفت : عموجان! اينجا چي نوشته. روح الله هم بلافاصله و با تأكيد لساني گفت : نوشابه اسرائيلي!!(از سه سالگي نخوردن نوشابه هاي حامي صهيونيستها براي روح الله مسأله اي جاافتاده است و مي داند كه بعد ازهرميهماني، نوشابه اي غير اسرائيلي برايش خواهيم خريد)

شفاعت : درمواقعي كه يكي ازوالدين ازكودك ناراحت است واو را طرد كرده و درحال فشار آوردن براي تربيت است، نفردوم ضمن حمايت ازرفتار ديگري، بايد نقش شفيع را با هماهنگي اولي انجام دهدو موجبات آشتي سريع را فراهم آورد. اينرا بدانيد كه هيچ عامل تنبيه كننده اي به اندازه احساس ناراحتي والدين ازكودك را تحت تأثير قرار نمي دهد. همين احساس مي تواندمهمترين ابزار سلبي درتربيت كودك باشد.

كتك ممنوع : درنردبان 100 پله اي تربيت كودك، ‌كتك آخرين مرحله و به نظر من استفاده ازآن، باعنايت به پله هاي ديگر غير ممكن و بسيار اشتباه است. كودك بايد با نگاه، اخم، ناراحتي، تذكرهاي كوچك لساني، تنبيهات محروم كننده و ... متنبه شود. با عرض شرمندگي ازهمه دوستان، كتك مخصوص چهارپايان است.

لطف كنيد تجربه هايتان را دربخش نظرات بنويسيد.

يادداشتي برنرم افزار قابيليان (گذشته و حال سازمان مجاهدين خلق، منافقين) توليد مؤسسه آرمان

بسم الله الرحمن الرحيم

نوري براي تاريكخانه

اشاره

نرم افزارهاي چند رسانه اي بعنوان يكي ازابزارهاي رسانه اي جديد، كاركردهاي مختلف و متفاوتي دارند كه آنها را با رسانه هاي مكتوب يا صرفاً ديداري و شنيداري متمايز مي كند. همين كاركردهاست كه تعيين كننده قالب و محتواي اين نرم افزارها خواهد بود. ازاين منظر، نرم افزار هاي چندرسانه اي را مي توان به قالب محور يا محتوي محور تقسيم كرد. قاببليان را مي توان درگروه نرم افزارهاي چند رسانه اي محتوا محور قرارداد. اين مجموعه سازمان مجاهدين خلق سابق و گروهك تروريستي منافقين فعلي را بعنوان موضوعي پايه اي، هدف قرارداده است...

 

درصفحه شروع نرم افزار قابيليان اين آيه را مي بينيم :

 أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (٩)

اي پيامبر با كفار و منافقين پيكارشان كن و بر آنان، سختيها بگير! جايگاهشان جهنم است؛ و بد فرجامي است! (9)

دربخش تروريسم مي خوانيم : « ترور واژه اي غربي است و د رفرهنگ سياسي به كشتارها و تخريبهاي رعب آوري گفته مي شود كه گرچه هدفمندند اما مدركي قانوني به كسي نمي دهند و تروريست كسي است كه اگر هم تواناتر از ترور شونده باشد، به دليلي شرايط جنگ رويارو را ندارد زيرا ترور ابزار كار باندهاي جنايتكار باجگير مافيايي بين المللي يا حكومتهاي غاصب و متجاوز و غير مردمي مي باشد كه فريبكارانه مردم نمايي مي كنند و بنابراين مجبورند مخالفان خود را با ترور وارعاب از سر را بردارند.»

يكي از بزرگان جنگ مي گفت : واژه جنگ هشت ساله خود يكي از تحريفات جنگ است. جنگ هشت سال نبوده بلكه ده سال بوده است...

 هنوز چند روزي ازانقلاب اسلامي نگذشته است كه گروهكهاي داخلي، با سرمنشأي استعماري ازپشت خنجر مي زنند و داعيه تجزيه طلبيشان از هر نقطه اي به گوش مي رسد. خلق تركمن، خلق عرب، دموكرات،كوموله و... درشهرها هم فضاي باز سياسي و آزاديهاي بوجود آمده مدني، گروههاي سهم خواه انقلاب را به خيابانها كشانده است. اما چريكهاي فدايي خلق، فرقان، پيكار و... پس از مدتي مردم را باهوشتر از گذشته و مقابل خود مي بينند. ديگر مباحثه آزاد و فعاليت آرام نتيجه بخش نيست. بيشتر گروهها به فاز مسلحانه روي مي آورند و مقابل مردم و انقلاب مي ايستند و با همت فرزندان روح الله خيلي زود ازصحنه خارج مي شوند.

اما حكايت يكي ازاين گروهها با ديگران متفاوت است. سخت جانترو مدعي تر است و سازماندهيش به مدد سلاحهاي غنيمتي بهتر. اينها منشأي مذهبي دارند و با وجود تغيير موضع ايدئو لوژيك، هنوز هم مي توانند درميان جوانان و به خصوص دانشگاهيان يارگيري كنند. اما روز به روز چهره شان از مجاهدين به منافقين مايل مي شود. دوسال ابتداي پيروزي انقلاب سالهاي جنگ با اين گروهكهاست. جنگي تمام عيار و به مراتب سختتر از جنگ با عراق. اينجا نه خاكريزي وجود دارد، نه كسي با زبان عربي صحبت مي كند و نه لباس سبز ارتش عراق را برتن دارد. مثل جنگ دركوهستان و از آن هم سختتر.

ابتداي تابستان 1360 است. 9 ماه از تجاوز بعثيها گذشته است. مبارزان توانسته اند با چنگ و دندان و با دست خالي و تكيه برجنگهاي پارتيزاني، پيشروي عراقيها را كندكنند. اما جنگ پشت جبهه هنوز ادامه دارد. سازمان جاه طلبان، اعلام جنگ مسلحانه مي كنند و با همه هيمنه به خيابانها مي ريزند و شروع به ترور مي كنند.

 هدف هم فقط بزرگاني مثل شهيد بهشتي و مفتح و شهداي محراب و قدوسي و ....نيستند. مردم كوچه و بازار فقط به اتهام انقلابي بودن، رزمنده بودن، طرفدار امام بودن،‌ مسجدي بودن، نصب عكس امام در خانه ومغازه، فحش ندادن به امام ويا حتي بدون هيچكدام از گناهان پيشين ترور مي شوند.

نرم افزار قابيليان بخشي بنام هابيليان دارد. دراين صفحه شهداي ترور به تفكيك استاني ليست شده اند. استان سيستان و بلوچستان را كليك مي كنيم :

هوشنگ ايران، پاسدار

رحمت اله بامري، روحاني

محسن  بزرگ زاده، بيكار

حيدرجدگال، جهادگر

ناصر خواجه، قصاب

سهراب صالحي،‌ پارچه فروش

و استان خراسان :

      حسين آستانه پرست، دبير

 ابوالقاسم آذري،‌كشاورز

 عليرضا احمدآبادي، دانش آموز

 حاج كريم پسنديده، سنگ تراش

 سيد عبدالكريم هاشمي نژاد، روحاني

و...

ثمره اين دوران پرخون و پرحماسه شهدايي است كه شايد مظلومتروگمنامتراز شهداي دفاع مقدس باشند. درصفحه اي ديگر از نرم افزارمي خوانيم:

« فلسفه ترور شخصي برای نابودی رقبا و کسب قدرت سیاسی بر اساس تروریسم و صدور حكم مرگ براي مخالفان سياسي ، قتل بي گناهان و افراد بی دفاع،چنان تیغ در کف زنگی مست به سربرآوردن هفت تير كشان هرج و مرج طلب در متن جامعه پس از انقلاب اسلامی در ایران انجامید و از این رهگذر 16000 انسان بی گناه به خاک و خون کشیده شدند و متأسفانه این روند با حمایت برخی کشورها به منظور ضربه زدن به نظام و انقلاب مردمی ایران همچنان ادامه دارد و در گوشه و کنار این مملکت شاهد جنایات غیر انسانی تروریستها هستیم »

براي نرم افزار قابيليان با وجود تحقيق خوب و برخي منابع منحصر به فردش اشكالاتي را نيز مي توان برشمرد. نداشتن امكان جستجو، عدم پيمايش مناسب صفحه ها، عدم درج مشخصات براي عكسها، ادبيات پرخاشجويانه و غير علمي در برخي قسمتها و عدم تحليل مناسب ريشه هاي شكل گيري و مؤسسين سازمان و...

نرم افزار قابيليان را مي توانيد ازطريق اينترنت درسايت مؤسسه آرمان تهيه كنيد.

نگاهي كوتاه به خاك آشنا

بسم الله الرحمن الرحيم

عافيت طلبيِ آقاي نقاش

عافيت طلبي، راحت طلبي، تنزه طلبي، گوشه نشيني، انزوا و... پديده هائيست كه آنها را مي توان به دوگروه مقابل و درظاهر متفاوت نسبت داد. دو گروهي كه آنها را بايد درافكار جستجو كرد. نه سازمانهايي رسمي و ثبت شده. تفكر حجتيه - نه انجمن حجتيه مهدويه كه اوايل دهه شصت اعلام انحلال كرد- و تفكر روشنفكري. رابطه ايندو با دين كه به انتهايي عُزلت گونه مي انجامد، گرچه درظاهر متفاوت است، اما دوروي يك سكه را تشكيل مي دهد. اولي، خلوت گزيني براي اتصال به معبودرابهانه مي كندو درانتظار امامي تخيلي است كه بيايد و جهان مدنظر او را بسازد. غافل ازاينكه همان امام براي شكل دهي به ساختارهاي جامعه، ابزاري جز انسانهايي كارآزموده نداردو اگر امروز بتوان ازمسؤوليتهاي اجتماعي شانه خالي كرد، درزمانه او نمي توان. گروه دوم، اما به ظاهر روش ديگري دارد. روشنفكري وابسته، سعي مي كند همه مظاهر خدا باوري و خدا محوري را از حيات بزدايد. انزواطلبي و فرار از مناسبات اجتماعي، جزو مشخصات اين دومي نيز هست و رفاه زدگي و رفاه طلبي مشخصه هردوست.

خاك آشنا نقدي بر رويه اي روشنفكري يا سقوط يك روشنفكر نيست. دنياي روشنفكري آقاي فرمان آراست ونقاش نهيليتستي كه ازمناسبات اجتماعي فرار كرده وكنجي ازعافيت گزيده است. تنها نخ اتصال نقاش با دنياي مناسبات اجتماعي، نق زدنهاي ناشيانه ايست كه برآمده ازهمان تنزه روشنفكري است. درصحنه اي نقاش دلايل دوري از تهران را به عشق سرطاني ازفرنگ بازگشته اش بازگو مي كند: « خسته شده بودم.از شلوغي، آلودگي هوا، آلودگي صوتي و گراني!!!» گراني!! ملّاكي ثروتمند مثل او با خانه اي ييلاقي و ملك و املاك موروثي و نمايشگاه و ...، ازگراني تهران به ستوه آمده و آنجا را ترك كرده است!!!

اما همين رويكرد روشنفكري هم به درستي درنيامده است. فيلم مشكل قصه دارد. اتفاقات و چينشهاي داستاني، اتفاقي و باسمه ايست. حسن چوپان، هميشه ازآسمان فرود مي آيد. روند و ضرب آهنگ، ورود و خروج شخصيتها و فراز و فرود قصه نيز همين سرنوشت را دارد. به همين دليل است كه شخصيت پردازي نقاش، برخلاف شخصيتهاي فيلم قبلي فرمان آرا، خانه اي روي آب، ناقص است. مهرماه، بابك و حتي نقاش، تيپهايي سردرگم اند كه هيچ كمكي به بعدبخشي قصه نمي كنند. به دليلِ همين مجموعه سردرگم است كه برداشت آزاد فيلمساز ازقصه اصحاب كهف هم گويا نيست و جاي درستي درقصه پيدا نمي كند. تا امروز تنها اثر اميدوار كننده اي كه ازفرمان آرا ديده ام، اپيزودي ازفيلم فرش ايراني است كه نگاهي بديع و جذاب درآن وجود دارد. كاش آقاي فرمان آرا مثل ديگر فيلمسازان مشكل مالي داشت و ثروتي ميلياردي، ازفيلمهايش حمايت نمي كرد. دراين صورت و با فشار مخاطب، شايد اين پوسته سخت روشنفكري زدوده مي شد و مهارتهاي فيلمسازي فرمان آرا به خدمت قصه اي نزديكتر به مردم و زمانه شان درمي آمد.

 

وبلاگ نويسي يا مؤمن درهيچ چهارچوبي نمي گنجد!

بسم الله الرحمن الرحيم

مؤمن درهيچ چهارچوبي نمي گنجد

دوستي تماس گرفت و براي برگزاري ميزگردي با موضوع نقش رسانه ها درفرهنگ شهروندي مرا دعوت كرد. قرار شد بنده درباره وبلاگ نويسي و رابطه اش را فرهنگ شهروندي صحبت كنم. ديگر حاضران درميزگرد، مجيد عسكري، ازمؤسسه آرمان و خانم قنادي از سايت زنان ايران بودند. چند روز بعد، همان دوست جايي مرا ديد و گفت فلاني، يادداشتي ازشما درخبرگزاري شهر بهشت و رزونامه شهرآرا چاپ شده است. گفتم يادم نمي آيد كه يادداشتي به شما داده باشم. گفت من با اجازه ات ازهمان ميزگرد يادداشتي استخراج و چاپ كردم. گفتم به نام خودت؟ گفت نه به نام شما!!

تلخيص آن يادداشت به شرح ذيل است:

وبلاگ نویسی فارسی بعنوان رسانه ای جدید، هنوز جدی گرفته نشده و کارکردهای اصلی آن به درستی تبیین نشده است. به اين دليل، فضای وبلاگهای فارسی بیش از آنکه جدی و کاربردي باشد، فضایي حسی و سرگرم كننده و نگاه وبلاگ نويسان به اين فضا تفنني است. وبلاگ ويژگيهاي خاصي دارد.

ايجاز : وبلاگ نویس باید با موجزترین عبارات، منظورش را به مخاطبی که ممکن است مطلالب رابيش ازچند خط دنبال نکند، برساند. بنابراين روزنامه نگارانی که دائماً مطالب آرشیوی و طولاني در وبلاگ قرار مي دهند، موفق نیستند. معمولا مخاطب فرصت خواندن اينگونه مطالب را نداشته و حتي درصورت جذابيت، بايد متن را ذخيره كرده و درفرصت ديگري بخواند كه اين به کارکرد مواجهه دو طرفه تا حدودی لطمه مي زند..

ارتباط دو طرفه: در وبلاگ اين امكان وجود داردكه شما بلافاصله پس از خواندن مطلب، نظرتان را برای نویسنده بنویسید.

هزينه پايين : وبلاگ محيطي ارزان،‌ نسبت به نشريات و كتابها و حتي سايتهاست.

عموميت : هركسي كه از حداقلهاي سواد دريك زبان برخوردار باشد،‌ مي تواند وبلاگ نويس باشد و براي اينكار احتياج به آموزشهاي پيچييده اي نيست. البته آنهايي مؤفقترند كه بجز شناختن ابزار، به نوشتن نيز مسلط باشند.

ايجاد منظومه هاي فكري : وبلاگ نويس مي تواند به سرعت، مخاطبین همفکر را درمحيط اينترنت پيدا كند. اين نوع از وبلاگ ها تشكيل خوشه های محتوايي مي دهند و طبيعتاً كارگروهي، برآيندي بالاتر ازكار فردي دارد. دراين ميان وبلاگهاي تك موضوعي و محدود نيز كاربرد زيادي دارند. مانند وبلاگهاي علمي، سفرنامه اي، خاطره نگاري، گروهي و ...

محيط شخصي : وبلاگ محيطي شخصي و جهت بازتاب دادن افكار و ايده ها با تخصيص موضوعي است. خيلي ها وبلاگ را با سايتهاي خبري، آلبوم عكسهاي ديگران، [...] و ... اشتباه مي گيرند.

 مهارتهاي وبلاگ نويسي :

محتوا : وبلاگ هم مانند هررسانه ديگري احتياج به درك درست ازمحتوا و رسيدن به موضوع يا فكر مشخصي دارد. وبلاگهايي كه ازفكر درست و محتواي مشخصي پيروي نمي كنند، تبديل به رنگين نامه هايي ازجنس نشريات زرد يا سايتهاي مبتذل اينترنتي مي شوند.

مطالعه : براي يك خط نوشتن، نياز به هزار خط خواندن است. اين جمله معروف و عمل كردن به آن سخت است. حالا 900 خطش زير خاك. شما براي هرخط، صد صفحه بخوانيد.

نياز : اصولاً مهمترين دليل حضور درفضاي اينترنت نياز است. تا به موضوعي نياز نداريد و فقط به قصد تفنن وارد اينترنت نشويد. انجامِ اين نوع حضور دراينترنت، دربهترين حالت چت و دربدترينش[...] است. وبلاگ نيز از همين قاعده پيروي مي كند. تا به موضوعي براي كار نرسيديد و يا انباشتي از مطالبي كه مكاني براي درجشان نداريد، شروع به وبلاگ نويسي نكنيد. درغير اين صورت يا وبلاگتان به سمت زردنويسي خواهد رفت، يا بازتاب دهنده اخبار و مطالب تكراري ديگران خواهيد بود و يا پس ازمدتي قادر به ادامه بروزرساني نخواهيد بود و وبلاگتان از رده خارج خواهد شد.

مهارتهاي نوشتن : كسب مهارتهاي عمومي نويسندگي ازاولين ابزارهاي وبلاگ نويسي است. اين مهارتها كمك مي كند كه خواننده مطالبتان را حفظ و افزايش دهيد.

تايپ : يكي از مهارتهاي بنيادين حضور درفضاي انترنت است كه زياد هم جدي گرفته نمي شود. دوروش دارد. يكي تايپ به ده انگشت و ديگري بقيه روشهاي من درآوردي دوستان!! براي يادگيري تايپ ده انگشتي دو روش وجود دارد. شركت دركلاسهاي آموزش تايپ و با كله توي ديوار زدن. اين يعني كاري كه من انجام دادم. دوره سربازي، يكي ازدوستان را ديدم كه خوب تايپ مي كرد. پرسيدم چطوري اينكار را مي كني؟ گفت اينطوري و دستهايش را روي كليدها گذاشت و وظيفه هرانگشت را گفت. بعد هم تذكر داد كه سختيش شش ماه است. شروع كن و تصميم بگير كه ديگر به روش قديم تايپ نكني.

آموزشهاي فني وبلاگي : راه اين آموزشها هم همان دوراه بالاست. براي راه دوم مي توانيد با آزمون و خطا و خواندن راهنماي فارسي سامانه هاي وبلاگي، به تدريج وبلاگتان را ارتقا ببخشيد.

ازدوستان «وِب چَرخ زَن» عزيز تقاضا مي كنم، نكاتي را كه دراين متن جاافتاده دربخش نظرات اضافه كنند و به غناي مطلب بيفزايند.

وقت : بايد حداقل درروز نيم ساعت و درهفته 3- 5 ساعت براي وبلاگتان وقت بگذاريد. فقط بروز كردن نيست. خبررساني و جستجوي وبلاگهاي همفكر و لينك دادن و لينك گرفتن و كامنت گذاري و ... هم هست.


مستند سازي پارتيزاني

بسم الله الرحمن الرحيم

مستند سازي پارتيزاني

سالها قبل كه فيلمهاي مستندي چون رقص فقر، عنبرآباد و آثاري مشابه بوسيله سي دي درهمه كشور توزيع شد، درك ميزان تأثير گذاري هنرهاي تصويري كمي مشكل بود. اما تغيير و تحولات پس ازآن دردو عرصه سي دي و بلوتوس درعرصه هاي مختلف اجتماعي – سياسي و خصوصاً دو انتخابات رياست جمهوري 1384 و 1388، ثابت كرد كه براي هركدام ازطرفهاي مناقشه سياسي در انتخابات و تشكلها و گروههاي اجتماعي – سياسي، جهت فراگيركردن دغدغه ها،‌نقدها و تصوير كردن فقر و فساد و تبعيض و... اين رسانه هاي توزيعي، مي توانند نقشي بي بديل و بدون دخل وتصرف داشته باشند.

درميان قالبها مختلف تصويري، مستند سازي به دليل فراگيري و سهولت دسترسي به امكانات و عرصه وسيع كيفيتهاي ارائه شده، مي تواند قالبي مهم و مؤثر درفراگير كردن ادبيات عدالتخواهانه و ظلم ستيزانه باشد. ازطرفي بجز رسانه هاي نامبرده، امروزه و با توجه به گسترش خطوط پرسرعت، اينترنت مي تواند نقش مهمي بعنوان حلقه واسط اين حلقه توزيع بازي كند.

دراين مطلب، كه حاصل جلسه اي با چند دوست شيرازيست، نكاتي اوليه و كاربردي جهت ساخت آثارمستندي كم هزينه و بسيار بالاتر از سطح فيلمهاي عروسي!! را متذكر مي شوم. مستند سازي، از آماتور ترين، تا حرفه اي ترين آثار، كما بيش شامل همين مراحل مي شود. البته بجز برخي مراحل فني خاص كه مربوط به آثار حرفه ايست.

انتخاب سوژه : سوژه هاي منتخب شما، باز توليد افكار، خواسته ها، آرمانها، خاطرات، محيط زندگي و ... شما هستند پس درانتخاب موضوع براي مستند، به فكر موضوعات عجيب و غريب و استثنايي نباشيد. با دقت به اطراف شهرو روستا و منطقه و استانتان نگاه كنيد، موضوعات جالبي خواهد يافت. وضعيت فقرا، شهدا، ايثارگران، جانبازان، اتفاقات مهم انتخاباتي مثل درصد آرا و دلايلش، سفرهاي استاني دولت، فعاليتهاي فرهنگي شما و ديگر دوستانتان و هزاران موضوع مناسب ديگر.

تحقيق : پس ازانتخاب سوژه، درموردش تحقيق كنيد. اين تحقيق مي تواند كتابخانه اي، روزنامه اي، اينترنتي، نرم افزاري و ... باشد. اما مهمترين نوع آن، تحقيق ميداني است. بعنوان مثال در ساخت مستندي مربوط به كتابخانه سياري در يك روستا، بايد چند روزي را با آن همراه شويدو به مراحل انجام كارآن مسلط شويد. اين تحقيق مي تواند همراه با دوربين يا بدون آن باشد. كاربردي ترين روش تحقيق، نوشتن است. خودكار و دفترچه اي همراه داشته باشيد و همه نكات يا تصاويري راكه مي بينيد و قرار است ازآنها تصويربرداري كنيد، يادداشت كنيد.

برنامه ريزي پيش از تصوير برداري:

درصورت امكان ازيك يا چندنفر ازدوستانتان كمك بگيريد و مراحل كارتان را دقيق يادداشت و آنها را زمان بندي كنيد. مثلاً روز شنبه، ساعت 8 تصوير برداري ازامانت دادن كتابها، همان روز ساعت 10 مصاحبه با كتابدار، پس ازمصاحبه تصوير برداري از رفت و آمد اتوبوس كتابها، ساعت 14 نهار، ساعت 16 مصاحبه با بچه هاي دريافت كننده كتابها و .... اين برنامه مثل نقشه راهيست كه شما را براي رسيدن به هدف كمك مي كند. البته اين برنامه ريزي قطعاً درطول كار دچار تغييراتي خواهد شد.

همه چيزهايي را كه قرار است تصوير برداري كنيد، بنويسيد و سؤالاتي را كه درمصاحبه هاي احتمالي قرار است بپرسيد يادداشت كنيد.

تجهيزات : براي تصويربرداري احتياج به دوربين داريد. مهم نيست كه دوربين حتماً حرفه اي و گرانقيمت باشد. – البته دوربينهاي حرفه اي را به راحتي و صرف مقداري وجه نقد،‌مي توانيد كرايه كنيد- با ارزانترين دوربينهاي هندي كم خانگي هم مي توانيد مستندبسازيد. البته اولويت دردوربينهاي ارزان قيمت هم با دوربينهاي ميني دي وي يا اصطلاحاً آنهائيست كه نوار كوچك مي خورند. براي صدا اگر دوربينتان حرفه اي نيست، بايد به ميكروفون داخلي دوربين اكتفا كنيد. فقط متوجه باشيد كه درمكانهاي پرسرو صدا، اين دوربينها همه صداهاي محيط راهم ضبط مي كنند. اگر دوربينتان امكان اتصال ميروفون را دارد، حتماً اينكار را بكنيد. فقط پيش ازشروع كار، ميكروفون را امتحان كنيد. سعي كنيد تصويربرداريتان را درروز و بين ساعات 6-9 صبح يا سه ساعت تا نيم ساعت مانده به غروب آفتاب انجام دهيد كه بهترين شرايط نور را داشته باشيد. درصورت انجام تصويربرداري درشب، مي توانيد از لامپهاي حرفه اي نورپردازي استفاده كنيد و درصورت نبودن اين چراغها، ازتجهيزات پارتيزاني زير استفاده كنيد:

چند چراغ قوه موبايل بطور همزمان، چراغ جلوي موتور يا ماشين كه مي تواند بوسيله لامپهاي زنون تقويت شود، لامپ زنون مستقل كه با باطري ماشين يا موتور كار مي كند، چراغ قوه هاي ديودي جديد كه انواع مختلف و شدت نورهاي مختلفي دارد و گرانترين نوع چينيش كمتر از20 هزار تومان است و ...

و نكته آخر اينكه اگر توانستيد و لازم بود درتصوير برداري و خصوصاً مصاحبه ها از سه پايه استفاده كنيد.

تصويربرداري : اگر فقط يك نكته را رعايت كنيد، فيلمتان لااقل 50 درصد ازفيلمهاي عروسي قويتر خواهد شد. زوم و زوم بك ممنوع!! ازاين دو خاصيت دوربين فقط بين نماها استفاده كنيدو متوجه باشيد كه قرار است اينها را درتدوين حذف كنيد. البته استثناهاي خيلي كمي وجود دارد. مثل فرار كردن يك مجرم يا خودرو از تصوير كه چاره اي در استفاده از زوم نيست. ونكته دوم اينكه پن و تيلت يا چپ و راست بردن يا بالا و پايين بردن دائمي دوربين ممنوع!! سعي كنيد تصاويري با قابهاي ثابت و زيبا بگيريد و درصورت نياز به پن و تيلت،‌ آنرا به آرامي و كوتاه انجام دهيد. درمورد دوربين روي دست هم، سعي كنيد موقع تصويربرداري، دوربين را از دسته اش محكم توي دست بگيريد، دست را به بدن بچسبانيد، بند بلند را دورشانه بيندازيد و دوربين را با توجه به آن كمي به جلو بكشيد و با دست ديگر، مچ دستي را كه دوربين توي آنست، محكم بگيريد. سعيد كنيد كمتر در حال راه رفتن فيلم بگيريد. درحال حركت هم روي سينه پا و به اصطلاح پاورچين راه برويد نه مثل قدم زدن توي پارك يا دويدن توي فوتبال.

مصاحبه گرفتن : درصورت نياز به مصاحبه گرفتن، ازسؤالات كليشه اي و آنهايي كه جوابش بله يا نه است پرهيز كنيد. مثلاً اين سؤال كه لطف كنيد خاطراتتان را درمورد فلان موضوع بگوئيد يا احساستان درمورد اين موضوع چيست، بدترين سؤالها هستند.

مراحل پس ازتصويربرداري : يك كامپيوتر معمولي و نرم افزار ترجيحاً اديوس براي تدوين احتياج داريد. يك سي دي قفل شكسته اعلاي ايراني و يك كتاب آموزش اديوس بخريد و شروع كنيد به سرو كله زدن با تصاوير. تدوين به ساده ترين تعريف يعني دروريختن تصاوير اضافه و نگه داشتن تصاوير مناسب.

البته درمورد هركدام ازاين موارد، كتابها، جزوات و صفحات زيادي دراينترنت موجود است. لطفاً زحمت خواندنشان را برخود هموار كنيد!!

دوستان مي توانند سؤالاتشان را بجز كامنت، با شماره اي كه در بخش پروفايل قرار دارد، بپرسند.

دادگاه متهمان اغتشاشات انتخابات

بسم الله الرحمن الرحيم

مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (١٧٩)

چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را همانگونه كه شما هستيد! واگذارد; مگرآنكه ناپاك را از پاك جدا سازد، و نيز ممكن نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه كند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد.) اين بر خلاف سنت‏ الهي است.ولي خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد برمي‏گزيند. (و قسمتي از اسرار نهان) را كه براي مقام رهبري او لازم است؛ در اختيار او مي‏ گذارد. پس (اكنون كه اين جهان، بوته آزمايش پاك و ناپاك است؛ به خدا و رسولان او ايمان آوريد. اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگي، براي شماست. (179آل عمران )

 فكر كردم اين آيه مناسبت عجيبي با جريانات اخير و خصوصاً دادگاه متهمانشان دارد.

گربه زيبا و دختر پشمالو

بسم الله الرحمن الرحيم

گربه زيبا و دختر پشمالو

آكواريومهاي مختلف، ازهمان ابتدا چيده شده اند. چند متر جلوتر، يكي ازغرفه ها آكواريومي باريك مثل قاب عكس دردو اندازه تبليغ مي كند. با 50 يا100 هزارتومان، عكس بچه تان را پشت چند قلپ آب چاپ كنيد. اينجا كه حوض گرد و آبي فيلم بچه هاي آسمان نيست كه ماهيها خودبه طواف پاهاي خسته و مجروح كودكي فقير بروند. اينجا بالاي شهر مشهد، نمايشگاه بين المللي حيوانات كوچك و خانگي است. بايد ماهيها را به ضرب دگنك مجبور كنيد دور عكس دلبندتان بگردند و زود به زود تلف شوند. بيشتر نمايشگاه ماهيها و آكواريومهاست. انسان مدرن تحمل حتي صدايي كوچك و مزاحمتي جزيي راهم ندارد و حيوانات خانگيش را هم از ميان بي سرو صداها و ايزوله ها انتخاب مي كند. درهمه نمايشگاه حتي يك خروس هم نديدم.

رديف غرفه هاي سمت راست، به انجمن حمايت از حيوانات ختم مي شود. چند خانم به شدت دوستار حيوانات!! با يك كامپيوتر و چند عكس و بنر به حمايت از حيوانات مشغولند. يكي ازخانمها به مردي مي گويد: توي منطقه تان با چند رستوران صحبت كنيد و پولي بدهيد تا غذاهاي اضافي روي ميزها را توي پلاستيك تحويل دهند. شما هم اين غذا ها را فقط توي بيابان بريزيد. طرح خوبيست. مي شود با هتلها و رستورانهاي بزرگ شهر قرار دارد بست و پولي داد كه غذاهاي دروريزشان را براي... درست روبروي اين غرفه، دوست صميمي خانم حامي، دندان نشان مي دهد. سلاحهاي شكاري مختلف كه تماشاچي را ياد اسلحه فروشي  هاي فيلم مايكل مور مي اندازد. به اضافه وسايل ماهيگيري و تله و تور و ... درهمسايگي اين غرفه، سازمان حفاظت محيط زيست قرار دارد. داخل غرفه تارهاي عنكبوت هم هنوز نبسته اند. غرفه خاليست. مثل اينكه تغيير و تحولات دولت به اينجا هم رسيده است. تازه از اينجا نمايشگاه جان مي گيرد. كنار غرفه شكارچيها، چند فروشنده كه ازحيوان فروشيشان هم عجيبترند، ميان جمعيت متراكم غرفه گم شده اند. زن فروشنده شبيه جادوگر شهر اُز است. شايد به همين خاطر است كه خيلي راحت پشت گردن همسترها (فكر كنم نوعي موش يا خوكچه هندي كه حيوان خانگي محبوبي درغرب است.) را مي گيرد و به خانمهاي عجيب و غريب خريدار نشان مي دهد. اصلاً همه چيز اين غرفه عجيب و غريب است. قفسهاي 42 هزار توماني همسترها كه لوله هاي پيچ درپيچي شبيه موجهاي آبي دارد، گردونه هاي قفسها كه شبيه عصاريهاي خودمان است، همسترهاي آبستن و همسترهاي مادركه بچه هاي بي شمارشان دورشان ولو هستند. روي ديوار غرفه تبليغي براي غذاي مخصوص همستر ديده مي شود. افزايش شيردهي، افزايش باردهي و ... اين قاعده بي آزار و كم سرو صدا بودن، اينجا هم رعايت مي شود. گويا همستر بسيار بي آزار است و به اندازه موش هم غيرت گاز گرفتن ندارد. يادم رفت بگويم كه هر همستر، بين 9-12 هزار تومان قيمت دارد.غرفه كناري مخصوص حيوانات خونسرد است. پيتون زرد رنگ توي قفس شيشه اي محبوس است. توي شيشه كناري، يك آفتاب پرست خوشكل!! ديده مي شود. اين جمله آخري را دختر نوجواني مي گويد و از آقاي خونسرد مي خواهد آفتاب پرست را بياورد. آفتاب پرست هم بي آزار است. پيش ازاين تنها چيزي كه خيلي كليشه اي از آفتاب پرستها شنيده بودم، تغيير رنگشان بود. آقاي خونسرد به بازديد كننده خانمي كه به پيتون اظهار علاقه مي كند، مي گويد : ازاين نوع پيتون خوشكل!! شايد 5 تا بيشتر توي دنيا نباشه. پشت سر آقاي خونسرد، يك پسربچه كه از حصار جلوي درگذشته، مشغول كلنجار رفتن با يك طوطي بزرگ است. از ديگر جوان خونسرد كه موهايش را مدل آفتاب پرستي زده مي پرسم: قيمت اين مرغهاي كوچك چند است؟ مي گويد اينها مرغ حسيني است. مي پرسم توي قفس توليد مثل هم مي كنند؟ مي گويد نه اينها فقط شانس مي آورند. جلوي غرفه دختري پشمالو، گربه اي زيبا...!! ببخشيد، دختري زيبا، گربه اي پشمالو را روي دست انداخته و قرار است يا جاي شال گردن يا بالش ازآن استفاده كند. دختر طوري به گربه نگاه مي كندكه قرار است گربه، همان شب به تكه گوشت بيرون آمده از يخچال سايد باي سايد نگاه كند!! آخرين غرفه ختم همه غرفه ها و علاقه مندان حيوانات است. همه بايد محبتها و عشقها و نازكردنهايشان براي حيوانات را كنار بگذارند و غذاهاي دريايي را دريابند. شايد هم بتوان يك ماهي را ازغرفه اول گرفت و اينجا كباب كرد...

مصاحبه با حيدر رحيم پور درباره دكتر شريعتي

بسم الله الرحمن الرحيم

علي فدا بود

اشاره:
«نويسنده منتقد»، استاد «حيدر رحيم‌پور» همان‌قدر كه كوبنده مي‌نويسد شنيدني هم خاطره مي‌گويد. ساعتي، در منزل پذيراي ما بود، تا خاطرات دوستي عزيز را بازگويد. سؤالهاي ما هم‌سطح بيان شيواي استاد نبود و حذف شد

سه روز قبل از سفر برنگشتني علي، باز رفقا گفته بودند به خانه ما مي‌‌آيند، در آن جلسه استاد شريعتي نيامدند و من بعدها فهميدم اين جلسه را علي برپا كرده است؛ البته نه آشكار بلكه پنهان و براي توديع با دوستان تقريبا‌ً دو ساعت به غروب بود، باغچه‌ها را آب مي‌دادم، ديدم كسي مي‌گويد: آي يا الله خودت را بپوشان مرد است. نگاه كردم ديدم علي است. علي قانونش اين بود كه مثلا‌ً وقتي مي‌گفت ساعت هشت، يازده مي‌آمد. حالا قرار است هفت بيايد، چهار آمده. گفتم واقعاً همان كه خودت مي‌داني هستي!!! گفت: «فكر كردم مي‌آيم اينجا، تا رفقا بيايند حاشيه‌‌هاي مفاتيح را نگاه مي‌كنم، تو كه اهل كتاب و مطالعه نيستي كه كتاب داشته باشي!!!» آمد تو و ما تا رفقا آمدند، حدود يك ساعت و نيم با هم بوديم. در حال صحبت، هر دو سيگار مي‌كشيديم.ـ البته من بيست سال است، ترك كرده‌ام‌ ـ يك قوطي وينستون وسط بود، من سه تا كشيده بودم، نگاه كردم ديدم از پاكت بيست‌تايي فقط يكي مانده، آمدم بردارم از دستم چنگ زد، گفتم پسر‌بخش، دختر‌بخش هم كه باشد، به من بيشتر رسيده بود؛ گفت اين صندوق بيت‌المال است، هر كس بايد به اندازه مصرفش بكشد.

ادامه نوشته

فراخوان عمومي گردآوري شعارهاي انتخاباتي

بسم الله الرحمن الرحيم

شعارهاو فرهنگ انتخابات

تبديل فرهنگ شفاهي به محصولات قابل دسترس، قدمتي به اندازه تاريخ بشريت دارد. گفتار،‌ تفكرات، روابط اجتماعي، علمي ،‌سياسي و ... مقولاتي است كه روزگاري درفرهنگ شفاهي مردم موجود بوده و كساني آنها را استخراج كرده و به شكل متن و يا قالبهاي مدرن دراختيار هنرمندان، عالمان،‌ محققان و ... قرار داده اند. اهميت اين تبديل تا آنجاست كه مي توان بخشي از تحليلهاي اجتماعي،‌ سياسي،‌اقتصادي و فرهنگي هردوره اي را برآن استوار كرد.

انتخابات رياست جمهوري گذشت و حالا وقت تبديل فرهنگ شفاهي آن به محصولات فرهنگي قابل دسترس است. خاطره نگاري انتخابات، عكس، فيلم، كاريكاتور و شعارهاي انتخاباتي مقولاتي است كه قابليت ثبت و ضبط فرهنگ انتخابات را افزايش مي دهد.

فرهنگ توليد و تكثير شعارهاي انتخاباتي دراين دوره يادآور شعارسازيهاي روزهاي پيروزي انقلاب بود. بااين تفاوت كه با وجود رسانه اي بنام پيام كوتاه، شعارها و اصطلاحاً اس ام اس هاي انتخاباتي به سرعت منتقل شده و فراگير مي شدو باهمين سرعت از طرف رقبا بدل شعارها ساخته شده و منتشر مي شد. البته به خاطر كثرت، هنوز هم شعارهايي وجود دارند كه محلي مانده و فراگير نشده است. باي بررسي اين شعارها مي توان تا حدود زيادي به تفكر طرفداران و منظومه فكري هركانديدا پي برد. دراين مطلب بخشي از شعارهاي انتخاباتي را – فارغ از كدام طرفي بودن – مي نويسم. با اين قيد كه سعي شده شعارهاي معنادار سياسي،‌ اجتماعي، فرهنگي گردآوري شده و ازشعارهاي توهين آميز پرهيز شود. ازهمه مراجعه كنندگان تقاضا مي كنم شنيده هايشان را با رعايت همين شرط، دربخش نظرات مكتوب كنند.- برخي شعارها ازمنظر ادب گفتاري نقائصي دارند كه با عرض پوزش و به خاطر ثبت درتاريخ آنها را بدون دخل و تصرف مي آورم:

 

چپ، راست، كارگزار، عليه خدمتگذار

شعر جديد حافظ/احمدي نژاد خدافظ

موسوي كم آورده/بچه سوسول آورده

آخر هفته/احمدي رفته

آخر هفته / موسوي رفته

نصر من الله و فتح قريب / واي براين دولت مردم فريب

پرونده ها رو ميزه/بازميگه چيزه چيزه

ماشالله به چشم و ابروش / کردان نشسته پهلوش

ايول ايوله ايول/ محمود تاج سره ايول

ايول ايوله ايول/ موسوي سره ايول

ايول ايوله ايول/ محمود اوله ايول

هم خوشكله هم بوره / جمعه رئيس جمهوره

هاشمي لپ لپ خريده /موسوي از توش پريده

يك هفته،‌دوهفته / احمدي حموم نرفته

ابالفضل علمدار/احمدي را نگهدار

اتل متل توتوله / ديكتاتور كوتوله

بچه سوسول حيا كن / بروخونتون لالا كن

هرچي جواته / احمدي نجاته

هركسي ناموس داره/احمدي رو دوس داره

نه مقنعه نه روسري / ميرحسين موسوي

هم چادری، هم روسری / احمدی نژاد تاج سری

صل علي محمد / موسوي يل آمد

بچه سوسول حيا كن / موسوي را رها كن

عزا عزاست امروز /دولت سیب زمینی صاحب عزاست امروز

نون و پنير و سبزي / موسوي گوجه سبزي

احمدي نژاد بيكاره/شنبليله ميكاره

مناظره بپا شد / موسوي كله پا شد

مناظره عالی بود / دکتره قلابی بود

رأي مي رود زدستم صاحبدلان خدارا/اكبر بيا كه محمود بيچاره كرد مارا

رای ما یک کلام / نخست وزیر امام

احمدي نژاد دليره / هرشب يه دزد ميگيره

اگر تقلب نشه /موسوی اول میشه

صل علي محمد/دزدگير ملت آمد

احمدی دروغگو / پس هاله نورت کو

ايول ايوله ايول/حاج محمود يله ايول

موسوی بردپیت/ احمدی درپیت

جومونگ ايران زمين/هاشمي رو زد زمين

اگر تقلب بشه / شنبه قيامت ميشه

جمعه رفت و شنبه شد / موسوي شرمنده شد

مردم چرا نشستین/ ایران فلسطین شده

پرچم سبز سيا شد / موسوي كله پا شد

اگر تقلب بشه/ايران قيامت ميشه

تا دولت عدالت / يك يا حسين ديگر

یا حسین / میرحسین

هركي كه كم مياره / بچه سوسول مياره

دلاور هسته ای / بگیر بخواب خسته ای

موسوی رأی بیاره / زیر ابرو برمیداره

فلسطینو رها کن / فکری به حال ما کن

میرحسین، هاشمی / پیوندتان مبارک

موسوي كودتا كن /دكترو كله پا كن

مالک اشتر علی / تو انتخاب اولی

مرگ بر دیکتاتور / چه شاه باشه چه دکتر

 بچه سوسول حيا كن / دستمال سبزو واكن

تا احمدي نژاده ، هر روز همين بساط

ریشه كن ظلم و فساد / محمود احمدی‌نژاد

موسوی با غیرت / برس به داد ملت

دستمال سبزو واكن / به شيخ ما نگا كن

احمدي دلاور / ياور امر رهبر

سیب زمینی ارزونی‌تون / ما رای نمی دیم بهتون

عدالت و آزادي / با محسن رضايي

هر كي كه كم ميـاره/ناموس وسط ميـاره

کروبی جون چاره کن / کاپشنشو پاره کن

تا دولت رجايي / يك ياحسين ديگر

نفت و دلار رو بردن/سيب زميني آوردن

کروبی، کرباسچی / نه یک تدارکاتچی

هر كي كه بي‌سواده / با احمدي‌نژاده

رضایی رضایی / تیر خلاص مایی

رهنورد رهنورد/ تساوی زن و مرد

منافق حيا كن / موسوي را رها كن

حضرت زهرا رو صدا می‌كنیم / دوم خرداد به پا می‌كنیم

چپ، راست، كارگزار، عليه خدمتگذار

 

مصاحبه با عنابستاني مسؤول ستاد احمدي نژاد دراستان خراسان

بسم الله الرحمن الرحيم

اشاره : چهار سال پيش و براي شماره 19 مجله سوره كه ويژه نامه انتخابات نهم رياست جمهوري بود، سراغ عنابستاني رفتم. با اين تصور كه ايشان بخشي از خصوصيات مردمي و اخلاص آقاي احمدي نژاد را باخود دارد. مدتي پس از چاپ اين مصاحبه، آقاي عنابستاني به فرمانداري سبزوار رسيدند و تا امروز بيشتر از دسترس خارجند تا همراه مردم. فارغ ازعملكرد ايشان درانتخابات مجلس گذشته كه خلاف رويه آقاي احمدي نژاد با زد و بند و لابي هاي فاسد پشت پرده با احزاب و گروهها و اشخاص و تخلفات متعدد اخلاقي همراه بود، عملكرد ايشان دراين انتخابات هم جاي سؤال دارد. دعوتهاي متعددي ازايشان را سراغ دارم كه با دلايل كودكانه اي چون خستگي و همراه بودن با خانواده ردشده است. خداراشكركه مردم مانند دوره پيش سكان انتخابات را بدست گرفتند و انقلاب را سربلند كردند. با همه اينها اين مصاحبه را با نيت آشنا شدن با فضاي انتخابات قبل و درك تشابه ها و تفاوتهايش با اين انتخابات بخوانيد.

 مصاحبه با عنابستاني، مسؤول ستاد احمدي نژاد دراستان خراسان

" عنابستاني" وكیل دادگستری و معاون فرهنگی سازمان نظام پرستاری كشور است كه مسئوولیت ستاد انتخاباتی دكتر احمدی‌نژاد را در ستان خراسان به عهده داشته است.

تشكیل ستاد مردمی

ستاد دكتر احمدی‌نژاد به معنی واقعی مردمی بود. از اسفند ماه گذشته این فكر به وجود آمد كه هسته‌هایی ایجاد كنیم اما آرام آرام متوجه شدیم كه هیچ كدام از احزاب و تشكلها و گروهها پای عین كار نخواهند آمد. ما هم منتظر این گروهها و احزاب نماندیم. در فروردین جلسات اولیه‌ای در دفتر یكی از دوستان پزشكمان تشكیل شد و آرام آرام جلسات شكل ستادی به خود گرفت. نه حكمی از تهران بود، نه ابلاغی و نه كسی مأمور تشكیل ستاد شده بود. عده‌ای كه دغدغه تفكر احمدی‌نژاد را داشتند دور هم جمع شده بودند بعد از آن تقسیم وظایف انجام گرفت و این ستاد به تهران اعلام و از آنجا به رسمیت شناخته شد.

ستاد ما خیلی كم هزینه بود و این ثابت كرد كه سرنوشت انتخابات با هزینه و پول رقم نمی‌خورد. جو ستاد بیشتر شبیه حسینیه بود تا یك ستاد تبلیغاتی. نوع رفت و آمد بچه‌ها، برخوردهایی كه داشته، زیارت عاشوراها، دعای كمیل‌ها، نمازجماعت‌ها، همین‌ها باعث می‌شد كه هزینه‌های زیادی به ستاد تحمیل نشود. هزینه‌های معمول پذیرایی و نهار و شام در حد صفر بود. بچه‌ها 24 ساعته كار می‌كردند، نان و سیب‌زمینی، نان و پنیر و هندوانه و از این قبیل چیزها می‌خوردند. هزینه‌های دیگر هم در حد چاپ پوسترهای سیاه و سفید با كیفیت پایین بود. ما فقط حدود بیست هزار از این مقواهایی كه با دست نوشته شود توزیع كردیم. البته مسئله پول نبود، پول را می‌شد گیر آورد. ما به این چیزها اعتقاد نداشتیم، به بچه‌ها می‌گفتیم تبلیغ این است كه خودتان بنویسید. آنوقت می‌دیدیم ما تعداد كمی نوشته‌ایم اما هزاران پوستر روی در و دیوار است. البته خیلی‌ها می‌آمدند و پیشنهادهای كلان می‌دادند. اما دكتر احمدی‌نژاد چند بار تذكر داده بود هر پولی را كه به دستتان می‌رسد، به سه دست آنطرفترِ آن هم دقت كنید، كه حتماً حلال باشد، با پول شبهه‌دار، دولت اسلامی درست نمی‌شود. ما اعتقاد داشتیم كه با تبلیغات پرزرق و برق نمی‌توان در دل مردم جا گرفت. ما در دور اول انتخابات تا دو شب آخر سعی كردیم از پوستر زدن پرهیز كنیم. زمان تبلیغات خیلی طولانی بود. معنی نداشت ما هر شب پوستر بزنیم و فردا آن را بِكَنند. استراتژی تبلیغات ما تبلیغات كم هزینه بود.

تبلیغات سینه به سینه

من آنقدر خودم در جلسات مناظره شركت می‌كردم كه یكی از دوستان در ستاد آقای‌هاشمی می‌گفت: من نمی‌دانم تو كه مسؤول ستاد یك استان هستی چطور وقت می‌كنی این‌قدر در جلسات مناظره شركت كنی. كار دیگری كه انجام دادیم این بود كه صدها روحانی را برای رفتن به روستاها و شهرهای دور افتاده بسیج كردیم. شعار اصلی دكتر احمدی‌نژاد تشكیل دولت اسلامی بود. اجرای كامل احكام اسلام، اعتقاد به تمامیت اسلام. جمع شدن مردم حول این تفكر نشان می‌دهد كه مردم دین‌باورند. جمع شدن حول این تفكر احتیاج به توجیه نداشت. اصلاً تفكر احمدی‌نژاد نوعی عشق و شور ایجاد كرده بود. البته ما هر شب در محل ستاد جلسه داشتیم و شهر به دوازده منطقه تقسیم شده بود كه جلسات آن مناطق به طور مرتب تشكیل می‌شد. دكتر در دور اول انتخابات برای سخنرانی وارد مشهد شد. از فرودگاه با یك مینی‌بوس راه افتادیم مسافت كمی كه رفتیم، یكی از تاكسی‌های فرودگاه بوق زنان به ما نزدیك شد. راننده و سه خانم كه توی اتوبوس بودند و ظاهر مناسبی نداشتند دست تكان می دادند. ما توقف نكردیم. خانمها همینطور دست تكان دادند تا گریه‌شان گرفت. دكتر هم گریه‌اش گرفت. تا رسیدیم به حرم، در ورودی صحن جامع رضوی، مینی‌بوس توقف كرد تاكسی هم كنار مینی‌بوس نگه‌داشت، خانمها خودشان را به ما رساندند، فارسی را خوب بلد نبودند. راننده توضیح داد كه اینها توی مسیر به من گفته‌اند كه ما ساكن اتریش هستیم. آنجا حرفهای احمدی‌نژاد را شنیده‌ایم. امروز كه آمدیم، گفتند آقای احمدی‌نژاد توی فرودگاه هستند، خیلی دوست داشتیم ایشان را ببینیم توی اتریش هم، به هر ایرانی كه می‌رسیدیم، می‌گفتیم به شما رأی بدهند. روشهای جدید و ابتكاری تبلیغات بیشتر از سوی مردم به ما منتقل می‌شد، همین اطلاعیه‌های دست‌نویس را ما توی خیابانها دیدیم و فهمیدیم چیز قشنگی است، به بقیه گفتیم شما هم بیائید و بنویسید. مثلاً من رفته بودم به یكی از مناطق پایین شهر. دیدم با زغال روی كارتُن‌هایی نوشته‌اند احمدی‌نژاد و به ستونها چسبانده‌اند. خیلی منقلب شدم حتی آنقدر جا خوردم كه تصمیم داشتم اینها را جمع كنم. اما بعد كه پیاده شدم، دیدم مردم خیلی خوششان آمده. می‌گفتند هر كس این كار را كرده عاشق بوده. یا یك وقتی دوستان فكر می‌كردند، پایین یك پوستر، جمله‌ای بنویسند. یكی از جوانهایی كه در ستاد رفت و آمد داشت، گفت بنویسید: یك یا حسین دیگر تا دولت رجایی بیشتر نمانده است. سریع این شعار درست شد و ما بلافاصله آن را به تهران و شهرستان‌های دیگر فاكس كردیم.

استراتژي يك به ده

ما استراتژی داشتیم به نام یك به ده. یعنی هر كس یا یك نفر صحبت می‌كند، او را ملزم كنیم كه با ده نفر دیگر صحبت كند. مثلاً جمعی از جوانها آمدند و گفتند كه ما می‌خواهیم نمایشگاه خیابانی درست كنیم. برویم توی خیابان بایستیم و بدون هیچ صحبتی پلاكاردهایی را بالا بگیریم. پلاكاردها هم بیشتر جنبه اجتماعی داشت. یعنی اشاره به شخص خاصی نبود ولی نقد اجتماعی بود، تا بوسیله آن ضعفها را به مردم نشان دهیم و آنها خودشان تصمیم بگیرند. كار قشنگی بود ما هم استقبال كردیم. كار دیگری كه كردیم این بود كه عده‌ای را بسیج كرده بودیم كه یكی یكی به مغازه‌ها بروند و حرف بزننند مغازه‌داری نزدیك یكی از ستادها بود، پرچم یكی از كاندیداها را زده بود. بعد از دو سه روز دیدیم آمده و دنبال من می‌گردد، مرا كشید كنار، پلاستیكی داد و دستم، گفت این پرچم ستاد فلانی است، من روم نمی‌شه به خودشان بدهم، شما ببرید بدهید، از پرچمهای ستاد خودتان بدهید من بزنم. در جای دیگری بچه‌ها می‌خواستند داربست بزنند. مغازه‌داری شدیداً مقاومت می‌كرد كار به بحث و جدل و حتی فرمانداری كشیده بود. كار آنقدر پیچ پیدا كرده بود كه خود من رفتم و صحبت كردم دست آخر قرار شد داربست را كج بزنیم كه زیاد جلوی دید مغازه را نگیرد. یك هفته بعد اتفاقی از آنجا رد می‌شدم. دیدم تمام شیشه‌های مغازه‌اش را عكس احمدی‌نژاد زده، طوری كه چیزی از مغازه و كاسبی‌اش دیده نمی‌شد گفتم: تو چند روز ما را سَرِ مسئله داربست اذیت كردی! گفت: من آن موقع نمی‌فهمیدم برای كی می‌خواهید كار كنید.

يكي ازفيلمها

من خودم آن روزهای آخر، هر كس بحثی درباره احمدی‌نژاد داشت، فقط می‌گفتم: یكی از فیلمهای ایشان را ببین! هر كدام را كه می‌خواهی، بعد نیاز نیست رأی بدهی. ما تصمیم گرفته بودیم داخل چند بازی نشویم، یكی بازی نظرسنجی‌ها بود كه گفتیم چون این نظرسنجی‌ها جنبه علمی ندارد، قابل اتكا نیست، دوم بازی شایعه بود و در آخر هم بازی تخریب. من با اطمینان می‌گویم، هیچ‌كس نمی‌تواند از ستاد احمدی‌نژاد چیزی بیرون بیاورد كه در آن شائبه تخریب دیگر كاندیداها باشد. بچه‌ها را توجیه كرده بودیم كه به هیچ عنوان عكس‌العمل نشان ندهند و نسبت به این موضوعات دغدغه نداشته باشند. ولی در مقابل همه این شایعات و تخریبها توصیه ما این بود كه شخصیت احمدی‌نژاد را معرفی كنید ما در شبهای آخر مرتب تراكتهای كوچك چاپ كردیم. CD رایت می‌كردیم و به مردم می‌دادیم. شما در استان خراسان و خصوصاً در دور اول انتخابات، یك نفر از وابستگان به قدرت و ثروت و وابستگان به كانالهای حكومتی را پیدا نمی‌كنید كه به ستاد احمدی‌نژاد آمده باشد. آنقدر مظلوم بودیم كه وقتی می‌خواستیم ستاد استان و ستاد مشهد را از هم تفكیك كنیم، غیر از خودمان كسی را پیدا نمی‌كردیم كه بیاید و این ستاد را راه بیندازد. یا احتیاط می‌كردند یا شرایط را نامساعد می‌دیدند. البته در دور دوّم كه اقبال عمومی بیشتر شد و صدها نفر به ستاد رفت و آمد داشتند. توانستیم این دو ستاد را از هم تفكیك كنیم، و نتیجه این شد كه در خیلی از شهرستانها كه رأی ما در دور اول در مقام پنجم بود، با اختلاف زیاد به مقام اول رسید.

پيروزي با دست خالي

این انتخابات از جنس دیگری بود. در انتخاباتهای قبل ما به تحلیلی می‌رسیدیم و برای یك نفر كار می‌كردیم. ولی در این انتخابات بیشتر از اینكه با تحلیل بیائیم با عشق وارد شدیم. احساس كردیم این تفكریست كه احتیاج به تبلیغ و ترویج دارد. همچنین باید بگویم این انتخابات نكات خیلی عجیبی داشت با دست خالی تبلیغ كردن، تحت فشار همه جانبه رسانه‌ای شدن، جزو هیچ حزب و گروه و تشكیلاتی نبودن. الان هم كه فضای انتخابات تمام شده، معتقدم ایشان رئیس‌جمهور همه مردم است ما از باب وظیفه برای احمدی‌نژاد كار كردیم و هیچ حق و برتری برای خودمان قائل نیستیم ما تنها به عنوان فردی از ملت ایران در این راه به آقای احمدی‌نژاد كمك خواهیم كرد.

دلايل محكم تقلب درانتخابات

بسم الله الرحمن الرحيم

دلايل نامزد اول و چند تا ازطرفداراش :

1-      رأي من كمتر از رأي بقيس.

2-      حاج آقا گفتن بگو تقلب شده.

3-      ناظراي مارواز دم خونه هاشون انداختن دم خونه اوناي ديگه.

4-      مخابرات پيامكها رو قطع كرده

5-      خودشون برگه هاي اضافي تعرفه رو پركردن و انداختن تو صندوق. برا همين مشاركت مردم شده 110 درصد.

6-      ما سر بيشتر صندوقا ناظر نداشتيم.

7-      اگه يك امضا از ناظرين ما پاي برگه هاي صندوقا ديدين سلام مارو هم برسونين.

8-      دخالت نظاميا تو انتخابات ازاين واضح تر كه همه بسيجيا رأي گيري و رأي دادن؟

9-      اعلام كردن تو استان اجدادي ما و تو شهرستان اجدادي ما و حتي تو محله اجدادي ما خيليا به رقيب رأي دادن. مگه ميشه، غلط كردن رأي دادن. اينا هم غلط كردن اعلام كردن.

10-   بيشتر ماشيناي مدل بالا و تو بيشتر كافي شاپها و كافي نتا و فست فودا و پارتيايي كه اين مدت رفتيم، رأي ما اگه 4 به 1 نبوده، اقلاً نصف به نصف بوده. حالا چطوري ما نصف اونا رأي آورديم؟

11-   به رفقاي دور ونزديكمون تو انتخابات توهين شده. دستا رو شده. ازپرچم كشور سوء استفاده شده، اينا كافي نيست؟ پس دليل آخرو گوش كنين.

12-   اونا خيلي خيلي خيلي بدن. بد... بد... بد...

دلايل نامزد دوم :

1-      اعلام كردن تو استان آبا واجداديمون فقط 15 هزار تا رأي آوردم. مگه ميشه؟

2-      من بارها خدمت شما اعلام كردم، الآن هم اعلام مي كنم، سه تا صفر ازآراي منو با لاك غلط گير پاك كردن و بعداعلام كردن.

3-      حالا معاون اول من به يكي ديگه رأي داده، اينكه دليل نميشه، يك رأي مگه چقدر تأثير داره؟

 

نتايج اوليه شمارش آراي انتخابات رياست جمهوري

بسم الله الرحمن الرحيم

درتماسهايي كه با چند شهر دور و نزديك داشتم، اين نتايج را بدست آوردم. (نتايج براساس دريافتهاي شفاهي است و دقيق نمي باشد – درآمار ارائه شده، ارقام اول مربوط به دكتر احمدي نژاد و آمار دوم مربوط به مهندس موسوي است)

مشهد : صندوقهاي حاشيه شهر 90 به 10 درصد، صندوقهاي مناطق متوسط شهر75 به 25 درصد و در مسجد بولوار سجاد(بالاترين نقطه شهر مشهد) 400 به 500 رأي.

يزد :  58 به 54 هزار

روستاهاي برخي استانها مثل لرستان، چهارمحال و بختياري، اصفهان،‌ خراسان رضوي و... 80 به 20 درصد و شهرهاي كوچك 75 به 25 درصد.

با احتساب آراي ديگر شهرهاي بزرگ و خصوصاً تهران تأثيري درانتخابات نداشته و مي توان پيش بيني كرد كه دكتر محمود احمدي نژاد با حدود 22 ميليون رأي در انتخابات رياست جمهوري دهم پيروز خواهد شد. 

مناظره محمود احمدي نژاد و ميرحسين موسوي

بسم الله الرحمن الرحيم

شب مناظره

انتخابات رياست جمهوري – 1376

دو نامزد رقيب كه مورد حمايت چپ و راست سياسي آنزمان قرار دارند، داغترين رقابت انتخاباتي بعداز انقلاب تا آنروز را رقم مي زنند. مهمترين شخصيت حامي ناطق نوري بعنوان كانديداي راست، هاشمي رفسنجاني آخرين رئيس جمهور ايران است. مهترين شعار خاتمي آزاديهاي مدني و جلوگيري از انسداد سياسي است. مردم آگاهانه و بيش ازآنكه رأي آري به خاتمي بدهند، رأي نه به بي عدالتيها و سياستهاي سازندگي آقاي هاشمي مي دهند. اما غافل ازاينكه قرار است بيشتر همان سياستها دراين دوره هم ادامه داشته باشد. ثروت اندوزي و حيف و ميل بيت المال، مسابقه رفاه و تجمل ميان مسؤولان، تجمل گرايي مسؤولان، رانخواري و ... از آزاديهاي سياسي و مدني هم آنچه به عموم مردم منتقل مي شود، فساد اخلاقي عمومي و خصوصي، تمسخر و انكار ارزشهاي ديني و انقلابي، توهين به اعتقادات مردم و ... است. طرح و بسط گفتمان عدالتخواهي، مبارزه فرهنگي با فقرو فساد و تبعيض، حركتهاي دانشجويي، طلبگي و دانشجويي و تلاش جهت زنده كردن ارزشها و اصول كمرنگ شده يا از دست رفته انقلاب و امام ازطرف رهبر و فرزندان انقلاب كه وابسته به هيچ جناح خود ساخته اي نيستند، جريان دارد.

انتخابات رياست جمهوري – 1384

مجموعه حركتهاي عدالتخواهانه از طرف رهبر، جوانان، اساتيد، روحانيون و ... از طرف آقاي احمدي نژاد به رسميت شناخته مي شود. و با شگفتي همه سياسيون و چپها و راستها و ليبرالها و التقاطيون و متحجران و مقدس نماها و... ازطرف مردم پذيرفته مي شود كه اين نه به معناي رويكرد مردم به يك شخص،‌ كه به معناي عشق به تفكر امام و انقلاب اسلامي است وجالب اينجاست كه همه مخالفان آنروزهاي آقاي ناطق و آقاي هاشمي، اينبار طرفدار دو آتشه رقيب احمدي نژادند و فرياد شروع دوره اختناق و ديواركشي خيابانها سرمي دهند. امافرق اين انتخابات با 1376 اينست كه رأي مردم بجاي سلبي و نه به يك تفكر، آري به تفكر ديگريست. اما كاش، اين نقطه انتهايي درس گرفتن تفكر ليبرال – سرمايه داري بود.

انتخابات رياست جمهوري – 1388

هنوزهم جناحهاي سياسي و سياست بازها و... درس نگرفته اند.

بعدازمناظره سروصداهايي ازبيرون بگوش مي رسد. به ستاد احمدي نژاد دور ميدان برق مشهد مي روم. شهر دراين ساعت شلوغ و زنده است و لحظه به لحظه شلوغتر مي شود. چهار جوان ازخيابان عبورمي كنند. قيافه هايشان شباهتي با مذهبي ها و طرفداران دو آتشه احمدي نژاد ندارد. يكي به ديگري مي گويد :«دمش گرم دهن هاشمي رو سرويس كرد» و بي توجه به اتفاقات جلوي ستاد عبورمي كنند بطرف حرم مي روند. درطرف ديگر ميدان، يك پژو پارس با شعارهاي خاص طرفداران احمدي نژاد ايستاده است. آنطرفتر چند ماشين مدل بالا ايستاده اند ومشغول چسباندن پوسترهاي احمدي نژادند. بين دو نفر درگيري شده است. جواني سرمي رسد و بلند مي گويد : «امشب، شب وفات امامه رعايت كنيد» و نفرديگر فرياد مي زند«نثار روح حضرت امام صلوات» و مرافعه ختم به خير مي شود. كم كم دور ميدان آنقدر شلوغ مي شود كه راهي براي عبور ماشينها باقي نمي ماند. عده زيادي كنار ميدان ايستاده اند و با پرچمها و عكسها و يا با انگشتان V شكل براي ماشينها و موتورها دست تكان مي دهند. وانت پيكاني مدل پايين، نمايان مي شود. بار وانت آنقدر پراست كه چند نفر مجبور به ايستادن روي سپر شده اند. يادروزهاي پيروزي انقلاب مي افتم...

مگر چه چيزهايي از 1376 و 1384 تا امروز تغيير كرده است؟ تفكر آقاي هاشمي؟ تفكر آقاي خاتمي؟ رفتار حكومتي و اقتصادي اطرافيانشان؟ شعارهايشان؟ روشهاي انتخاباتي و تبليغاتيشان؟ يا... چطور ممكن است مردم دوباره به اين تفكرات متحجرانه و مصلحت انديشانه رو بياورند. فارغ ازاينكه دراين دوره چه كسي رأي مي آورد، دعا كنيم هميشه رأي مردم ايجابي و آري به ما باشد نه سلبي و نه به رقيبمان.

نگاهی به فیلم انتخاباتی احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

یک فیلم صادقانه

احمدی نژاد مثل همیشه خوب است و شاید خوبتر ازآن چیزی که فکرش را می کنیم. با ثبات، شجاع و با اعتماد به نفس. فضای عمومی فیلم هم صادقانه است و میزان ارتباطش با مخاطب بالاست. قطعات انتخاب شده از فیلمهای سفرهای استانی هم زیباست و حتی طنزی ملیح را برای تعدیل فیلم به همراه دارد. درمورد هولوکاست بعنوان یکی ازافتخارات احمدی نژاد درفیلم خبری نیست که امیدواریم درفیلم دوم به آن پرداخته شود. البته فیلم نقاط ضعفی هم دارد. چینش شمقدری برای مصاحبه درشأن احمدی نژاد نیست. احمدی نژادی که درطول فیلم همراه  فقرا و عدالتخواه است، توی مبل سلطنتی و فرش آنچنانی و دریک دکور سیاه و کم نور و باکت وشلوار، تماشاگر را یاد آن احمدی نژاد ساده زیست فیلم 4سال پیش نمی اندازد.  

نقد اخراجيها 2

بسم الله الرحمن الرحيم

فيلم آدمهاي جنگ

1-      اخراجيها2 بيش ازآنكه فيلم قصه باشد، فيلم موقعيت است. موقعيتهاي طنزي كه گاه خنده دارند وگاهي بي مزه. موقعيتهايي كه البته بيشترشان تحقيق شده اند و درست. به همين دليل است كه حتي سختترينهايشان مثل دفن كردن اسرا درخاك، باور پذير است. بالاخره بايداز تحقيق يك مجموعه كتاب 60 جلدي، فيلمهاي زيادي بيرون بيايد كه اين آخرينش نخواهد بود.

2-      فيلم پربازيگر است، اما شلوغ نيست. توانايي ده نمكي در مديريت هنرپيشه ها و ديگر عوامل بالا رفته است. اين مديريت خودش را درنماهاي حرفه اي ترفيلم نشان داده است. اما هنوز تا كامل شدن راه درازي درپيش است.

3-      هنرپيشه هاي ده نمكي با اينكه معروفند و زياد و به اصطلاح ستاره، اما ستاره بازي درنمي آورند. جايگاهشان معلوم است و بدون درنظر گرفتن قوت و ضعف، برفيلم سنگيني نمي كنند. مثلاً امين حيايي با اينكه حضورش درفيلم زياد است، اما حيايي بازي درنمي آورد و به تماشاگر، احساس سوپراستار بودن دست نمي دهد. ده نمكي البته بايد هواي شريفي نيا راداشته باشد. مجري طرح بودن بجاي خود، اما اين اندازه از حس مالكيت به فيلم خطرناك است.

4-      اخراجيها2 بازهم مانند1، فيلم آدمهاي جنگ است. حتي اگرسكانس افتتاحيه اش، نماهاي خوب جنگي داشته باشد. تمركز ده نمكي مانند كارگردانهاي ديگر دفاع مقدس، هنوز هم بر انسانهاي جنگ است.

5-      دفاع مقدس ما و هرجنگ ديگري، يك پيكره است، با سرو تن و دست و پا و ديگر اندامها. اگر يكي ازاين اندامها را درتصويري يا فيلمي يا اثر ديگر هنري، بزرگتر ترسيم كني، حاصلش كاريكاتور است. خواه آن اندام طنز جبهه اي باشد يا معنويت جبهه اي يا جنگ جبهه اي. دراين سالها كمتر اثر كامل و دور ازهر شائبه كاريكاتوري داشته ايم. اخراجيها لااقل اين سعي را داشته كه جنگ را به مثابه همان پيكره كامل، يعني همراه با طنازيهايش ببيند. اما درهر دوبخش اخراجيها، معنويت جبهه اي كمرنگ است و كمتر از نوع خالصش را شاهديم. اين معنويت البته دراسارت مي تواند بيشتر نمود پيدا كند. چون حصر است و دوري از وطن و بي خبري و فشارو تنهايي. درهمه فيلم حتي يك نما از نماز، مخصوصاً به جماعت، دعا، نماز شب و قرآن خواندن نمي بينيم. لازم هم نيست اين اشارات مستقيم نقل شود، مي توان آنها را درحاشيه وقايع اصلي قرار داد. اين بخش از فيلم حذف شده، به عمد يا به سهو.

6-      اينبار هم بيشتر شوخيهاي فيلم كلامي است، اما چند طنز موقعيت بسيار خوب راهم شاهديم. (موقعيتي كه حيايي جيب عراقيها را حين باتوم زدن مي زند) مي توان گفت فيلم از نظركيفيت طنزهاي كلامي عقب گرد داشته و در طنز موقعيت پيشرفت. اين نويد خوبي براي پيشرفت بيان طنازانه ده نمكي است.

7-      ده نمكي جسارت مطبوعاتيش را درفيلمسازي هم حفظ كرده است. شوخي كردن با طيفهاي مختلف از فرماندهان جنگ گرفته تا روحانيون، خط قرمزي بود كه دراخراجيها1 شكست و دراين فيلم، به باورپذيري بيشتري رسيد. البته بخشي از طنزهاي كلامي فيلم، سطحي و لوده است و برخلاف عقيده خيليها، اين سطحي بودن، بيش از آنكه  به فروش فيلم كمك كند، به فيلم ضربه مي زند.

8-      تغيير سريع حس تماشاگر، درهردو بخش اخراجيها، از نكات مثبت و مهم فيلم است. تبادل خنده – گريه و تغيير مداوم اين حس كه درفيلم بارها تكرار مي شود، قدرت كارگردان درتسلط بر محتواي اثر را نشان مي دهد وگرنه خطر قرار دادن سكانسهاي متأثر كننده دريك اثر طنز را هركسي قبول نمي كند.

9-      اخراجيها2 يك مشكل اساسي دارد. قصه! بداعت، فراز و فرود، تعليق، گره گشايي و... همه تمهيداتي است كه دراخراجيها1 به شكل بهتري شاهدش بوديم. به همين دليل است كه بسياري از تماشاگران، هنوز هم اخراجيها1 را فيلم بهتري مي دانند. مهمترين دليل اين اشكال، فيلمنامه است. فيلمنامه اي كه دوپاره است و به سختي مي توان ارتباط دو بخش آنرا در انتها جدي گرفت و باور كرد. به نظرمي آيد بخش هواپيما فقط به دليل طرح بحث منافقين به فيلمنامه تزريق شده است و كاركرد ديگري ندارد. همين ابزار تحقيقي مناسب با همكاري يك فيلمنامه نويس حرفه اي تبديل به فيلمي بسيار بهترمي شد.

10-    فروش اخراجيها2 تا زماني كه اين مطلب را مي نويسم، از 3ميليارد تومان گذشته است. اين يعني حدود 5/2 ميليون تماشاگر!! ازاين فروش مي توانيم نكات زيادي را استخراج كنيم :

الف - سينماي دفاع مقدس، يك سينماي متحجر، عقب مانده و از دست رفته نيست. اما گاو نر مي خواهد و مرد كهن. خلاصه اينكه دفاع مقدس، هنوز هم يك گنجينه دست نخورده و بازنشده است و بسيار عميقتر و پرهيجانتر از جنگهاي جهاني و ويتنام و... كه هنوز بعد از 60 سال آمريكائيها با آن سرباز رايانها مي سازند.

ب - اين شبهه كه اخراجيها با شوخيهاي سطحي و مبتذل تماشاگر را به سالنها مي كشاند، با دلايل مختلفي رد مي شود. (فارغ از اينكه شوخيهاي اخراجيها مبتذل و سطحي است يا نه؟) مگر تماشاگر به ماهواره و فيلمهاي رنگارنگ دسترسي ندارد؟ مگر همه فيلمهاي سينماي ايران، خالي از شوخيها و محتواي مبتذلند؟ چرا آنها نمي توانند چنين تماشاگري داشته باشند؟ پس شايد فيلم مزايا يا نكات ديگري داشته كه تماشاگر براي نوبت پخش 3تا 5 صبح بليط خريده است؟! مگر سوپر استار از نظر ابتذال چيزي كم دارد كه درسينماهويزه مشهد سالنش را به اخراجيها مي دهند؟

11-    اخراجيها درخيلي جاها فيلمي نقادانه است و لب مرز حركت مي كند. اما هيچ جا از مرزهاي اعتقادي دين و انقلاب اسلامي و ارزشهاي شهدا و دفاع مقدس عبور نمي كند. اين به خاطر تعهد كارگردان به شيوه نقديست كه بزرگان آنرا نقد درون گفتماني مي نامند. به همين دليل سرود اي ايران كه سالها سرود منتقدان برون گفتماني نظام بوده، دراخراجيها2 همپاي ارزشهاي نظام شده ولذت سيلي انقلاب به منافقان را دو چندان مي كند.

12-    اخراجيها طرفداران سرسخت و متعصب و دشمنان شمشير از نيام كشيده دارد. ضررطرفداران متعصب اگر از دشمنان بيشتر نباشد، كمتر نيست. هردو اين گروهها و گرايشات باعث مي شوند كه فيلم دريك فضاي آرام ديده و نقد نشود.

 

اين يادداشت درشماره 30+10 مجله راه به چاپ رسيد.


نگاهي به فيلم غزه، اثر لوك لانگلي

بسم الله الرحمن الرحيم

اين مطلب در شماره 37 مجله امتداد به چاپ رسيد.

 

 

 

اشغالگران، بازيچه كودكان

اشاره : لوك لانگلي، مستند سازي آمريكايي و شايد بسيار دور از تفكر آمريكايي است. فيلمسازي كه در آثارش نشان داده اهل خطر كردن است و خيلي راحت به استقبال موقعيتهايي غير قابل پيش بيني مي رود. فيلم ديگر او «عراق تكه تكه شده»، حاصل سه سال تصوير برداري و حضور درعراق پس از اشغال آمريكائيهاست. فيلمي كه بسياري از نشانه هاي « نوار غزه » را نيز به همراه دارد. جديدترين ساخته لانگلي،«سازمان مجاهدين خلق و رابطه ايران وآمريكا» است. فيلمي كه اگربتواند از دام محافظه كاري مديران رسانه ملي رهايي يابد، مي تواند ابعاد متفاوتي ازسازمان مجاهدين خلق راعيان كند.

 سالهاست عادت كرده ايم فلسطين را فقط از دريچه رسانه هاي خودمان دنبال كنيم. گزارشهاي خبري دست چندمي كه صداو سيما از رسانه هاي ديگر دنيا بازتاب مي دهد. سالهاست منتظريم يك مستند واقعي و عيني از فلسطينيان ببينيم. اثري كه واقعيات زندگي در مناطق فلسطيني نشين را بدون واسطه روايت كند...

نوار غزه فيلمي بسيار واقعي است. و به اندازه گزارشهاي خبري به زندگي فلسطينيان بسيار نزديك است و البته به اندازه فيلمهاي سينمايي شخصيت پردازي،‌ احساس و فراز و فرود دارد. فيلم به اتفاقات پس ازانتفاضه سال 2000 مي پردازد. زماني كه فلسطينيها وضع بسيار بهتري داشتند و از جنگ تمام عيار امروز خبري نبود. فيلمساز سعي زيادي بر بي طرف بودن دارد. به چيزي تشويق نمي كندو ازچيزي نفي. نه پرتاب سنگ، نه كشتار و نه دفاع. اما حقيقت مظلوميت مردمي كه از خانه هايشان رانده شده اندو البته رويه فيلمسازي كه برخلاف ديگران، جمع فلسطينيان را انتخاب كرده، باعث مي شود، فيلم تأثير حسي بسيار عميقي برجاي بگذارد. اين تأثيرحسي البته با تمهيد مهمتري از طرف فيلمسازهمراه است...

 اودرميان همه گروهها واقوام و گرايشهاي فلسطيني، كودكان و نوجوانان را هدف قرار داده است و با يك شخصيت پردازي مناسب، دنيايي واقعي و همراه با شيطنت را ازآنهاترسيم مي كند. دنيايي كه به اندازه مويي با كشته و زخمي شدن فاصله دارد. دراين انتخاب كودكانه، اختلافات، دشمنيها و سياست بازيهاي بزرگترها به چشم نمي آيد و تنها چيزي كه باقي مي ماند، مظلوميتي است كه در وراي آن هشداري بزرگ براي صهيونيستها نهفته است.

محمد نقش اصلي فيلم در نمايي از پدرش صحبت مي كند. پدر اجازه حضوردرسنگ پرانيهاي ديگر بچه ها را به او نمي دهد. اما جواب محمد اينست : « ... من دوست دارم سنگ پرتاب كنم». لانگلي همچنين با انتخاب نوجوانان تندترين شعارهاي ضد صهيونيستي را بدون شعارزدگي و گمانه طرفداري از كسي بيان مي كند. جايي كه بچه هاي روزنامه فروش به شارون و باراك و سران صهيونيسم فحش مي دهند وآنها را جنايتكار مي خوانند.

  درفيلم همچنين نماهاي بسيار و كشداري از بازي بچه هاي فلسطيني را شاهديم. بازيهايي ساده و بي خطر كه در مواقعي تبديل به بازيهاي بسيار خطرناكي مي شود. بازي با بمب و گلوله، پرتاب سنگ و بازي در ميان رگبار گلوله ها و مقابل تانكها. همين نشانه است كه فيل را درعين هشدار دهنده بودن، روحيه بخش و اميدوار كننده مي سازد. اين بچه ها هستند كه با پرتاب سنگ، همه قدرت صهيونيستها را به بازيچه مي گيرند. اين عامل مفرح و روحيه بخش البته بهترين تصاوير براي تعديل سنگيني و سختي بخشهاي ديگر فيلم است.

البته فيلم مثل آثار بيشتر هنرمندان و اديبان غربي، به اين دليل اجازه ساخت پيدا كرده كه تا حد زيادي به شرايط اجتماعي فلسطينيان نزديك مي شود و برآوردي حتي نه چندان دقيق ازاجتماع درحال انفجار فلسطين را بازتاب مي دهد. براي اين رويكرد، كارگردان با انتخاب كودكان در حال نوعي آينده نگري و آينده گويي است. در همه صحنه هاي فيلم اين آينده گويي با يك هشدار همراه است. هشداري شايد براي صهيونيستها يا آمريكائيها يا ... كه اين آتشفشان در حال پيشرفت را دريابند. در نمايي يكي از كودكان مي گويند. من مي خوام با اسرائيليها بجنگم و به بهشت برم...

البته نمي توان ازاين قبيل آثار، توقع يك نگاه جامع وهمه جانبه و آرماني داشت. دراين فيلم هم مانند ساير آثار مشابه، هيچ اشاره اي به ريشه هاي شكل گيري اسرائيل نمي شود. مسأله غاصب بودن و نامشروع بودن اسرائيل هم كه جزو خط قرمزهاي غرب است، هيچ جايي درفيلم نمي يابد. اين نوع آثار را بايد در رده فيلمهاي صلح طلب قرار داد كه آخرين دعويشان صلح درمناطق اشغالي است. چيزي كه به نظر با ماهيت رژيم صهيونيستي مغاير است.

فيلم نوار غزه را من از فروشگاه دفتر نشر چهارراه كالج خريدم. فكر مي كنم بقيه فروشگاههاي دفتر نشر هم فيلم را داشته باشند.